کلمه جو
صفحه اصلی

wires

انگلیسی به فارسی

سیم ها، سیم، مفتول، تلگراف، سیم تلگراف، مخابره کردن، مفتول کردن، سیم کشی کردن


جملات نمونه

1. electrical wires must be insulated
سیم های برق باید روکش داشته باشند.

2. the wires were crossed
سیم ها اتصالی کردند.

3. connective wires
سیم های رابط

4. pull wires
پارتی بازی کردن،از نفوذ خود استفاده (یا سو استفاده کردن)

5. the two wires are fused together
دو سیم به هم جوش خورده اند.

6. the two wires were connected
دو سیم به هم وصل بودند.

7. to connect two wires
دو سیم را به هم وصل کردن

8. vibrant quivering telegraph wires
سیم های مرتعش و لرزان تلگراف

9. a belt sinewed with wires
تسمه ای که در آن سیم دوانده بودند (با سیم مستحکم شده بود)

10. the insulation of electrical wires
عایق بندی سیم های برق

11. electricity flows better in copper wires
برق در سیم مسی بهتر جریان پیدا می کند.

12. crows that were perching on telephone wires
کلاغ هایی که روی سیم های تلفن نشسته بودند

13. this machine parallels and bends the wires
این ماشین سیم ها را هم راستا و خمیده می کند.

14. to stretch wire between two telephone wires
میان دو تیر تلفن سیم کشیدن

15. a long ditch in which they place telephone wires
چاله ی درازی که سیم های تلفن را در آن قرار می دهند

پیشنهاد کاربران

سیم اتصال تلفن


کلمات دیگر: