کلمه جو
صفحه اصلی

causality


معنی : علیت، خاصیت سببی، رابطه بین علت و معلول
معانی دیگر : انگیزگی، انگیزندگی، پیوستگی علی، رابطه ی علت و معلولی

انگلیسی به فارسی

خاصیت سببی، رابطه بین علت و معلول، علیت


علیت، خاصیت سببی، رابطه بین علت و معلول


انگلیسی به انگلیسی

• relation of cause and effect, causal quality or agency
causality is the relationship of cause and effect; a formal word.

اسم ( noun )
حالات: causalities
(1) تعریف: the relationship or connection between cause and effect.
مشابه: causation

(2) تعریف: a force, quality, or agency that acts as a cause.

(3) تعریف: the principle that everything that exists or happens has a cause.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] علیت
[حقوق] علیت
[ریاضیات] علیت

مترادف و متضاد

علیت (اسم)
causality

خاصیت سببی (اسم)
causality

رابطه بین علت و معلول (اسم)
causality

جملات نمونه

1. Direct and indirect effects Multiple causality means that two or more causes tend to work together to produce an effect.
[ترجمه ترگمان]اثرات مستقیم و غیرمستقیم متعدد به این معنی است که دو یا چند عامل دیگر برای ایجاد یک اثر، تمایل به کار با یکدیگر دارند
[ترجمه گوگل]اثرات مستقیم و غیرمستقیم علیت چندگانه به این معنی است که دو یا چند علت تمایل به همکاری با یکدیگر برای ایجاد یک اثر دارند

2. While this does not necessarily imply causality, it does suggest that the climate was compatible with public acceptance.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این لزوما نشان دهنده علیت نیست، پیشنهاد می کند که آب و هوا با پذیرش عمومی سازگار است
[ترجمه گوگل]در حالی که این امر لزوما علت علیت نیست، نشان می دهد که آب و هوا با پذیرش عمومی سازگار است

3. Shultz argues that our understanding of causality is based primarily on knowledge about the ways in which generative transmission occurs.
[ترجمه ترگمان]شولتز استدلال می کند که درک ما از علیت اصولا مبتنی بر دانش در مورد روش هایی است که انتقال مولد رخ می دهد
[ترجمه گوگل]شولتز استدلال می کند که درک ما از علیت بر اساس دانش در مورد شیوه های انتقال نسبی استوار است

4. Not until later does awareness of causality begin to evolve.
[ترجمه ترگمان]نه تا زمانی که آگاهی از علیت شروع به تکامل کند
[ترجمه گوگل]تا اندکی بعد آگاهی از علیت شروع به تکامل می کند

5. Disentangling all the connective strands and lines of causality is a task beyond our scope.
[ترجمه ترگمان]قطع کردن تمام رشته های ارتباطی و خطوط علیت، وظیفه ای فراتر از حوزه ما است
[ترجمه گوگل]رها کردن تمام رشته های ارتباطی و خطوط علیت یک وظیفه فراتر از دامنه ما است

6. Ordinary causality was invoked by chemists to cover the observation that sulfur atoms plus iron atoms equal iron sulfide molecules.
[ترجمه ترگمان]علیت معمولی توسط شیمی دان ها به کار گرفته شد تا مشاهده کنند که اتم های گوگرد به اضافه اتم های اهن با مولکول های سولفید آهن برابر هستند
[ترجمه گوگل]عالئم عادی به وسیله شیمیدانان برای پوشش مشاهدات اتم های گوگرد و همچنین اتم های آهن برابر با مولکول های سولفید آهن بود

7. Improved concepts of causality, space, time, and speed evolve.
[ترجمه ترگمان]بهبود مفاهیم علیت، فضا، زمان، و سرعت تکامل
[ترجمه گوگل]مفاهیم بهبود یافته از علیت، فضا، زمان و سرعت تکامل یافته است

8. They do not share our sense of causality, and so tend to view events as discrete and unrelated.
[ترجمه ترگمان]آن ها حس علیت ما را به اشتراک نمی گذارند و بنابراین گرایش به مشاهده رویدادها به عنوان گسسته و نامربوط رخ می دهد
[ترجمه گوگل]آنها احساس علیت ما را به اشتراک نمی گذارند، و بنابراین تمایل دارند که حوادث را به صورت گسسته و غیرمستقیم ببینند

9. If we stick to causality as such, we have it not in its truth. Such a causality is merely finite, and its finitude lies in retaining the distinction between cause and effect unassimilated.
[ترجمه ترگمان]اگر به علیت چنین ادامه دهیم، در حقیقت آن را نداریم چنین علیت صرفا محدود است، و finitude آن در حفظ تمایز بین علت و معلول نهفته است
[ترجمه گوگل]اگر ما به عنوان علیت به آن پایبندیم، ما آن را در حقیقت خود نداریم چنین علیت صرفا محدود است و محدودیت آن در حفظ تمایز بین علت و معلول نیست

10. Put simply law of causality states that every material effect must have an adequate antecedent cause.
[ترجمه ترگمان]به بیان ساده قانون علیت بیان می کند که هر اثر مادی باید دارای یک علت antecedent کافی باشد
[ترجمه گوگل]به سادگی قانون علل علیت، به طور کامل بیان می کند که هر اثر مادی باید یک پیش شرط کافی داشته باشد

11. Its constitutive requirements should include: divorce, damages, delictum, causality between divorce and damages.
[ترجمه ترگمان]الزامات تشکیل دهنده آن باید شامل: طلاق، خسارت، delictum، علیت بین طلاق و خسارت
[ترجمه گوگل]الزامات قانونی آن باید شامل طلاق، خسارت، مجازات، علیت بین طلاق و خسارت باشد

12. Experience method, low of causality, inductive method and try-and-error method could be used in system analysis.
[ترجمه ترگمان]روش تجربه، سبک علیت، روش استقرایی و روش امتحان - و خطا می تواند در آنالیز سیستم مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]روش تجربه، کم علیت، روش القایی و روش آزمون و خطا می تواند در تحلیل سیستم مورد استفاده قرار گیرد

13. Quantitative methods include ADF, Granger causality test and ordinary least squares.
[ترجمه ترگمان]روش های کمی شامل ADF، test Granger و حداقل مربعات معمولی است
[ترجمه گوگل]روش های کمی شامل ADF، آزمون علیت گرنجر و مربع معمولی است

14. David Hume challenged the objectivity of causality and the inevitability of inductive inference.
[ترجمه ترگمان]دیوید هیوم، عینیت علیت و ناگزیر بودن استنتاج استقرایی را به چالش کشید
[ترجمه گوگل]دیوید هیوم عینیت علیت و اجتناب ناپذیری استنتاج استقامتی را به چالش کشیده است

پیشنهاد کاربران

علیت

اثر و نتجه
( علت و معلول هم میشه گفت )

کازَ لِدی
علیت
علیت در فارسی پیوندی میان یک رویداد ( علت ) با رویدادی دوم ( اثر یا معلول ) یا برایند است که در آن، رویداد دوم نتیجه ی رویداد اول است. این نیز به بٌن و بَر شناخته می شود. به زبان ساده علت دلیل به وجود آمدن معلول است. و معلول در نتیجه ی علت به وجود می آید. مثلا در جمله ی باد وزید و شاخه های درخت تکان خورد وزیدن باد علت و تکان خوردن شاخه های درخت معلول یا نتیجه میباشد.

تعریف علت و معلول
اگر وجود الف و ب را با یکدیگر مقایسه کنیم و ببینیم که الف موجودی است که تحقق موجود دیگر، یعنی ب، موقوف بر آن است، وجود الف را علت و وجود ب را معلول می گوییم.

انواع علت
علت ها بر سه قسم اند: �علت های لازم ( ناقصه/مجبره ) �، �علت کافی ( تامّه/ مختاره/ حقیقیه ) � و علت مشارکت کننده ( دخیل، سهیم )

علت لازم : اگر وجود یک چیز برای تحقق و وجود یک چیز دیگر لازم باشد . مثلا وجود � X � برای تحقق و وجود � Y � لازم باشد .
علت کافی: x است اگر وجودش برای تحقق و وجود y کافی باشد. در اینجا با وجود x وجود y ضرورت می یابد. علت کافی قطعاً لازم نیز هست.
علت مشارکت کننده: x است اگر قبل از y موجود باشد، برای وجود y لازم نباشد، و تغییرش موجب تغییر y شود.
علت را به اقسام دیگری نیز تقسیم کرده اند:

داخلی ( ماهُوی ) و خارجی ( وجودی ) ؛ حقیقی و اعدادی؛ مقتضی و شرط؛ انحصاری و بدیل پذیر؛ تام و ناقص و… اما یکی از تقسیمات آن - که از زمان ارسطو تاکنون در بسیاری از منابع فلسفی به چشم می خورَد - تقسیم چهارگان به شرح زیر است:

برای جزئیات بیش تر درباره این بخش، علل اربعه را ببینید.
علت صوری: آنچه شکل و صورت معلول را باعث می شود.
علت مادی: آنچه زمینهٔ پیدایی معلول است و در ضمنِ آن باقی می مانَد.
علت غایی: انگیزهٔ فاعل برای انجام کار است.
علت فاعلی: علتی که معلول از آن پدید می آید. علت فاعلی دو اصطلاح دارد: یکی علت فاعلی طبیعی و دیگری علت فاعلی الهی که منظور از آن موجودی است که موجود را پدید می آورَد و به آن از عدم، هستی می بخشد.
حال هریک از چهار نوع بالا به این حالات: بالذّات و بالعَرَض، قریب و بعید، خاص و عام، جزئی و کلی، بسیط و مرکب، بالفعل و بالقوه تقسیم پذیرند.

causality ( فیزیک )
واژه مصوب: علیت 1
تعریف: اصلی که بنا بر آن احتمال وقوع حالت های آینده و مقادیر چشم داشتی مشاهده پذیرِ سامانۀ کوانتومی را می توان از وضعیت کنونی آن به دست آورد|||متـ . اصل علیت causality principle


کلمات دیگر: