1. to encroach on the territory of a neighboring country
به سرزمین کشور همسایه تجاوز کردن
2. She has no right to encroach on my time.
[ترجمه فیض] او حق ندارد مزاحم وقت من شود
[ترجمه ترگمان]او حق ندارد به وقت من تجاوز کند
[ترجمه گوگل]او حق ندارد زمان من را تحمل کند
3. His new farm buildings encroach on his neighbour's land.
[ترجمه ترگمان]ساختمان های جدید کشاورزی او به سرزمین همسایه خود تجاوز می کنند
[ترجمه گوگل]ساختمان های مزرعه جدید او را در زمین همسایه خود قرار می دهند
4. He never allows work to encroach upon his family life.
[ترجمه فیض] او هرگز اجازه نمیدهد کار بر زندگی خانوادگی اش مستولی گردد.
[ترجمه ترگمان]او هرگز اجازه نمی دهد که کار به زندگی خانواده اش تجاوز کند
[ترجمه گوگل]او هرگز اجازه کار را نمیدهد تا بر زندگی خانوادگی خود غلبه کند
5. I won't encroach on your time any longer.
[ترجمه فیض] بیشتر از این وقت شما را نخواهم گرفت
[ترجمه ترگمان]دیگر به وقت تو رسیدگی نمی کنم
[ترجمه گوگل]من دیگر وقت خود را از دست نخواهم داد
6. The new institutions do not encroach on political power.
[ترجمه فیض] موسسات جدید دخالتی در قدرت سیاسی ندارند.
[ترجمه ترگمان]این موسسات جدید به قدرت سیاسی تجاوز نمی کنند
[ترجمه گوگل]مؤسسات جدید به قدرت سیاسی نفوذ نمی کنند
7. They have promised that the development will not encroach on public land.
[ترجمه ترگمان]آن ها قول داده اند که این توسعه به زمین های عمومی تجاوز نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]آنها وعده داده اند که توسعه به زمین های عمومی نفوذ نمی کند
8. New housing is starting to encroach upon the surrounding fields.
[ترجمه ترگمان]خانه های جدید کم کم به مزارع اطراف تجاوز می کنند
[ترجمه گوگل]مسکن جدید شروع به تهاجم به حوزه های اطراف می کند
9. Gordimer doesn't allow her political activities to encroach on her writing.
[ترجمه ترگمان]Gordimer به فعالیت های سیاسی او اجازه تجاوز به نوشته های او را نمی دهد
[ترجمه گوگل]Gordimer اجازه نمی دهد که فعالیت های سیاسی او را تحت الشعاع قرار دهد
10. In the New World preachers felt free to encroach and poach in search of souls.
[ترجمه ترگمان]در دنیای جدید، وعاظ در دنیای جدید نسبت به تجاوز و تهاجم در جستجوی روح آزاد بودند
[ترجمه گوگل]واعظان جهان جدید به دنبال نفوذ و سرزنش در جستجوی روح هستند
11. Nor does it encroach upon our objects.
[ترجمه ترگمان]و همین طور هم به اشیا ما تجاوز نمی کند
[ترجمه گوگل]همچنین بر اشیاء ما غلبه نمی کند
12. Submerged oxygenating plants sometimes encroach beyond reasonable bounds and these too should be dealt with regularly.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات این گیاهان به فراتر از حد معقول تجاوز می کنند و این موارد نیز باید به طور منظم مورد بررسی قرار گیرند
[ترجمه گوگل]گیاهان اکسیژننده غوطهور گاهی اوقات از مرزهای معقول غرق می شوند و این نیز باید با آنها مرتفع شود
13. It always seems presumptuous to encroach on that self-sufficiency.
[ترجمه ترگمان]این کار همیشه گستاخانه به نظر می رسد تا به خودکفایی برسد
[ترجمه گوگل]همیشه به نظر می رسد که این خودکفا بودن را تحت الشعاع قرار دهد