1. a belligerent gesture or tone
حرکت یا لحن ستیزآمیز (خصومت آمیز)
2. the belligerent countries
کشورهای در حال جنگ
3. Watch out! Lee's in a belligerent mood.
[ترجمه ترگمان]! مراقب باش لی حال belligerent دارد
[ترجمه گوگل]مواظب باش! لی در روحیه ی خصمانه است
4. He was almost back to his belligerent mood of twelve months ago.
[ترجمه ترگمان]تقریبا دوازده ماه پیش به حالت belligerent برگشته بود
[ترجمه گوگل]او تقریبا به دوازده ماه پیش به حالت خصمانه خود بازگشت
5. The belligerent countries are having difficulties funding the war.
[ترجمه ترگمان]کشورهای متخاصم در تامین بودجه جنگ مشکلاتی دارند
[ترجمه گوگل]کشورهای جنگنده با مشکلات مالی در جنگ مواجه هستند
6. He is always very belligerent towards me.
[ترجمه ترگمان]همیشه نسبت به من very است
[ترجمه گوگل]او همیشه به من احتیاج دارد
7. When getting drunk or belligerent became too exhausting, I went out exploring on layovers.
[ترجمه ترگمان]وقتی مست بودم یا belligerent بیش از حد خسته کننده شد، رفتم تا layovers را کشف کنم
[ترجمه گوگل]وقتی مست و یا خصمانه شد خیلی خسته کننده شدم، من رفتم در مورد layovers
8. Apparently I became belligerent and he stepped in front of her.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا من به او وارد شده بودم و او جلو او قدم برداشت
[ترجمه گوگل]ظاهرا من متخاصم شدم و او در مقابل او قدم گذاشت
9. They gave my new acquaintance a somewhat belligerent aspect, you may be sure!
[ترجمه ترگمان]با این همه آشنایی جدید و کمی تهاجمی به من دادند، شاید مطمئن باشید!
[ترجمه گوگل]آنها عقیده جدید من را به جنبه ی خصمانه ای نسبت دادند، شما ممکن است مطمئن باشید!
10. The police said that George was drunk and belligerent.
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که جورج مست و belligerent است
[ترجمه گوگل]پلیس گفت که جورج مست و جنگنده است
11. A belligerent crowd of some fifty thousand gathered around the court house.
[ترجمه ترگمان]جمعیت پنجاه هزار نفری دور خانه جمع شدند
[ترجمه گوگل]جمعیت متخلخل حدود پنجاه هزار نفر در اطراف خانه دادگاه جمع شده بودند
12. When police officers questioned him, he became belligerent and tried to hit one of them.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که افسران پلیس از او سوال کردند، تهاجمی شد و سعی کرد یکی از آن ها را بزند
[ترجمه گوگل]هنگامی که مأموران پلیس او را مورد پرسش قرار دادند، او جنگنده شد و تلاش کرد تا یکی از آنها را ببیند
13. He had a belligerent aspect.
[ترجمه ترگمان]چهره belligerent داشت
[ترجمه گوگل]او دارای جنبه جنگلی بود
14. Some conversations of couples, whether affectionate or belligerent, have scant informational content.
[ترجمه ترگمان]برخی از مکالمات زوج ها، چه مهرآمیز یا belligerent، محتوای اطلاعاتی اندکی دارند
[ترجمه گوگل]برخی از گفتگوهای زوجها، هرچند مهربان و متخاصم، دارای اطلاعات کم اطلاعاتی هستند
15. North Korea remained belligerent despite Mr Obama's plea to tyrannies to "unclench your fist".
[ترجمه ترگمان]کره شمالی با وجود درخواست آقای اوباما مبنی بر \"شل کردن مشت خود\" به دفاع از خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]کره شمالی با وجود درخواست آقای اوباما برای استعفای 'مچ دست خود' را متوقف کرد