کلمه جو
صفحه اصلی

work in


معنی : با فعالیت و کوشش راه باز کردن
معانی دیگر : 1- داخل کردن، وارد (چیزی) کردن، (به تدریج) جا دادن، جاسازی کردن 2- (به تدریج) جا گرفتن یا داخل شدن، مشکلات را از میان برداشتن

انگلیسی به فارسی

با فعالیت و کوشش راه باز کردن، مشکلات را از میانبرداشتن


انگلیسی به انگلیسی

• insert, inlay

مترادف و متضاد

با فعالیت و کوشش راه باز کردن (فعل)
work in

جملات نمونه

1. They must hunger in frost that will not work in heat.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید از سرما یخ زده و در گرما کار نکنند
[ترجمه گوگل]آنها باید در یخ زده باشند که در گرما کار نخواهند کرد

2. I work in a restaurant and only get one evening off a week.
[ترجمه ترگمان]من تو یه رستوران کار می کنم و فقط یه شب از هفته مرخصی می گیرم
[ترجمه گوگل]من در یک رستوران کار می کنم و تنها یک هفته یک هفته می گیرم

3. Nigel has searched for work in a ten-mile radius around his home.
[ترجمه ترگمان]نایجل \"تو شعاع ۱۰ مایلی خونه ش دنبال کار میگرده\"
[ترجمه گوگل]نایجل کار خود را در یک شعاع ده مایل در اطراف خانه خود جستجو کرده است

4. I work in a very well-/poorly-ventilated building.
[ترجمه ترگمان]من در ساختمانی با تهویه خیلی خوب کار می کنم
[ترجمه گوگل]من در یک ساختمان بسیار خوب / ضعیف تهویه کار می کنم

5. Please help me with the work in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]لطفا به من در آشپزخانه کمک کنید
[ترجمه گوگل]لطفا با کار در آشپزخانه کمک کنید

6. The TV doesn't work in my room.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون تو اتاق من کار نمی کنه
[ترجمه گوگل]تلویزیون در اتاق من کار نمی کند

7. Therefore, he went to work in an architect's office in order to learn how to design buildings.
[ترجمه ترگمان]بنابراین او برای یادگیری نحوه طراحی ساختمان ها به دفتر معمار رفت
[ترجمه گوگل]بنابراین، به منظور یادگیری نحوه طراحی ساختمانها، او در یک دفتر معمار کار میکرد

8. You've obviously put a lot of work in on your garden.
[ترجمه ترگمان]مسلما کاره ای زیادی در باغ شما انجام داده اید
[ترجمه گوگل]شما به وضوح کار زیادی در باغ خود انجام داده اید

9. I work in the Sales Administration department.
[ترجمه ترگمان]من در بخش اداره فروش کار می کنم
[ترجمه گوگل]من در اداره فروش اداره می کنم

10. It's time we jacked this work in.
[ترجمه ترگمان]وقتشه که این کار رو انجام بدیم
[ترجمه گوگل]وقت آن است که این کار را انجام دهیم

11. It's important that we work in close liaison with other charities in this field.
[ترجمه ترگمان]مهم است که ما در رابطه نزدیک با سازمان های خیریه دیگر در این زمینه کار کنیم
[ترجمه گوگل]مهم است که ما در ارتباط با دیگر موسسات خیریه در این زمینه کار کنیم

12. Many people come from the outlying/surrounding villages to work in the town.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از روستاهای دور افتاده برای کار در شهر می آیند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از روستاهای دورافتاده / اطراف برای کار در شهر می آیند

13. People who work in banks know about finance.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در بانک ها کار می کنند از امور مالی خبر دارند
[ترجمه گوگل]افرادی که در بانک ها کار می کنند در مورد امور مالی می دانند

14. All I know is that she used to work in a bank .
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که میدونم اینه که قبلا توی بانک کار می کرده
[ترجمه گوگل]همه می دانم این است که او در یک بانک کار می کرد

15. The labourers were at work in the fields.
[ترجمه ترگمان]کارگران در مزارع کار می کردند
[ترجمه گوگل]کارگران در محل کار بودند

پیشنهاد کاربران

مشکلات را از میان برداشتن

در انگلیسی عامیانه منطور سکس کردن هست.
مثلا زن میگه: بچه ها رفتن مدرسه بیا بریم تو کارش - منظرو داخل کردن آلت مردانه در الت زنانه هست

کارساز بودن

معنی مجازی آن . رفته رفته مشکلات را از میان برداشتن


کلمات دیگر: