کلمه جو
صفحه اصلی

harass


معنی : اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، تعرض کردن، خسته کردن، حملات پی درپی کردن
معانی دیگر : (با پرسش های پی درپی یا قرض سنگین یا غم و غیره) آزار دادن، به ستوه آوردن، مستاءصل کردن، پاپی شدن، ستوهیدن، هشدر کردن، کاس کردن، (با یورش یا حملات پی در پی) بیچاره کردن، صدمه زدن به، عذاب دادن، (دشمن را) ایذا کردن، حملات ایذایی کردن

انگلیسی به فارسی

بستوه آوردن، عاجز کردن، اذیت کردن، (نظامی) حملات پیدرپی کردن، خسته کردن


آزار و اذیت، اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، حملات پی درپی کردن، خسته کردن، تعرض کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: harasses, harassing, harassed
مشتقات: harassingly (adv.), harassment (n.)
(1) تعریف: to trouble or disturb repeatedly or persistently.
مترادف: badger, bedevil, beset, besiege, harry, hassle
مشابه: annoy, bait, beleaguer, bother, heckle, irritate, nag, nettle, persecute, pester, pick on, pursue, ride, taunt, torment, trouble, vex, worry

- Hecklers harassed the speaker until he fell silent.
[ترجمه مجید] اخلال گران سخنران را آزار دادند تا اینکه ساکت شد.
[ترجمه ترگمان] تا اینکه ساکت شد hecklers را آزار می داد
[ترجمه گوگل] هکلر سخنران را مورد آزار و اذیت قرار داد تا سکوت کند
- The early female medical students were harassed by their fellow male students.
[ترجمه علی جادری] دانشجویان دختر پزشکی توسط دانشجویان پسر هم دوره ای خود مورد آزار قرار می گرفتند .
[ترجمه ترگمان] دانشجویان ابتدایی پزشکی از سوی دانشجویان مرد خود مورد آزار و اذیت قرار گرفتند
[ترجمه گوگل] دانش آموزان دانش آموز همجنسگرا از دانشجویان پزشکی اولیه بودند
- I would be able to finish this quicker if you would stop harassing me.
[ترجمه مجید] اگر به آزار دادن من خاتمه می دادی، قادر بودم این کار را سریعتر تمام کنم.
[ترجمه ترگمان] اگر دست از آزار دادن من برداری، این کار را سریع تر انجام می دادم
[ترجمه گوگل] اگر می توانید آزار و اذیت من را متوقف کنید، می توانم این را سریعتر انجام دهم

(2) تعریف: to hinder or exhaust (an opponent) by repeated attacks.
مترادف: beset, harry
مشابه: assail, assault, attack, besiege, exhaust

- We will harass the enemy until they surrender.
[ترجمه ترگمان] تا وقتی که اونا تسلیم بشن دشمن رو نابود می کنیم
[ترجمه گوگل] ما دشمن را آزار می دهیم تا زمانی که تسلیم شویم

• bother, hassle, torment
if you harass someone, you continually trouble them or annoy them.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اذیت کردن، آزار دادن

مترادف و متضاد

اذیت کردن (فعل)
grind, annoy, hurt, pester, grieve, worry, offend, hock, harass, tease, badger, bedevil, chivvy, chive, indemnify, tousle, needle

بستوه اوردن (فعل)
annoy, hurry, pester, haze, worry, harass, beset, hare, harry, plague

عاجز کردن (فعل)
annoy, hassle, harass, bay, disable, importune, weaken, make unable

تعرض کردن (فعل)
attack, harass, remonstrate

خسته کردن (فعل)
weary, harass, bore, fatigue, exhaust, strain, tire, fag, jade

حملات پی در پی کردن (فعل)
harass

badger


Synonyms: annoy, attack, bait, bedevil, beleaguer, bother, bug, burn, despoil, devil, distress, disturb, eat, exasperate, exhaust, fatigue, foray, get to, give a bad time, give a hard time, gnaw, harry, hassle, heckle, hound, intimidate, irk, irritate, jerk around, macerate, maraud, noodge, pain, perplex, persecute, pester, plague, raid, rattle one’s cage, ride, strain, stress, tease, tire, torment, trouble, try, vex, weary, work on, worry


Antonyms: aid, assist, facilitate, help, support


جملات نمونه

The children kept harassing the fat girl.

بچه‌ها مرتباً سربه‌سر آن دختر چاق می‌گذاشتند.


1. all the griefs that harass the distress'd
(ساموئل جانسون) همه ی فلاکت هایی که مسکینان را رنج می دهد.

