کلمه جو
صفحه اصلی

emancipation


معنی : رها سازی، رهایی، تخلیص، رستگاری، ازادی
معانی دیگر : ازادی، رهایی، رستگاری، رهاسازی، تخلیص

انگلیسی به فارسی

آزادی، رهایی، رستگاری، رهاسازی، تخلیص


رهایی، رها سازی، رستگاری، ازادی، تخلیص


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of freeing from some constraint or confinement.
مشابه: release

(2) تعریف: the state or fact of being so freed.
مشابه: liberty

• liberation, freeing, release, deliverance from bondage

دیکشنری تخصصی

[حقوق] رفع حجر، احراز اهلیت قانونی، ترک ولایت (صغیر)

مترادف و متضاد

freedom


رها سازی (اسم)
abandon, triggering, emancipation, abandonment, dereliction, quit

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

تخلیص (اسم)
emancipation, activation, purification

رستگاری (اسم)
emancipation, salvation, deliverance, redemption

ازادی (اسم)
release, emancipation, immunity, option, liberty, toleration, relief, freedom, independence, freeness, manumission

Synonyms: deliverance, delivery, enfranchisement, independence, liberation, liberty, release, setting free


جملات نمونه

1. The world identifies Lincoln with emancipation.
[ترجمه ترگمان]جهان لینکلن را با آزادی شناسایی می کند
[ترجمه گوگل]دنیای لینکلن را رها کرده است

2. The starting point for emancipation was the freeing of children of slaves born after a certain date.
[ترجمه ترگمان]نقطه شروع آزادی، آزادی کودکان of بود که پس از یک تاریخ معین به دنیا آمده بودند
[ترجمه گوگل]نقطه شروع برای رهایی، آزاد کردن فرزندان بردگان متولد شده پس از یک تاریخ مشخص بود

3. The Emancipation Proclamation abolished slavery in the United States.
[ترجمه ترگمان]اعلامیه آزادی بردگان در آمریکا برده داری را منسوخ کرد
[ترجمه گوگل]اعلامیه آزادی برده داری در ایالات متحده را لغو کرد

4. She showed her emancipation by piloting an aircraft.
[ترجمه ترگمان]او آزادی خود را با خلبانی با هواپیما نشان داد
[ترجمه گوگل]او با آزادی هواپیما، رهایی خود را نشان داد

5. At that time, complete emancipation of women had not worked out in actual practice.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، آزادی کامل زنان در عمل واقعی عملی نشده بود
[ترجمه گوگل]در آن زمان رهایی کامل از زنان در عمل واقعی کار نکرده بود

6. They rejoiced over their own emancipation.
[ترجمه ترگمان]از آزادی خود لذت بردند
[ترجمه گوگل]آنها از رضای خود رضایت داشتند

7. The consequences of the emancipation were to be even more remarkable than the political process from which the statutes emerged.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای رهایی از آن، حتی مهم تر از فرآیند سیاسی بود که در آن قوانین پدید آمدند
[ترجمه گوگل]عواقب رهایی از آن بیشتر قابل توجه بود از روند سیاسی که از آن مقررات ظاهر شد

8. By the end of the emancipation process, the authorities lacked the wherewithal to pay for the transference of land.
[ترجمه ترگمان]در پایان روند آزادی، مقامات فاقد منابع مالی لازم برای انتقال زمین بودند
[ترجمه گوگل]در پایان فرایند رهایی، مقامات فاقد مساعدت برای انتقال زمین بودند

9. His advocacy of Catholic emancipation courted defeat in 180
[ترجمه ترگمان]طرفداری او از آزادی مذهب کاتولیک در ۱۸۰ روز شکست خورد
[ترجمه گوگل]دفاع از رهایی کاتولیک در 180 سالگی شکست خورد

10. The period of emancipation, the flowering of literary tradition, the Holocaust.
[ترجمه ترگمان]دوره آزادی، شکفتگی سنت ادبی، هولوکاست
[ترجمه گوگل]دوره رهایی، گل سنت ادبی، هولوکاست

11. The preliminary draft of the Emancipation Proclamation was only part of the trouble.
[ترجمه ترگمان]پیش نویس اولیه اعلامیه آزادی تنها بخشی از مشکل بود
[ترجمه گوگل]پیش نویس پیش نویس اعلامیه آزادی تنها بخشی از مشکل بود

12. There was one significant qualification; emancipation was the ultimate objective.
[ترجمه ترگمان]یک صلاحیت مهم وجود داشت؛ آزادی هدف نهایی بود
[ترجمه گوگل]یکی از معیارهای مهم بود؛ رهایی از هدف نهایی بود

13. The resounding cry of emancipation from the tyranny of imitation was echoed well into the twentieth century.
[ترجمه ترگمان]فریاد resounding رهایی از ستمگری تقلید در قرن بیستم نیز تکرار شد
[ترجمه گوگل]فریاد فراوانی از رهایی از استبداد تقلید به خوبی به قرن بیستم باز می گردد

14. The Tsar's support for emancipation must be understood within the broader context of the State's role in a serf-based society.
[ترجمه ترگمان]حمایت تزار از آزادی باید در چارچوب وسیع تر نقش دولت در یک جامعه برده شده درک شود
[ترجمه گوگل]حمایت تزار برای رهایی باید در قالب وسیع تر از نقش دولت در یک جامعه مبتنی بر خاندان شناخته شود

15. Not for him the emancipation and the exultation and the divinity of creative work!
[ترجمه ترگمان]آزادی و خوشحالی و الوهیت کاره ای خلاق را به خاطر او نه!
[ترجمه گوگل]نه برای او رهایی و تحقیر و الوهیت کار خلاق!

پیشنهاد کاربران

رهایی بخشی

آزادسازی ( بردگان )


کلمات دیگر: