کلمه جو
صفحه اصلی

illicit


معنی : قاچاق، نا مشروع، مخالف مقررات
معانی دیگر : غیرقانونی، قدغن، ناروا، ممنوع

انگلیسی به فارسی

ممنوع، قاچاق، نا مشروع، مخالف مقررات


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: illicitly (adv.), illicitness (n.)
• : تعریف: not permitted by custom or law; illegitimate.
مترادف: banned, forbidden, illegal, illegitimate, outlawed, proscribed, unlawful
متضاد: lawful, legal, legitimate, licit
مشابه: criminal, unconstitutional, under-the-counter, under-the-table, wildcat

- His illicit stock market dealings eventually got him into trouble.
[ترجمه ترگمان] معاملات نامشروع بازار سهام او در نهایت او را به دردسر انداخت
[ترجمه گوگل] معاملات او در بازار سهام غیرقانونی در نهایت او را به دردسر انداخت
- Marriage to a first cousin is illicit in a number of U.S. states.
[ترجمه ترگمان] ازدواج با بستگان درجه اول در تعدادی از ایالات آمریکا غیر قانونی است
[ترجمه گوگل] ازدواج با پسر عموی اول در تعدادی از ایالتهای ایالات متحده غیرقانونی است
- The senator's wife had been unaware that he had been having an illicit relationship with one of his aides.
[ترجمه ترگمان] همسر سناتور از اینکه رابطه نامشروع با یکی از آجودان های خود داشته بود بی اطلاع بود
[ترجمه گوگل] همسر سناتور متوجه نشده بود که او رابطهی غیرقانونی با یکی از همدستانش داشته است

• forbidden, against the rules, unlawful
an illicit activity or substance is not allowed by law, or is not acceptable according to the social customs of a country.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] غیر مجاز، غیر قانونی، ممنوع

مترادف و متضاد

قاچاق (صفت)
illicit

نا مشروع (صفت)
unsavory, illegal, unallowed, illicit, unsavoury

مخالف مقررات (صفت)
illicit

not legal; forbidden


Synonyms: adulterous, black-market, bootleg, clandestine, contraband, contrary to law, criminal, crooked, dirty, felonious, furtive, guilty, heavy, illegal, illegitimate, immoral, improper, in violation of law, lawless, out of line, prohibited, racket, unauthorized, unlawful, unlicensed, wrong, wrongful


Antonyms: blessed, good, legal, legitimate, licit, moral, noble, proper, right


جملات نمونه

1. an illicit love affair
رابطه ی عشقی نامشروع

2. the controversy about his illicit affairs
سر و صدای مربوط به روابط نامشروع او

3. The illicit drugs industry has an annual turnover of some £200 bn.
[ترجمه ترگمان]صنعت غیرقانونی مواد مخدر، گردش سالیانه حدود ۲۰۰ میلیارد پوند را دارد
[ترجمه گوگل]صنعت مواد مخدر غیر قانونی گردش مالی سالیانه حدود 200 میلیارد پوند است

4. She slipped outside for an illicit cigarette.
[ترجمه ترگمان] اون بیرون واسه یه سیگار غیر مجاز فرار کرد
[ترجمه گوگل]او بیرون برای یک سیگار غیرقانونی بیرون زد

5. Seizures of illicit drugs have increased by 30 % this year.
[ترجمه ترگمان]میزان مصرف مواد مخدر غیرقانونی در سال جاری ۳۰ درصد افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]تشنج مواد مخدر در سال جاری 30 درصد افزایش یافته است

6. They were prosecuted for illicit liquor selling.
[ترجمه ترگمان]اونا برای فروش مشروبات غیر قانونی تحت تعقیب قرار گرفتن
[ترجمه گوگل]آنها برای فروش مشروبات الکلی تحت تعقیب قرار گرفتند

7. The college cannot condone any behaviour that involves illicit drugs.
[ترجمه ترگمان]این کالج نمی تواند از هر گونه رفتاری که شامل مواد مخدر غیرقانونی است چشم پوشی کند
[ترجمه گوگل]کالج نمیتواند رفتارهایی را که شامل مواد مخدر غیرقانونی هستند، متقاعد کند

8. The illicit trade in cattle may have played an important role in providing an economic base for certain upwardly-mobile Goyigama families.
[ترجمه ترگمان]تجارت غیر قانونی گاوها ممکن است نقش مهمی در فراهم کردن اساس اقتصادی برای خانواده های upwardly mobile ایفا کند
[ترجمه گوگل]تجارت غیرقانونی گاوها ممکن است نقش مهمی در ارائه یک پایگاه اقتصادی برای خانواده های گویایگاما به سمت بالا به همراه داشته باشد

9. Some will argue that all illicit drugs are too dangerous to legalize.
[ترجمه ترگمان]برخی مدعی هستند که همه مواد مخدر غیر قانونی برای قانونی کردن بسیار خطرناک هستند
[ترجمه گوگل]برخی معتقدند که تمام مواد مخدر غیر قانونی برای قانونی بودن بسیار خطرناک است

10. Illicit drug use also has to be set against the context of prescribed drug-taking.
[ترجمه ترگمان]مصرف غیرقانونی مواد مخدر نیز باید در زمینه مواد تجویز شده از مواد مخدر تعیین شود
[ترجمه گوگل]استفاده از مواد مخدر غیرقانونی نیز باید علیه زمینه تجویز داروهای تجویزی تنظیم شود

11. It was then that courageous fans began organizing illicit exhibitions.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان بود که هواداران دلیرانه شروع به سازماندهی نمایشگاه های غیر قانونی کردند
[ترجمه گوگل]پس از آن طرفداران شجاع شروع به سازماندهی نمایشگاه های غیرقانونی کردند

12. Santacruz was awaiting trial for illicit enrichment, money laundering and drug trafficking.
[ترجمه ترگمان]Santacruz در انتظار برای غنی سازی نامشروع، پولشویی و قاچاق مواد مخدر بود
[ترجمه گوگل]سانتروکوز در انتظار محاکمه برای غنی سازی غیرقانونی، پولشویی و قاچاق مواد مخدر بود

13. Many such drugs were, in fact, illicit now.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، بسیاری از این داروها در حال حاضر غیرقانونی هستند
[ترجمه گوگل]در واقع بسیاری از این داروها اکنون ممنوع است

14. Many illicit drug users simply outgrow the habit once they reach their thirties.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مصرف کنندگان غیرقانونی مواد مخدر تنها زمانی که به سن سی سالگی می رسند، این عادت را فرا می گیرند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مصرف کنندگان مواد مخدر غیر قانونی پس از رسیدن به سی سالگی، عادت خود را از دست می دهند

an illicit love affair

رابطه‌ی عشقی نامشروع


پیشنهاد کاربران

غیرقانونی، نامشروع

قاچاق

غیرقانونی


کلمات دیگر: