کلمه جو
صفحه اصلی

endowment


معنی : موهبت، اعطا، دارا
معانی دیگر : وقف، موقوفه، بخشش، دهش، عطیه، پیشیارش، شاد داد، اهداییه، (استعداد طبیعی و غیره) ودیعه، نعمت، داده، بهره مند سازی، دادن، ودیعه سپاری (استعداد و غیره)، پیوانش

انگلیسی به فارسی

اعطا، موهبت


کمک هزینه، موهبت، اعطا، دارا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of providing with a permanent fund or source of income, or the money so provided.
مشابه: grant

(2) تعریف: a natural capacity, talent, or skill.
مشابه: ability, aptitude, gift, knack, talent

• grant, award, donation; talent, gift, ability (furnished by god, nature, etc.)
an endowment is a gift of money that is made to an institution such as a school or hospital.
someone's endowments are their natural qualities and abilities; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] (عمل) وقف، هبه، اعطاء

مترادف و متضاد

موهبت (اسم)
gift, blessing, endowment

اعطا (اسم)
dispensation, endowment, vouchsafement

دارا (اسم)
endowment, possessor

large gift


Synonyms: award, benefaction, benefit, bequest, bestowal, boon, bounty, dispensation, donation, fund, funding, gifting, grant, gratuity, income, inheritance, largess, legacy, nest egg, pension, presentation, property, provision, revenue, stake, stipend, subsidy, trust


Antonyms: loss


personal talent, ability


Synonyms: aptitude, attribute, capability, capacity, faculty, flair, genius, gift, habilitation, power, qualification, quality, turn


Antonyms: drawback, inability, weakness


جملات نمونه

1. our university received a large endowment
دانشگاه ما اعانه بزرگی را دریافت کرد.

2. she also had a generous endowment of intelligence
او همچنین از هوش سرشاری برخوردار بود.

3. We donate to the school endowment fund every year.
[ترجمه ترگمان]ما هر ساله به صندوق وقف مدرسه کمک می کنیم
[ترجمه گوگل]ما هر ساله به صندوق کمک هزینه مدرسه اهدا می کنیم

4. The hospital was founded on an endowment fund.
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان براساس یک صندوق وقف تاسیس شده است
[ترجمه گوگل]بیمارستان بر اساس صندوق تأسیس تاسیس شد

5. The school has received an endowment of £50 000 to buy new books for the library.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه حدود ۵۰ هزار پوند برای خرید کتاب های جدید به کتابخانه دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]این مدرسه 50 هزار پوند برای خرید کتابهای جدید برای کتابخانه دریافت کرده است

6. The snag about an endowment mortgage is its inflexibility.
[ترجمه ترگمان]مشکل وام دادن، انعطاف ناپذیری آن است
[ترجمه گوگل]سر و صدا در مورد وام مسکن کمک به انعطاف پذیری آن است

7. Though the orchestra still lacks a substantial endowment, a new fund-raising strategy has proved particularly successful.
[ترجمه ترگمان]اگرچه ارکستر هنوز فاقد یک وقف اساسی است، یک استراتژی جمع آوری سرمایه جدید به طور خاص موفق شده است
[ترجمه گوگل]گرچه ارکستر همچنان به اندازه ای سرمایه گذاری نداشته است، یک استراتژی جدید جمع آوری پول ثابت شده است که به طور خاص موفق بوده است

8. Urban properties seldom come with an endowment, and opportunities for income-generation are generally limited by restrictions of space.
[ترجمه ترگمان]املاک شهری به ندرت با یک موقوفه می آیند و فرصت هایی برای تولید درآمد به طور کلی محدود به محدودیت های فضا هستند
[ترجمه گوگل]خواص شهری به ندرت با سرمایه گذاری می کنند و فرصت های تولید درآمد به طور کلی محدودیت های فضا محدود می شود

9. The Corporation expressed their satisfaction with the endowment and their conviction that it would be ample for the purposes of the School.
[ترجمه ترگمان]این شرکت رضایت خود را از وقف و اعتقاد آن ها مبنی بر این که برای اهداف مدرسه کافی خواهد بود ابراز کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت رضایت خود را نسبت به سرمایه گذاری و اعتقاد آنان نسبت به اهداف این دانشکده راضی است

10. The endowment was not without fault.
[ترجمه ترگمان]خیر، به خیر و خوشی رسیده بود
[ترجمه گوگل]بودجه بدون جرم نبود

11. A Taking out an endowment on a joint mortgage can be done in one of two ways.
[ترجمه ترگمان]یک هدیه دادن به یک وام مسکن مشترک می تواند به دو روش انجام شود
[ترجمه گوگل]A یک سرمایه گذاری در وام مسکن مشترک را می توان با یکی از دو روش انجام داد

12. The money would be used to set up endowment funds for individual universities.
[ترجمه ترگمان]از این پول برای تاسیس وجوه اهدایی برای دانشگاه های فردی استفاده خواهد شد
[ترجمه گوگل]این پول برای ایجاد صندوق های کمک هزینه برای دانشگاه های خاص استفاده می شود

13. Low cost endowment business through building society and estate agency connections up 19% despite reduced mortgage lending.
[ترجمه ترگمان]با وجود کاهش وام مسکن، تجارت وقف با هزینه پایین از طریق ایجاد ارتباطات بین جامعه و اداره املاک و مستغلات با ۱۹ درصد افزایش یافت
[ترجمه گوگل]با وجود کاهش وام دهی وام دهی، کسب و کار کم هزینه از طریق ساخت و ساز جامعه و آژانس های املاک همپوشانی تا 19٪

14. He seems to be suggesting the endowment as a quick solution to an immediate problem, but he knows better.
[ترجمه ترگمان]او به نظر می رسد که وقف دادن به یک راه حل سریع برای یک مشکل فوری است، اما او بهتر می داند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او به عنوان یک راه حل سریع برای مشکل فوری پیشنهاد می کند، اما او بهتر می داند

Our university received a large endowment.

دانشگاه ما اعانه بزرگی را دریافت کرد.


this hospital's endowments

موقوفات این بیمارستان


She also had a generous endowment of intelligence.

او همچنین از هوش سرشاری برخوردار بود.


Not everyone is blessed with such endowments as she is.

همه کس استعدادهای او را ندارد.


پیشنهاد کاربران

منظورش غیر از استعداد چیزایی که خدا خدادادی داده هم میشه مثلا هوش
توانایی انجام کار هایی که استعدادش رو داریم

بیمه عمر مختلط

برخورداری

موقوفه
Carnegie Endowment: موقوفه کارنِگی
نام یکی از اندیشکده های آمریکا.

اعانه

عام المنفعه، موقوفه ( در صورتی که خطاب به یک موسسه یا سازمان بکار رود )


کلمات دیگر: