کلمه جو
صفحه اصلی

ejectment


معنی : طرد، دفع، دعوای استرداد، حق تصرف ملک و مطالبه خسارت
معانی دیگر : برون افکنی، برون ریزی، فوران، پرتابش، بیرون کردن، اخراج

انگلیسی به فارسی

دفع، طرد، (حقوق) دعوای استرداد، حق تصرف ملک و مطالبه خسارت


خروج، دفع، طرد، دعوای استرداد، حق تصرف ملک و مطالبه خسارت


انگلیسی به انگلیسی

• act of ejecting, expelling, discharging

دیکشنری تخصصی

[حقوق] دعوای تصرف عدوانی، دعوای رفع مزاحمت

مترادف و متضاد

طرد (اسم)
ablation, rejection, depilation, ostracism, banishing, exorcism, elimination, ejection, excommunication, ejectment, epilation, freeing, resection

دفع (اسم)
repulsion, rebuff, rebuttal, repercussion, repulse, expulsion, exclusion, secretion, ejectment, excretion, propulsion, voidance

دعوای استرداد (اسم)
ejectment

حق تصرف ملک و مطالبه خسارت (اسم)
ejectment


کلمات دیگر: