کلمه جو
صفحه اصلی

reunify


دوباره متحد یا یکپارچه کردن (رجوع شود به: unify بعلاوه ی re-)

انگلیسی به فارسی

دوباره متحد یا یکپارچه کردن (رجوع شود به: unify بعلاوهی re-)


مجددا متحد شوید


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reunifies, reunifying, reunified
مشتقات: reunification (n.)
• : تعریف: to unify again.

• reunite, rejoin, unify again

جملات نمونه

1. Then words trooped back into his reunifying consciousness.
[ترجمه ترگمان]بعد کلمات به هوش آمد و دوباره به هوش آمد
[ترجمه گوگل]سپس کلمات به آگاهی مجدد خود بازگشته است

2. However, it failed to reunify the island before May 2004— when Cyprus joined the European Union.
[ترجمه ترگمان]با این حال، شکست جزیره قبل از مه ۲۰۰۴ - زمانی که قبرس به اتحادیه اروپا پیوست شکست خورد
[ترجمه گوگل]با این وجود، این جزیره را قبل از ماه مه 2004 - هنگامی که قبرس به اتحادیه اروپا پیوست، نتوانست مجددا متحد کند

3. We should all strive to reunify our motherland and revitalize our nation.
[ترجمه ترگمان]همه ما باید تلاش کنیم سرزمین مادری خود را احیا کنیم و کشور خود را احیا کنیم
[ترجمه گوگل]همه ما باید تلاش کنیم که سرزمین مادری خود را دوباره متحد کنیم و ملت ما را احیا کنیم

4. Hence, everything in the Universe will reunify to achieve its Ultimate Harmony.
[ترجمه ترگمان]از این رو، همه چیز در کائنات به سازگاری نهایی خود ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]از این رو، همه چیز در جهان برای متحد شدن نهایی خود متحد خواهد شد

5. Have you forgotten your duty to reunify the nation?
[ترجمه ترگمان]آیا وظیفه شما را فراموش کرده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا وظیفه خود را برای ملحق شدن مجدد را فراموش کرده اید؟

6. It's a question of whether they will politically reunify under close-minded theocratic Islamism or under a more secular and tolerant society.
[ترجمه ترگمان]این یک سوال است که آیا آن ها از نظر سیاسی تحت رهبری theocratic مذهبی و یا تحت جامعه ای سکولار و شکیبا باشند
[ترجمه گوگل]این مسئله این است که آیا آنها به لحاظ سیاسی مجددا تحت اسلام گرایی تئاتراطلب نزدیک و یا تحت یک جامعه سکولار و تحمل پذیرتر قرار خواهند گرفت

7. It is an inviolable mission of the entire Chinese people to reunify the motherland.
[ترجمه ترگمان]این یک ماموریت inviolable برای کل مردم چین است که سرزمین مادری را ترک می کنند
[ترجمه گوگل]این یک ماموریت مصون از کل مردم چینی است تا مجددا سرزمین اصلی خود را متحد کند

8. He's strongly opposed to the diplomatic process in which Mr Talat was engaged, seeking to reunify the island in accordance with principles adopted by the United Nations and the Republic of Cyprus.
[ترجمه ترگمان]او به شدت مخالف روند دیپلماتیک است که در آن آقای طلعت به دنبال تصرف جزیره مطابق با اصول اتخاذ شده توسط سازمان ملل متحد و جمهوری قبرس است
[ترجمه گوگل]او به شدت با روند دیپلماتیک که آقای طلعت مشغول به کار بود، مخالفت کرد و به دنبال پیوستن این جزیره به اصول پذیرفته شده سازمان ملل و جمهوری قبرس بود

9. " It is unrealistic for the so - called " Three People's Principles to reunify China. " "
[ترجمه ترگمان]این برای the که به اصطلاح \"سه اصول انسانی برای reunify چین\" معروف است، غیرواقعی است
[ترجمه گوگل]'به اصطلاح' اصول سه ملت 'چین را مجددا ادغام کرده است ''

پیشنهاد کاربران

اتحاد مجدد ( مثل اتحاد مجدد دو المان )
دوباره متحد شدن
ازنو یکپارچه شدن


کلمات دیگر: