1. he became a target of newspaper attacks
او آماج حمله ی روزنامه ها شد.
2. she hit the target five times without a single miss
او پنج بار بدون حتی یک خطا تیر را به هدف زد.
3. she hit the target with precise accuracy
با دقت کامل زد به هدف.
4. this time the target was a power generator
این دفعه هدف یک نیروگاه برق بود.
5. shying stones at a target
به سوی هدف سنگ انداختن
6. the bullet missed the target
گلوله به هدف نخورد.
7. the missile hit the target
موشک به هدف خورد.
8. a missile's flight toward the target
پرواز موشک به سوی هدف
9. the bomber dived toward the target
هواپیمای بمب افکن به سوی هدف شیرجه رفت.
10. the mathematical center of the target
مرکز دقیقا حساب شده ی هدف
11. the missile curved toward its target
موشک به سوی هدف دور (چول) زد.
12. the missile streaked toward its target
پرتابه به سرعت به سوی هدف حرکت کرد.
13. he hit the bullet on the target
تیر را به نشانه زد.
14. the missile homed in on the target
موشک بسوی هدف پرواز کرد.
15. the rocket fell short of the target
موشک به هدف نرسید.
16. to lodge an arrow in a target
پیکانی را به آماج زدن
17. to put a bullet in a target
گلوله را به هدف زدن
18. to wing an arrow at a target
پیکانی را به سوی هدف پراندن
19. she had fixed her eyes on the target
او چشمان خود را بر هدف دوخته بود.
20. the arrow flew straight and true to its target
پیکان راست و مستقیم به هدف خورد.
21. the plane yawed and made a dive toward the target
هواپیما کج شد و به سوی هدف شیرجه رفت.
22. despite enemy fire, we made three runs and left the target in flames
با وجود آتش دشمن سه بار شیرجه رفتیم و هدف را به حریق کشاندیم.
23. You may take several months to reach your target weight - it depends how much you want to lose.
[ترجمه ترگمان]ممکن است چند ماه طول بکشد تا به وزن هدف خود برسید این بستگی به این دارد که چقدر می خواهید از دست بدهید
[ترجمه گوگل]ممکن است چند ماه طول بکشد تا وزن مورد نظرتان را بدست آورید - این بستگی به چقدر می خواهد از دست بدهد
24. The bullet missed its intended target.
[ترجمه ترگمان]گلوله به هدف اصابت نکرده بود
[ترجمه گوگل]گلوله هدف مورد نظر خود را از دست داد
25. The prime minister is a favourite target of comedians.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر هدف مورد علاقه کمدین ها می باشد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر هدف مورد علاقه کمدین است
26. Aim a little above the target.
[ترجمه ترگمان]هدف کمی بالاتر از هدف است
[ترجمه گوگل]هدف کمی بالاتر از هدف
27. The university will reach its target of 5 000 students next September.
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه در ماه سپتامبر آینده به هدف خود از ۵،۰۰۰ دانشجو خواهد رسید
[ترجمه گوگل]این دانشگاه در ماه سپتامبر آینده هدف 5،000 دانش آموز را به دست خواهد آورد
28. A shop in Station Road was the target of a ram-raid early yesterday.
[ترجمه ترگمان]یک مغازه در خیابان ایستگاه هدف حمله قوچ در اوایل روز گذشته بود
[ترجمه گوگل]یک مغازه در ایستگاه جاده هدف از حمله رام به ریاست روز گذشته بود
29. They flew into heavy flak over the target area.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد منطقه هدف به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها در ناحیه هدف به ضعف سنگین پرواز کردند
30. Higher degrees in English are a target for foreign students.
[ترجمه ترگمان]درجات بالاتر در زبان انگلیسی هدفی برای دانشجویان خارجی است
[ترجمه گوگل]مقطع عالی در زبان انگلیسی هدف دانشجویان خارجی است