کلمه جو
صفحه اصلی

deceive


معنی : گول زدن، اغفال کردن، فریفتن، فریب دادن، مغبون کردن، پا زدن
معانی دیگر : نیرنگ به کار بردن، تقلب کردن، آورندیدن، کنوریدن، (قدیمی) خیانت کردن، دورویی کردن، نارو زدن، (قدیمی) وقت تلف کردن

انگلیسی به فارسی

فریفتن، فریب دادن، گول زدن، اغفال کردن، زیان رساندن


فریب دادن، گول زدن، فریفتن، اغفال کردن، پا زدن، مغبون کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deceives, deceiving, deceived
• : تعریف: to lead (a person) to believe something that is untrue; mislead; trick; defraud.
مترادف: betray, cheat, chicane, defraud, delude, dupe, fool, hoodwink, humbug, misinform, mislead, play someone false, trick, victimize
متضاد: disillusion, undeceive
مشابه: bamboozle, beguile, bilk, bluff, con, cozen, double-cross, entrap, fast-talk, flimflam, gull, hoax, jive, lead on, mock, outwit, rook, shaft, snooker, sucker, swindle, two-time

- He deceived his parents about his job because he was ashamed of it.
[ترجمه Mr] اوه درباره ی شغلش پدر و مادرش را گول زد، چون از آن خجالت میکشید
[ترجمه ترگمان] او پدر و مادرش را به خاطر کارش فریب داد چون از آن شرمنده بود
[ترجمه گوگل] او پدر و مادر خود را در مورد شغل خود فریب داد زیرا او از آن شرم داشت
- He deceived these women into thinking that he had never been married before.
[ترجمه ترگمان] او این زنان را فریب می داد که به این فکر افتاد که قبلا هرگز ازدواج نکرده بود
[ترجمه گوگل] او این زنان را فریب داد تا فکر کنند که او هرگز ازدواج نکرده است
- She thought she could deceive her boss by telling him that she was ill.
[ترجمه Mr] فکر میکرد میتوانست با گفتن اینکه مریض است رییسش را فریب دهد
[ترجمه ترگمان] فکر می کرد می تواند رئیسش را فریب دهد و به او بگوید که بیمار است
[ترجمه گوگل] او فکر کرد او می تواند رئیس او را فریب دهد با گفتن او که او بیمار است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: deceivingly (adv.), deceivability (n.), deceiver (n.)
• : تعریف: to engage in misleading; act or speak untruthfully.
مترادف: cheat, chicane, humbug, lie, prevaricate
مشابه: bluff, fool, jive, snow, swindle

- He's charming and finds it easy to deceive.
[ترجمه mahan] بخاطر جذابیتی که داره راحت همه را گول میزنه.
[ترجمه ترگمان] فریبنده است و فریب دادنش را آسان می یابد
[ترجمه گوگل] او جذاب است و فریب آن را آسان می کند

• cheat, mislead
to deceive someone means to cause them to believe something that is not true.
if you deceive yourself, you do not admit to yourself something that you know is true.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تقلب کردن، فریب دادن، اغفال کردن، تدلیس

مترادف و متضاد

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

اغفال کردن (فعل)
blind, deceive, beguile, delude, entrap, hoodwink

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

مغبون کردن (فعل)
cheat, deceive, gull, diddle, swindle, thimblerig

پا زدن (فعل)
foot, go, deceive, kick, pedal

mislead; be dishonest


Synonyms: bamboozle, beat, beat out of, beguile, betray, bilk, buffalo, burn, cheat, circumvent, clip, con, cozen, cross up, defraud, delude, disappoint, double-cross, dupe, ensnare, entrap, fake, falsify, fleece, fool, gouge, gull, hoax, hoodwink, hook, humbug, impose upon, lead on, outwit, play joke on, pull fast one, put on, rob, scam, screw, sell, skin, suck in, swindle, take advantage of, take for, take for ride, take in, take to cleaners, trick, victimize


Antonyms: be honest


جملات نمونه

1. Atlas was deceived about the burden he had to carry.
اتلس را در مورد باری که باید به دوش می کشید، فریب دادند

2. Virginia cried when she learned that her best friend had deceived her.
ویرجینیا وقتی فهمید که بهترین دوستش او را فریب داده، گریه کرد

3. The villain deceived Chief White Cloud by pretending to be his friend.
خلاف کار، چیف وایت کلارد را باتظاهر به دوستی فریب داد

4. to deceive the enemy, they placed around the airports several dummy tanks made of wood
برای گول زدن دشمن،چندین تانک دروغی را که از چوب ساخت بودند در اطراف فرودگاه قرار دادند.

