کلمه جو
صفحه اصلی

abeyance


معنی : بیتکلیفی، وقفه، تعلیق
معانی دیگر : سکون، (حقوق) بلاتکلیفی

انگلیسی به فارسی

(حقوق) بی‌تکلیفی، وقفه، تعلیق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: temporary suspension or cessation.
مترادف: cessation, hiatus, intermission, suspension
متضاد: continuance
مشابه: deferment, delay, interruption, layoff, pause, respite

- The city's curfew for minors has been placed in abeyance but will likely be re-imposed in the fall.
[ترجمه ترگمان] مقررات منع رفت و آمد در شهر در حال تعلیق است، اما احتمالا در پاییز اعمال خواهد شد
[ترجمه گوگل] مقررات منع رفت و آمد در شهر برای افراد زیر سن قانونی به حالت تعلیق درآمده است اما احتمالا در پاییز مجددا اعمال خواهد شد

(2) تعریف: in law, a condition of temporarily undetermined ownership, as of property or an estate.

• condition of being temporarily postponed, suspension
something that is in abeyance is not operating or being used at the present time.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تعلیق، وقفه، بلاتکلیفی

مترادف و متضاد

بی تکلیفی (اسم)
abeyance

وقفه (اسم)
suspension, abeyance, break, pause, interval, hiatus, standstill, cease, paralysis, stick, gap, station, timeout, caesura, chasm, jib, deadlock, desuetude

تعلیق (اسم)
stop, suspension, abeyance, pendency, hang, interruption

being inactive or suspended


Synonyms: temporarily deferral, discontinuation, dormancy, inactivity, intermission, latency, postponement, quiescence, recess, remission, suspension, waiting


Antonyms: action, activity, continuance, continuation, operation, renewal, revival


جملات نمونه

1. fall into abeyance
به حالت تعلیق درآوردن

2. that law has been in abeyance for many years
آن قانون سال ها است که به حال تعلیق در آمده است.

3. Hostilities between the two groups have been in abeyance since last June.
[ترجمه ترگمان]جدایی میان این دو گروه از ماه ژوئن گذشته در حال تعلیق بوده است
[ترجمه گوگل]جنگ های بین دو گروه در ماه ژوئن گذشته متوقف شده است

4. This custom has fallen into abeyance now.
[ترجمه ترگمان]این رسم در حال تعلیق است
[ترجمه گوگل]این سفارشی اکنون به حالت تعلیق درآمده است

5. Let's hold that broblem in abeyance for a while.
[ترجمه ترگمان]بذار یه مدتی رو تو abeyance نگه داریم
[ترجمه گوگل]بیایید مدت زمان تعلیق این معامله را متوقف کنیم

6. The law was held in abeyance for well over twenty years.
[ترجمه ترگمان]این قانون در مدت بیست سال در حال تعلیق و استراحت بود
[ترجمه گوگل]این قانون به مدت بیش از بیست سال به حالت تعلیق درآمده است

7. The project is being held in abeyance until agreement is reached on funding it.
[ترجمه ترگمان]این پروژه در حال تعلیق است تا زمانی که توافق بر سر تامین بودجه آن به توافق برسد
[ترجمه گوگل]این پروژه در حالت تعلیق در حال وقوع است تا زمانی که در مورد تأمین مالی آن موافقت شود

8. The Russian threat is, at the least, in abeyance.
[ترجمه ترگمان]تهدید روسیه در حال تعلیق است
[ترجمه گوگل]تهدید روسیه، حداقل، در حالت تعلیق است

9. The rule has been in abeyance since 1980.
[ترجمه ترگمان]این قانون از سال ۱۹۸۰ در حال تعلیق بوده است
[ترجمه گوگل]این قانون از سال 1980 متوقف شده است

10. The sanctions againt the country fell into abeyance yesterday.
[ترجمه ترگمان]تحریم ها علیه این کشور دیروز به تعلیق درآمد
[ترجمه گوگل]تحریم ها علیه کشور دیروز به تعویق افتادند

11. The question is in abeyance until we know more about it.
[ترجمه ترگمان]این مساله تا زمانی که ما اطلاعات بیشتری در مورد آن بدانیم، در حال تعلیق است
[ترجمه گوگل]این سوال در حال تعلیق است تا اینکه در مورد آن بیشتر بدانیم

12. Hostilities however were in abeyance during arrival at the racecourse, disrobing, hair-tidying and first drinks.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Hostilities در زمان رسیدن به مسابقه اسب دوانی، disrobing، tidying و اولین نوشیدنی ها در حال تعلیق بودند
[ترجمه گوگل]با این حال، اعتراضات در زمان ورود به مسابقات رانندگی، نابود کردن، ریزش مو و اولین نوشیدنی، در تعطیلات بود

13. The Basqueness that is in abeyance in Biarritz returns in full as you drive south from there towards the frontier.
[ترجمه ترگمان]The که در Biarritz در حال تعلیق است، به هنگام حرکت به سمت جنوب به سوی مرز، در حال تعلیق است
[ترجمه گوگل]Basqueness که در تعطیلات در بیاریتز است به طور کامل به عنوان شما را به رانندگی از سمت جنوب به سمت مرز

14. In abeyance at the moment is a cricket pitch.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، در زمان تعلیق، یک تبلیغ کریکت وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حالت تعلیق در حال حاضر زمین کریکت است

That law has been in abeyance for many years.

آن قانون سالها است که به حال تعلیق در آمده است.


اصطلاحات

fall into abeyance

به حالت تعلیق درآوردن


پیشنهاد کاربران

سکون وقفه بلاتکلیفی


کلمات دیگر: