کلمه جو
صفحه اصلی

glasnost


(روسی) صراحت و احتراز از پرده پوشی، سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل

انگلیسی به فارسی

(روسی) صراحت و احتراز از پرده پوشی، سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل


glasnost


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an official Russian policy of openness and candor in social and political discussions.

• policy of liberalization that was established by gorbachev in the soviet union during the 1980s
glasnost is a policy of frankness and accountability of a government to its people and to other nations. glasnost was first developed in the former soviet union under president gorbachev.

جملات نمونه

1. The period of glasnost and perestroika under Gorbachev led to a great burgeoning of group activity throughout the republics.
[ترجمه ترگمان]دوره of و perestroika تحت گورباچف منجر به رشد شدید فعالیت گروهی در سرتاسر جمهوری شد
[ترجمه گوگل]دوره گلاسنوست و پرسترویکا تحت گورباچف ​​منجر به رشد چشمگیر فعالیت گروهی در سراسر جمهوری شد

2. Until glasnost, unofficial art was so undocumented that information is still patchy and that which exists tends towards the polemical.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که glasnost، هنر غیر رسمی کاملا غیر قانونی بود که اطلاعات هنوز تکه تکه است و این که وجود دارد تمایل به روش مجادله ای دارد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که گلاسنوستی، هنر غیر رسمی به گونه ای ثبت نشده بود که اطلاعات هنوز تکه تکه شده است و آنچه که وجود دارد تمایل به بحث و جدل دارد

3. Above all, though, glasnost and greater contact with the West have brought about a faitaccompli.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بیش از همه، glasnost و ارتباط بیشتر با غرب، faitaccompli را به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]باوجود همه اینها، چشمانداز و تماس بیشتر با غرب باعث ایجاد یک فیکیتسیم شد

4. Not even glasnost and all its press conferences could change that.
[ترجمه ترگمان]حتی glasnost و همه کنفرانس های خبری اش می توانستند آن را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]حتی گلاسنوستی و همۀ کنفرانس های مطبوعاتی آن نمی تواند آن را تغییر دهد

5. Western interest has increased since glasnost, but has concentrated on the more contemporary works of the 1970s and 1980s.
[ترجمه ترگمان]منافع غرب از glasnost به بعد افزایش یافته است، اما بر روی کاره ای معاصر دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تمرکز کرده است
[ترجمه گوگل]علاقه غربی از زمان glasnost افزایش یافته است، اما بر آثار معاصر تر 1970 و 1980 متمرکز شده است

6. In the first flush of glasnost much information was made available and deputies often asserted themselves aggressively.
[ترجمه ترگمان]در وهله اول، اطلاعات بسیار زیادی در دسترس قرار گرفت و نمایندگان اغلب خود را به شدت تایید کردند
[ترجمه گوگل]در اولین فلوس گلاسنوست، اطلاعات زیادی در دسترس قرار گرفت و نمایندگان اغلب خود را به شدت خود را تسلیم کردند

7. This was a harbinger of glasnost to come.
[ترجمه ترگمان]این یک قاصد مملو از قاصد بود
[ترجمه گوگل]این یکی از پیشگامان گلاسنوست بود

8. The charms of limitless glasnost have already worn distinctly thin.
[ترجمه ترگمان]جاذبه of بی حد و حصری به طور واضح به خود گرفته
[ترجمه گوگل]فریبندگی گلاسنوستی بی حد و حصر در حال حاضر فرسوده به مراتب نازک است

9. Enter glasnost and perestroika, along with the issues of determining where they would lead, and how fast.
[ترجمه ترگمان]glasnost و perestroika را همراه با مسایل تعیین اینکه کجا هستند وارد کنید و چقدر سریع
[ترجمه گوگل]گلاسنوست و پرسترویکا را وارد کنید، همراه با مسائل تعیین کننده جایی که آنها هدایت میشوند و چقدر سریع است

10. There is no evidence of either glasnost or perestroika.
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی دال بر glasnost یا perestroika وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ شواهدی از گلاسنوست یا پرسترویکا وجود ندارد

11. Four years after Glasnost was adopted, the inflow of information revolutionized the climate of Soviet public opinion.
[ترجمه ترگمان]چهار سال پس از این که Glasnost به تصویب رسید، جریان اطلاعات در حوزه افکار عمومی شوروی متحول شد
[ترجمه گوگل]چهار سال پس از اتخاذ Glasnost، جریان اطلاعات موجب ایجاد شرایط آب و هوایی افکار عمومی شوروی شد

12. We see perestroika leading to glasnost.
[ترجمه ترگمان]ما perestroika را می بینیم که به glasnost منتهی می شود
[ترجمه گوگل]ما می بینیم که پرسترویکا به گلاسنوست کمک می کند

13. By the time Mikhail Gorbachev initiated perestroika and glasnost in the late 1980s, the Soviet Union was all but bust.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که میخاییل گورباچف perestroika و glasnost را در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز کرد، اتحاد جماهیر شوروی تنها شکست خورد
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1980، میخائیل گورباچف ​​پرسترویکا و گلاسنوست را آغاز کرد، اما اتحاد جماهیر شوروی، جز بیتوجهی نبود

14. In 198 Gorbachev introduced his policy of glasnost, which sought to promote free speech, limit media censorship, and encourage discussion of political, economic, and social issues.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ وی سیاست his را معرفی کرد که به دنبال ترویج آزادی بیان، محدود کردن سانسور رسانه، و تشویق به بحث در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]در سال 198 گورباچف ​​سیاست خود را درباره گلاسنوست معرفی کرد که هدفش ارتقاء آزادی بیان، محدود کردن سانسور رسانه ها و تشویق بحث در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود

15. However, Glasnost did not originate from Gorbachev's good will alone — but rather from his recognition of a technological necessity.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Glasnost به تنهایی از قدرت گورباچف جدا نشد - بلکه به خاطر به رسمیت شناختن یک ضرورت تکنولوژیکی بود
[ترجمه گوگل]با این حال، گلاسنوستی نه تنها به نفع خوب گورباچف ​​نیست بلکه از شناخت او از ضرورت تکنولوژیک است


کلمات دیگر: