1. to enforce an argument with analogies
استدلال را با قیاس و تمثیل تقویت کردن
2. to enforce one's will on a child
خواسته ی خود رابه کودک تحمیل کردن
3. we will enforce the laws without regard to race or religion
قوانین را بدون در نظر گرفتن نژاد یا مذهب اجرا خواهیم کرد.
4. It isn't always easy for the police to enforce speed limits.
[ترجمه ترگمان]این کار همیشه برای پلیس آسان نیست که محدودیت های سرعت را اجرا کند
[ترجمه گوگل]پلیس همیشه برای رسیدن به محدودیت سرعت آسان نیست
5. Governments make laws and the police enforce them.
[ترجمه ترگمان]دولت ها قوانینی وضع می کنند و پلیس آن ها را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]دولت ها قوانینی را ایجاد می کنند و پلیس آنها را اجرا می کند
6. In some countries the police enforce the laws.
[ترجمه ترگمان]پلیس در برخی کشورها قوانین را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]در برخی کشورها پلیس قوانین را اجرا می کند
7. It's the job of the police to enforce the law.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه پلیس است که قانون را اجرا کند
[ترجمه گوگل]این کار پلیس برای اجرای قانون است
8. The legislation will be difficult to enforce.
[ترجمه ترگمان]اجرای این قانون دشوار خواهد بود
[ترجمه گوگل]این قانون برای اجرای سخت خواهد بود
9. Fighter planes are being sent to enforce the UN no-fly zone.
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای جنگنده برای اجرای منطقه پرواز ممنوع ملل متحد اعزام می شوند
[ترجمه گوگل]هواپیماهای جنگنده برای اعمال منطقه بدون پرواز سازمان ملل فرستاده می شوند
10. The police enforce the law.
[ترجمه ترگمان]پلیس قانون را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]پلیس این قانون را اجرا می کند
11. You can't enforce cooperation between the players.
[ترجمه علی] شما نمی توانید همکاری بین بازیکنان را به زور تحمیل کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید هم کاری بین بازیکنان را به اجرا درآورید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید همکاری بین بازیکنان را اجرا کنید
12. Rules are rules and it's my duty to enforce them.
[ترجمه ترگمان]قوانین، قوانین هستند و این وظیفه من است که آن ها را اجرا کنم
[ترجمه گوگل]قوانین قوانینی هستند و وظیفه من این است که آنها را اجرا کنم
13. Aircraft will enforce the no-fly zone to protect UN forces on the ground.
[ترجمه ترگمان]هواپیمایی منطقه پرواز ممنوع را برای محافظت از نیروهای سازمان ملل بر روی زمین اعمال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هواپیمای بدون سرنشین با هدف حفاظت از نیروهای سازمان ملل در زمین اجرا خواهد شد
14. The new teacher had failed to enforce any sort of discipline.
[ترجمه ترگمان]معلم جدید نتوانسته بود نظم و انضباط را به اجرا درآورد
[ترجمه گوگل]معلم جدید هرگونه نظم و انضباطی را اجرا نکرده است
15. Game wardens were appointed to enforce hunting laws in New Hampshire.
[ترجمه ترگمان]برای اجرای قوانین شکار در نیوهمپشایر به عنوان نگهبانان بازی منصوب شدند
[ترجمه گوگل]نگهبانان بازی برای اجرای قوانین شکار در نیوهمپشایر منصوب شدند