2. He has sent hither swarms of officers to harass our people.
[ترجمه ترگمان]او swarms را به این طرف و آن طرف فرستاده که افراد ما را آزار دهند
[ترجمه گوگل]او همینطور ستون افسران را فرستاد تا مردم ما را مورد آزار و اذیت قرار دهند

3. He says his aim is not to harass police, but to improve relations between law enforcement and the public.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که هدف او آزار و اذیت پلیس نیست، بلکه بهبود روابط بین نیروهای انتظامی و مردم است
[ترجمه گوگل]او می گوید هدف او این نیست که به پلیس حمله کند، بلکه برای بهبود روابط بین اجرای قانون و مردم است

4. Yet he made no attempt to harass the driver into any illegitimate speed.
[ترجمه ترگمان]با این حال هیچ کوششی برای آزار دادن راننده به سرعت نامشروع نمی کرد
[ترجمه گوگل]با این حال او هیچ تلاشی برای آزار و اذیت راننده به سرعت غیرمجاز نکرد

5. The enemy did not harass us much while we were constructing our batteries.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما در حال ساخت batteries بودیم، دشمن ما را به ستوه نیاورد
[ترجمه گوگل]دشمن ما را به شدت مورد آزار و اذیت قرار نمیدهد در حالیکه ما باتریهایمان را ساختیم

6. Walking sticks and umbrellas menace me, wagging fingers harass my sleep.
[ترجمه ترگمان]چوب متحرک و چترهای ساحلی مرا تهدید می کند، و انگشت هایم را به خواب فرو می برم
[ترجمه گوگل]چوبها و چترهای راه رفتن مرا تهدید می کنند، انگشتان دستم را به خواب می زنند

7. Isolated rebel bands continue to harass government troops in the hills.
[ترجمه ترگمان]گروه های شورشی منزوی به آزار و اذیت نیروهای دولتی در این تپه ها ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]گروه های شورشی جداگانه همچنان به آزار و اذیت نیروهای دولتی در تپه ها ادامه می دهند

8. Billing agencies harass poor people for the payment of the bills for purchases that might have taken place six months before.
[ترجمه ترگمان]آژانس های صدور صورت حساب افراد فقیری را برای پرداخت صورتحساب هایی که ممکن است شش ماه قبل انجام شده باشد، آزار می دهند
[ترجمه گوگل]موسسات صورتحساب به مردم فقیر برای پرداخت صورتحساب برای خرید که ممکن است شش ماه قبل زده شود، را آزار می دهند

9. I feel harass by all the work at the office.
[ترجمه ترگمان]از کار کردن در اداره احساس آزار و آزار دادن می کنم
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم آزار و اذیت با تمام کار در دفتر

10. This harasser may become involved in sexual extortion, and may frequently harass just to see how targets respond—those who don't resist may even become targets for rape.
[ترجمه ترگمان]این harasser ممکن است در زورگیری جنسی دخیل باشند، و ممکن است فقط برای دیدن اینکه چگونه اهداف واکنش می دهند، آزار برسانند - آن هایی که مقاومت نمی کنند ممکن است حتی به اهداف تجاوز تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]این آزار دهنده ممکن است در اخاذی جنسی دخالت داشته باشد و اغلب به آزار و اذیت فقط برای دیدن اهداف واکنش نشان می دهد - کسانی که مقاومت نمی کنند، حتی ممکن است به اهداف تجاوز جنسی تبدیل شوند

11. Also, try and sneak some Seekers past and harass his Harvesters.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سعی کن از روی جست و جوی دیگر جست و جو کنی و harvesters را آزار بدهی
[ترجمه گوگل]همچنین، برخی از جستجوگران گذشته را امتحان کنید و دزدکی و اختراع خود را مورد آزار و اذیت قرار دهید

12. You need to harass, and you need to protect.
[ترجمه ترگمان]تو نیاز به آزار داری، و باید از خودت محافظت کنی
[ترجمه گوگل]شما نیاز به آزار و اذیت دارید و باید محافظت کنید

13. Harass, threaten, insult, or behave belligerently towards others.
[ترجمه ترگمان]harass، تهدید، توهین، یا رفتار belligerently نسبت به دیگران
[ترجمه گوگل]ترس، تهدید، توهین یا رفتار خصمانه نسبت به دیگران است

14. Harass Harvesters where he does not have his War Factory.
[ترجمه ترگمان]harass harvesters که در آن کارخانه جنگ خود را ندارد
[ترجمه گوگل]Harassers Harrasers که در آن او کارخانه جنگ خود را ندارد

15. The mystical organization syndicate, conspires to harass the social order.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های صنفی عرفانی، به توطئه می پردازند تا نظم اجتماعی را به ستوه آورند
[ترجمه گوگل]سندیکای سازمان عرفانی، به دنبال آزار و اذیت نظم اجتماعی است

Creditors harassed him night and day.

طلبکاران شب و روز پاپی او می‌شدند.


All the griefs that harass the distress'd.

(ساموئل جانسون) همه‌ی فلاکت‌هایی که مسکینان را رنج می‌دهد.


His guerrilla forces harassed the occupiers night and day.

نیروهای چریکی او شب و روز اشغال‌گران را مورد حملات آزاردهنده قرار می‌دادند.


the harassment of dissidents by the police

آزار مخالفان دولت توسط پلیس


پیشنهاد کاربران

عرصه را برای کسی تنگ کردن

ازار و اذیت

Trouble, disturb or annoy sb continually

به ستوه آوردن

( دشمن را ) ایذا کردن، حملات ایذایی کردن،
( با یورش یا حملات پی در پی ) اذیت کردن، خسته کردن

The earlier encounter this month happened on April 2, when a Revolutionary Guards Corps ship, the Harth 55, accompanied by three fast - attack vessels, harassed two Coast Guard cutters as they were conducting routine security patrols in the international waters of the southern Persian Gulf, the Navy said in a separate statement
NEW YORK TIMES@


کلمات دیگر: