1. hear (from) the reed. . . .
بشنو از نی . . . .
2. hear my plea!
استدعای مرا برآورده کن !
3. hear the pipe's tale
بشنو از نی چون حکایت می کند
4. hear the word of god
به کلام خدا گوش فرا دهید.
5. hear from
1- (از طریق نامه یا تلفن و غیره) خبر داشتن از،در تماس بودن
6. hear out
تا آخر گوش دادن
7. hear tell
(محلی) خبردار شدن،خبر یافتن،آگاه شدن
8. i hear you
تو را درک می کنم (می فهمم).
9. now hear this!
حالا گوش بده !
10. please hear him out!
لطفا بگذارید حرفش را بزند!
11. please hear what i have to say!
لطفا به حرفهایم گوش بدهید!
12. to hear a case
به دعوی حقوقی رسیدگی کردن
13. to hear a child's lessons
به درس پس دادن شاگرد گوش کردن
14. to hear a concert
در کنسرتی حضور داشتن
15. to hear a story second hand
واقعه ای را از زبان دیگری (نه از خود شخص) شنیدن
16. to hear better, i plastered my ear to the door
گوشم را به در چسباندم که بهتر بشنوم.
17. to hear mass
در مراسم عشای ربانی شرکت کردن
18. to hear the call of a drum from afar . . . .
آواز دهل شنیدن از دور . . .
19. not hear of
اجازه ندادن،مسموع ندانستن،مورد بررسی قرار ندادن
20. to hear (something) through the grapevine
از طریق شایعه یا زمزمه ی این و آن درک کردن،کاشف به عمل آوردن،از طرق سری آگاه شدن
21. did i hear aright?
آیا راستی چنین است ؟ (درست شنیدم ؟)
22. did you hear the bell?
صدای زنگ را شنیدی ؟
23. he can't hear at all, poor fellow!
بیچاره اصلا نمی شنود!
24. he didn't hear me
او (صدای) مرا نشنید.
25. i always hear the latest rumors from him
همیشه آخرین شایعات را از او می شنوم.
26. i could hear his steps in the hallway
صدای پای او در راهرو به گوشم می رسید.
27. i could hear the burr of the fan in the next room
صدای ور ور پنکه را در اتاق مجاور می شنیدم.
28. i could hear the distant babble of women's voices
از دور صدای همهمه ی زن ها را می شنیدم.
29. i could hear the soldiers' heavy tread
می توانستم صدای گام های سنگین سربازان را بشنوم.
30. i could hear their cry of "god is great"
بانگ الله اکبر آنها را می شنیدم.
31. i could hear their laugh from the garden
صدای خنده ی آنها را در باغ می شنیدم.
32. we could hear the strains of church organ
آهنگ ارگ کلیسا را می شنیدیم.
33. we could hear their voices yet
هنوز هم می توانستیم صدای آنها را بشنویم.
34. don't let me hear another peep out of you!
وای به حالت اگر یکبار دیگر جیک بزنی !
35. i could not hear an inkling of her breathing
نمی توانستم کوچکترین صدایی از نفس کشیدن او را بشنوم.
36. i went to hear her speak
رفتم که نطق او را گوش کنم.
37. people flocked to hear him speak
مردم برای شنیدن سخنانش ازدحام کردند.
38. wherever did you hear that?
کجا آن حرف را شنیدی ؟
39. i was excited to hear the news of david's engagement
از شنیدن خبر نامزدی دیوید هیجان زده شدم.
40. i was relieved to hear the news
از شنیدن خبر خیالم راحت شد.
41. i was scandalized to hear that the old mosque was torn down
وقتی شنیدم که آن مسجد قدیمی را خراب کرده اند احساس انزجار کردم.
42. i was thrilled to hear the news
از شنیدن آن خبر ذوق کردم.
43. it surprised me to hear that she is getting married
از شنیدن اینکه دارد ازدواج می کند تعجب کردم.
44. l listened but couldn't hear him well
گوش فرا دادم ولی نتوانستم صدای او را خوب بشنوم.
45. now the court will hear your testimony
اکنون دادگاه شهادت شما را استماع خواهد کرد.
46. speak out, i can't hear you!
بلند حرف بزن،صدایت را نمی شنوم !
47. don't repeat anywhere what you hear here
آنچه را که اینجا می شنوی هیچ جا بازگو نکن.
48. i flinch every time i hear a dentist's drill
هروقت صدای مته ی دندان ساز را می شنوم به خود می لرزم.
49. in a cave you can hear the echo of your own voice
در غار می توانی پژواک صدای خود را بشنوی.
50. the whole school met to hear the speech
همه ی مدرسه برای استماع سخنرانی آمده بودند.
51. there was no time to hear questions from the floor
وقت برای شنیدن پرسش های حضار نبود.
52. write it, or else you'll hear from me
بنویس والا هر چه ببینی از چشم خودت دیده ای !
53. you mustn't pay; no, i won't hear of it!
شما نباید پول بدهید،نه اصلا نمی گذارم !
54. we always tune in to tehran radio to hear the news
ما همیشه برای شنیدن اخبار،رادیو تهران را می گیریم.
55. he is an old fogy who can't stand to hear modern music
او آدمی کهنه پرست است و تاب شنیدن موسیقی امروزی را ندارد.
56. he asked the students to close up in order to hear the guide better
از شاگردان خواست جلوتر بیایند تا حرف راهنما را بهتر بشنوند.
57. he inclined his head toward the speaker in order to hear better
او برای بهتر شنیدن سر خود را به سوی ناطق خم کرد.