5. in order to deceive the buyers, they salted the oil well
برای فریب دادن خریداران توی چاه نفت مقداری نفت ریختند.

6. what a tangled web we weave, when first we practice to deceive
آدم متقلب عاقبت در دامی که برای دیگران گسترده است گرفتار خواهد شد

7. Good words and ill deeds deceive wise and fools.
[ترجمه ترگمان]کلمات خوب و کاره ای بد را فریب می دهند و احمق را فریب می دهند
[ترجمه گوگل]کلمات خوب و اعمال بد فریب عاقل و احمق است

8. Who are ready to believe are easy to deceive.
[ترجمه ترگمان]چه کسی حاضر است باور کند که فریب خوردن آسان است
[ترجمه گوگل]چه کسی آماده است که باور کند آسان است که فریب دهد

9. To deceive oneself is very easy.
[ترجمه ترگمان]گول زدن خود بسیار آسان است
[ترجمه گوگل]برای فریب دادن خود بسیار آسان است

10. You can't pass exams without working, so don't deceive yourself .
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی بدون کار امتحان بدی، پس خودت رو فریب نده
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید بدون اینکه کار را امتحان کنید، امتحان کنید، بنابراین خودتان را فریب ندهید

11. Human nature is such that we easily deceive ourselves.
[ترجمه ترگمان]طبیعت انسان به گونه ای است که ما به راحتی خودمان را فریب می دهیم
[ترجمه گوگل]طبیعت بشر چنین است که ما به راحتی میتوانیم خودمان را فریب دهیم

12. His gentle, kindly appearance did not deceive me.
[ترجمه Sh] ظاهر نجیب و مهربان او نتوانست من را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]ظاهر مهربان و مهربان او مرا فریب نمی داد
[ترجمه گوگل]ظاهر مهربان و مهربان او را فریب داد

13. They had thought to deceive me.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر کرده بودند که مرا فریب دهند
[ترجمه گوگل]آنها فکر میکردند من را فریب دهند

14. I wouldn't deceive you about anything as important as this.
[ترجمه ترگمان]من در مورد چیزی به اندازه این اشتباه نمی کنم
[ترجمه گوگل]من شما راجع به هر چیزی مهمتر از این نخواهم فهمید

15. I suspect these statistics flatter to deceive.
[ترجمه ترگمان]من به این آمار شک دارم که بتوانم آن ها را فریب دهم
[ترجمه گوگل]من این آمار را فریب می زنم

16. Anyway, I can't deceive him - it's against all my principles.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من نمی توانم او را فریب بدهم - در خلاف اصول من است
[ترجمه گوگل]به هر حال، من نمی توانم او را فریب دهم - این در برابر تمام اصول من است

17. Honied words may deceive people of some time,but they cannot stand the test of time and practice.
[ترجمه ترگمان]کلمات honied ممکن است مردم را فریب دهند، اما نمی توانند آزمون زمان و عمل را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]کلمات تکان دهنده ممکن است برخی از مردم را فریب دهد، اما آنها نمیتوانند آزمایش زمان و عمل را تحمل کنند

18. He tried to deceive the public into thinking the war could still be won.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد مردم را فریب دهد تا فکر کند جنگ ممکن است پیروز شود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که مردم را فریب بخورد تا فکر کنند که جنگ هنوز می تواند برنده شود

He even deceived his own mother.

او حتی مادر خود را هم گول می‌زد.


He was deceived into buying stolen goods.

با فریب به او مال دزدی فروختند.


پیشنهاد کاربران

you can not deceive me by telling substory
نمیتونی با ننه غریبم بازی خرم کنی!

خودتو گول نزن!!!!
don't deceive yourself

گول زدن ، فریب دادن

گُربُزیدَن = گول خوردن.
گربُزاندن = گول زدن.

به این عبارت توجه کنین :
Deceive oneself into thinking
یعنی = چیزی رو به دروغ ( اشتباه ) به کسی القا کردن

He deceived us into thinking that Sarah is a good girl
به دروغ بهمون القاکردن که سارا دختر خوبیه

It's no use deceiving ourselves into thinking that everything will be fine
فایده ای نداره که به خودمون به دروغ القا کنیم که همه چی درست میشه


کلمات دیگر: