کلمه جو
صفحه اصلی

paramedic


پیراپزشک، کمک پزشک، بهیار (به ویژه بهیار ارتشی که برای پرستاری با چتر نجات در جبهه فرود می آید)، بهیار ارتش، (ارتش) پیراپزشک

انگلیسی به فارسی

پیراپزشک، کمک پزشک، بهیار (به‌ویژه بهیار ارتشی که برای پرستاری با چتر نجات در جبهه فرود می‌آید)


بهیار ارتش، (ارتش) پیراپزشک


متخصص


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is trained to work as a doctor's assistant or as a provider of emergency medical care.

• person trained to provide emergency medical treatment
a paramedic is a person whose job is to do medical work, for example as a member of the ambulance service, but who is not a doctor or nurse.

مترادف و متضاد

emergency medical technician


Synonyms: ambulance attendant, EMT, medical assistant, nurse


جملات نمونه

1. A policeman and then a paramedic tried to resuscitate her.
[ترجمه ترگمان]یک مامور پلیس و یک بهیار در تلاش بودند تا او را نجات دهند
[ترجمه گوگل]یک پلیس و سپس یک متخصص ارشد تلاش کرد تا او را احیا کند

2. We intend to have a paramedic on every ambulance within the next three years.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم در سه سال آینده یک بهیار در هر آمبولانس داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم که در هر سه سال آینده در هر آمبولانس داریم

3. Ambulances, each staffed by one paramedic and one emergency medical technician, must arrive within 12 minutes under the new standards.
[ترجمه ترگمان]آمبولانس ها، هر یک از کارکنان یک بهیار و یک تکنسین فوریت های پزشکی، باید در عرض ۱۲ دقیقه تحت استانداردهای جدید وارد شوند
[ترجمه گوگل]آمبولانس که هر یک از متخصصان پزشکی و یکی از تکنسین های اورژانسی کار می کند باید در عرض 12 دقیقه تحت استانداردهای جدید وارد شوند

4. A paramedic spokesman said it was not clear if she had suffered any trauma.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگوی paramedic گفت که مشخص نیست که آیا او دچار ضربه روحی شده است یا خیر
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی فراملی گفت که معلوم نیست که آیا او آسیب دیده است یا خیر

5. A paramedic bandaged his foot.
[ترجمه ترگمان]یک امدادگر پایش را پانسمان کرد
[ترجمه گوگل]یک دامبلدور دستش را تکان داد

6. A paramedic ran forward to examine him.
[ترجمه ترگمان]یک پزشک یار جلو دوید تا او را معاینه کند
[ترجمه گوگل]یک متخصص ارشد برای بررسی او به جلو رفت

7. Helped by another off-duty police officer and a paramedic, the pair then helped passengers transfer to a freight train stopped alongside.
[ترجمه ترگمان]با کمک یکی دیگر از افسران بازنشسته پلیس و یک پرستار، این زوج به مسافران کمک کردند تا به قطار باری که در کنار آن ها توقف کرده بود منتقل شوند
[ترجمه گوگل]این جفت به کمک یکی دیگر از افسران پلیس غیرمجاز و یک متخصص ارشد کمک کرد تا به مسافرین انتقال داده شود به یک قطار حمل و نقل متوقف شده در کنار

8. A helicopter lowered a paramedic, who attached Nancy to a life - support hoist.
[ترجمه ترگمان]یک بالگرد یک بهیار را به سمت پایین پرتاب کرد که نانسی را به یک طبقه پشتیبان متصل کرد
[ترجمه گوگل]یک هلیکوپتر یک متخصص ارشد، که نانسی را به یک بالابر پشتیبانی از زندگی متصل می کند، کاهش داد

9. Paramedic ake life and death decisions, assessing injuries and providing emergency medical care.
[ترجمه ترگمان]امدادگر اجتماعی به حبس ابد و تصمیمات مرگ کمک می کند و آسیب ها را ارزیابی کرده و مراقبت های اورژانسی پزشکی ارائه می کند
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری در مورد زندگی و مرگ حاملگی، ارزیابی صدمات و ارائه خدمات اورژانسی پزشکی

10. Written by RAF winchman paramedic Duncan Tripp, the advice has recently been updated with new information.
[ترجمه ترگمان]به تازگی با اطلاعات جدیدی که توسط RAF winchman Tripp نوشته شده بود، این توصیه به تازگی با اطلاعات جدیدی به روز شده است
[ترجمه گوگل]نوشته شده توسط RAF Winchman متخصص Duncan Tripp، این توصیه اخیرا با اطلاعات جدید به روز شده است

11. The whole quality of paramedic has been also advanced.
[ترجمه ترگمان]تمام کیفیت of نیز پیشرفت کرده است
[ترجمه گوگل]کیفیت کلی امداد رسانی نیز پیشرفت کرده است

12. Pablo Cerda planed to become a paramedic.
[ترجمه ترگمان]اما پابلو Cerda می خواست به یک پرستار تبدیل شود
[ترجمه گوگل]پابلو Cerda قصد دارد به یک متخصص ارشد تبدیل شود

13. On 27 September, the paramedic who cared for the index case during her evacuation to South Africa was admitted to hospital in Johannesburg where he died on 2 October.
[ترجمه ترگمان]در ۲۷ سپتامبر، بهیار در مورد پرونده شاخص در طول تخلیه خود به آفریقای جنوبی به بیمارستان در ژوهانسبورگ منتقل شد، جایی که در ۲ اکتبر درگذشت
[ترجمه گوگل]در 27 سپتامبر، متخصص مراقبت از پرونده شاخص در طی تخلیه آن به آفریقای جنوبی، به بیمارستان در ژوهانسبورگ بستری شد و در 2 اکتبر درگذشت

14. There were rigs crushed, paramedic trucks covered with rubble, flipped.
[ترجمه ترگمان]در آنجا سکوهای crushed، paramedic که با آوار پوشیده شده بودند، پرتاب شدند
[ترجمه گوگل]پله های خرد شده وجود داشت، کامیون های وسایل نقلیه پوشیده شده با سنگ آهک، تلنگر

15. A paramedic told reporters out the academy that the attacker committed suicide.
[ترجمه ترگمان]یک بهیار به خبرنگاران گفت که این فرد مهاجم انتحاری مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]یک متخصص ارشد به خبرنگاران گفت که مهاجم خودکشی کرده است

پیشنهاد کاربران

Emergency service

لاتینی یا انگلیسی ریشه. . . . . . Paramedic


someone who works in ambulance

اورژانس

paramedic a personal who has had special training in treating people and who are hart or ill but who is not doctor or nurse

پزشک یار

بهیاران اورژانس

همون بهیار خودمون دیگه

Who deals with life - or - death emergency situations everyday.
بهیار ، پیراپزشک ( امدادگر )


کلمات دیگر: