فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abuses, abusing, abused
• (1) تعریف: to use in an improper or incorrect manner; misuse.
• مترادف: misapply, misemploy, misuse, pervert
• مشابه: exploit, mishandle, profane
- If you abuse your privileges, you will lose them.
[ترجمه آرین] اگر از امتیازهایتان سوءاستفاده کنید، آنها را از دست خواهید داد
[ترجمه ترگمان] اگر از امتیازات شما سو استفاده کنید، آن ها را از دست خواهید داد
[ترجمه گوگل] اگر از مزایای شما سوء استفاده می کنید، آنها را از دست می دهید
- He began to abuse alcohol after his divorce.
[ترجمه ريحانه] او بعد از طلاقش شروع به سوئمصرف مواد کرد
[ترجمه R] او بعد از طلاقش شروع به مصرف الکل کرد
[ترجمه عبدالفرید] او بعد از طلاق شروع به سو مصرف الکل کرد.
[ترجمه ترگمان] بعد از طلاقش شروع به مصرف الکل کرد
[ترجمه گوگل] او بعد از طلاق از الکل استفاده کرد
• (2) تعریف: to treat in a manner that causes injury or offense.
• مترادف: aggrieve, disrespect, ill-treat, ill-use, maltreat, mistreat, misuse, wrong
• متضاد: honor, mollycoddle, respect
• مشابه: affront, batter, beat, belabor, harm, hit, hurt, injure, manhandle, mishandle, molest, offend, oppress, persecute, punish, shaft, strike, torment
- Seeing the boy's injuries, the doctor suspected that some adult had abused him.
[ترجمه عبدالفرید] دکتر با دیدن زخم های پسر بچه، شک کرد که فرد بالغی او را مورد آزار جنسی قرار داده است.
[ترجمه ترگمان] با دیدن زخم های پسر، دکتر حدس زد که یک فرد بالغ او را مورد سو استفاده قرار داده بود
[ترجمه گوگل] دکتر متهم به دیدن زخم های پسر، که بعضی از بزرگسالان او را مورد آزار و اذیت قرار داده اند
- Smokers abuse their own lungs.
[ترجمه عبدالفرید] سیگاری ها به ریه های خود آسیب می رسانند.
[ترجمه ترگمان] استعمال کنندگان به ریه های خودشان تجاوز می کنند
[ترجمه گوگل] سیگاری ها ریه های خود را سوء استفاده می کنند
• (3) تعریف: to talk to or of in an offensive or unfair manner.
• مترادف: badmouth, chew out, excoriate, insult, malign, revile, tongue-lash, vilify, wrong
• متضاد: adulate, compliment, flatter, praise
• مشابه: affront, anathematize, assail, belabor, berate, blackguard, bullyrag, curse, denigrate, disparage, flay, inveigh against, lambaste, lash, objurgate, offend, rail at, upbraid, vituperate
- You can say what you like about me, but don't start abusing my friends.
[ترجمه عبدالفرید] شما می توانید هر چی دوست دارید درباره من بگوییداما نباید به دوستان من شروع به فحاشی کنید.
[ترجمه ترگمان] شما می توانید آنچه را که دوست دارید به من بگویید، اما از دوستان من سو استفاده نکنید
[ترجمه گوگل] شما می توانید آنچه را که در مورد من می خواهی بگو، اما شروع به سوء استفاده از دوستان من نکن
اسم ( noun )
مشتقات: abuser (n.)
• (1) تعریف: improper or incorrect use; misuse.
• مترادف: misuse
• مشابه: exploitation
- The revolutionaries stuggled against corruption and the government's abuse of power.
[ترجمه ترگمان] انقلابیون با فساد و سو استفاده دولت از قدرت مخالف هستند
[ترجمه گوگل] انقلابیون علیه فساد و سوء استفاده دولت از قدرت قاچاق کردند
• (2) تعریف: injurious or offensive treatment.
• مترادف: ill-treatment, ill-usage, ill-use, maltreatment, mistreatment, misusage, wrong
• متضاد: care
• مشابه: battery, beating, harm, injury, punishment, torture, work
- Child abuse is a serious crime.
[ترجمه ترگمان] آزار و اذیت کودکان یک جرم جدی است
[ترجمه گوگل] سوء استفاده از کودکان یک جرم جدی است
- After years of abuse, she decided to leave her husband.
[ترجمه ترگمان] پس از سال ها سو استفاده، او تصمیم گرفت شوهرش را ترک کند
[ترجمه گوگل] پس از سالها سوءاستفاده، تصمیم گرفت شوهرش را ترک کند
• (3) تعریف: offensive or unfair comments or language.
• مترادف: disparagement, invective, obloquy, tongue-lashing, vilification
• متضاد: flattery, praise
• مشابه: billingsgate, contumely, curse, diatribe, insult, malediction, philippic, scolding, scurrility, shaft, slur, vituperation
- The enemies hurled abuse at each other.
[ترجمه 🦥Moonlight] دشمنان یکدیگر را هدف ناسزا قرار دادند
[ترجمه ترگمان] دشمنان سو استفاده را به سوی یکدیگر پرتاب کردند
[ترجمه گوگل] دشمنان سوء استفاده از یکدیگر را تحریک می کنند
• (4) تعریف: a corrupt procedure or custom.
• مترادف: exploitation, malfeasance, misdeed, wrongdoing
• مشابه: corruption, misfeasance, wrong
- New laws were set up to prevent abuses within the welfare system.
[ترجمه ترگمان] قوانین جدید برای جلوگیری از سو استفاده در سیستم رفاهی تشکیل شده اند
[ترجمه گوگل] قوانین جدید برای جلوگیری از سوء استفاده در سیستم رفاه ایجاد شد