کلمه جو
صفحه اصلی

bailiff


معنی : مدیر تصفیه، ضابط، امین صلح یا قاضی، ناظر، نگهبان دژ سلطنتی
معانی دیگر : (ارتش) پل موقت متحرک (که از قطعات پیش ساخته درست می شود)، (دادگاه) ناظم جلسه، مامور حفظ نظم در دادگاه، معاون کلانتر، مامور اجرای حکم دادگاه، پلیس قضایی، (انگلیس) بخشدار (مامور گردآوری مالیات و امین صلح و غیره)، پیشکار

انگلیسی به فارسی

ناظر، ضابط، امین صلح یا قاضی، نگهبان دژ سلطنتی


ناظران، مدیر تصفیه، ضابط، امین صلح یا قاضی، ناظر، نگهبان دژ سلطنتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a U.S. court attendant in charge of maintaining order and other minor matters.

(2) تعریف: a British official similar to a sheriff.

• law-enforcement clerk; officer who ranks below sheriff
a bailiff is a law officer who makes sure that the decisions of a court are obeyed, especially by taking property as payment for money that is owed.
a bailiff is also someone who is employed to look after someone's land or property.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مأمور ابلاغ، مأمور اجرا، ضابط دادگستری

مترادف و متضاد

مدیر تصفیه (اسم)
administrator, bailiff, special bailiff

ضابط (اسم)
manager, bailiff, commander

امین صلح یا قاضی (اسم)
bailiff

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

نگهبان دژ سلطنتی (اسم)
bailiff

جملات نمونه

1. The summons was served by a bailiff.
[ترجمه ترگمان]این دستور از یک مباشر بدست آمد
[ترجمه گوگل]احضاریه توسط یک ناظری خدمت کرده است

2. If the bailiff thinks that things could turn nasty he will enlist the help of the police.
[ترجمه ترگمان]اگر مباشر فکر کند که اوضاع می تواند زشت به نظر برسد، از کمک پلیس استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر وکیل مدافع فکر کند که چیزها میتوانند تند و تیز باشند، از پلیس کمک خواهند کرد

3. Spittals, like some demented bailiff, would soon be foreclosing on her debt.
[ترجمه ترگمان]Spittals، مانند برخی از مباشر دیوانه به زودی مدیون او خواهد شد
[ترجمه گوگل]Spittals، مانند برخی از ناظران بی رحمانه، به زودی از بدهی هایش محروم خواهد شد

4. He stood up and, as the bailiff chanted that the court was adjourned, disappeared into his chambers.
[ترجمه ترگمان]او برخاست و به عنوان ناظر که دادگاه اعلام کرد که دادگاه خاتمه یافت، در اتاق خود ناپدید شد
[ترجمه گوگل]او برخاست و، همانطور که دادگستری اعتراض کرد دادگاه متوقف شد، به اتاق هایش ناپدید شد

5. Instantly alert, we trotted out after our bailiff and sensed the envy of those left to wait.
[ترجمه ترگمان]فورا هوشیار شدیم، بعد از مباشر ما به راه افتادیم و حس حسادت کسانی را که برای صبر کردن باقی مانده بودند حس کردیم
[ترجمه گوگل]بلافاصله هشدار دادیم، ما پس از ناظری ما سرگردان شدیم و حسادت کسانی را که منتظر بودند را حس کردیم

6. Not only was John Barnesley's remuneration as bailiff of Hartlebury omitted, he was credited with no landed income at all.
[ترجمه ترگمان]نه تنها پاداش جان Barnesley به عنوان مباشر of حذف شد، نه درآمد خشکی داشت
[ترجمه گوگل]نه تنها جانسون برنزلی بود که به عنوان وکیل دادگستری هارتلیوری اعدام شد، و بدون هیچ گونه درآمد سرپایی به او اعتبار داده شد

7. I am neither a bailiff nor a tax-collector.
[ترجمه ترگمان]من نه مامور مالیات هستم نه یه کلکسیونر مالیاتی
[ترجمه گوگل]من نه ناظری نیستم و نه مالیدهنده

8. The bailiff directed all to draw near and give their attendance, promising that they would be heard.
[ترجمه ترگمان]مباشر به همه دستور داد تا نزدیک شوند و به آن ها کمک کنند و قول دادند که به آن ها گوش دهند
[ترجمه گوگل]وکیل دادگستری همه را مجبور به قرعه کشی کرد و حضور خود را انجام داد، امیدوار بود که آنها شنیده شوند

9. Once the bailiff had locked the door, the jury foreman called for all the evidence.
[ترجمه ترگمان]وقتی مباشر در را قفل کرده بود، رئیس دادگاه به دنبال همه مدارک احضار شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که وکیل مدافع درب را قفل کرد، سرپرست هیئت منصفه خواستار تمام شواهد شد

10. The arrival of a bailiff can easily lead to confrontation, and most people don't know their rights.
[ترجمه ترگمان]رسیدن یک مباشر به راحتی می تواند منجر به رویارویی شود و بسیاری از مردم حقوق خود را نمی دانند
[ترجمه گوگل]ورود یک ناظر ناظر به راحتی می تواند منجر به مقابله شود و اکثر مردم حقوق خود را نمی دانند

11. For the rest, the bailiff pretended to consult him, then did as he thought best.
[ترجمه ترگمان]برای استراحت، مباشر وانمود می کرد که با او مشورت می کند، و همان کاری را کرد که فکر می کرد
[ترجمه گوگل]برای بقیه، وکیل وثیقه وانمود کرد که با او مشورت کند، و سپس به همان اندازه که فکر می کرد بهترین کار را انجام داد

12. Now I have a bailiff, a townsman ; he seems a practical fellow.
[ترجمه ترگمان]حالا من یک مباشر و یک نفر از اهالی شهر را دارم او آدم اهل عمل است
[ترجمه گوگل]حالا من یک ناظم، یک شهروند دارم او به نظر یک همکار عملی است

13. If a bailiff - hand with the portability of the old things, that life is a major blessing.
[ترجمه ترگمان]اگر یک دست مباشر با قابلیت حمل چیزهای قدیمی دست یابد، زندگی یک موهبت بزرگ است
[ترجمه گوگل]اگر یک قاضی - همراه با قابل حمل بودن چیزهای قدیمی باشد، زندگی یک برکت بزرگ است

14. As the bailiff leads Michael away, Michael sees his nephew, LJ, sitting in the courtroom.
[ترجمه ترگمان]همچنان که مباشر مایکل را می راند، مایکل برادرزاده اش، لشکر جنگوی را می بیند که در سالن دادگاه نشسته است
[ترجمه گوگل]مایکل در حالی که مایکروسافت مایکل را به حال خود رها می کند، برادرزاده اش، LJ، در دادگاه نشسته است

15. The bailiff had a weakness for Michael, whom he had known from his bottle up.
[ترجمه ترگمان]مباشر برای میخائیل که از بطری خود شناخته بود ضعف داشت
[ترجمه گوگل]مأمور راهنمایی مایکل، که از بطریش شناخته شده بود، ضعف داشت

پیشنهاد کاربران

پلیس قضائی


کلمات دیگر: