کلمه جو
صفحه اصلی

workshop


معنی : کارگاه، اتاق کار، تعمیر گاه
معانی دیگر : (جلسه یا سمینار یا کلاس) کارورزگاه، آموزشگاه، کارستان، استودیو، workroom اتاق کار

انگلیسی به فارسی

( workroom ) اتاق کار، کارگاه


کارگاه، اتاق کار، تعمیر گاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a room or building in which specialized work is done, usu. involving manual or mechanical skills.

(2) تعریف: a meeting or series of meetings devoted to discussion and demonstration of practical applications in a specialized field or subject.
مشابه: clinic

- a photography workshop
[ترجمه SaRa] کارگاه عکاسی
[ترجمه Ysysyw] امروز قرار به کارگاه دیروزی نرویم
[ترجمه خ۲خیفخخب] یک ( عدد ) کارگاه عکاسی
[ترجمه ترگمان] یک کارگاه عکاسی
[ترجمه گوگل] یک کارگاه عکاسی

• shop in which work is carried out, workroom; seminar, brief intensive educational program, discussion group
a workshop is a room or building containing tools or machinery for making or repairing things.
a workshop on a particular subject is a period of discussion and practical work on that subject by a group of people.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کارگاه
[برق و الکترونیک] کارگاه
[ریاضیات] کارخانه ی کوچک، کارگاه

مترادف و متضاد

کارگاه (اسم)
atelier, workshop, shop, studio, detective, workhouse, manufactory, workroom

اتاق کار (اسم)
workshop, studio, workroom

تعمیر گاه (اسم)
workshop

جملات نمونه

1. a writer's workshop
آموزشگاه نویسندگان

2. they closed up their workshop and went to australia
آنها کارگاه خود را بستند و به استرالیا رفتند.

3. a pile of rubble could be seen in front of the stone cutter's workshop
در جلو کارگاه سنگ تراشی یک توده خرده سنگ دیده می شد.

4. An idle brain is the devil’s workshop.
[ترجمه Tiam] مغز انسان تنبل کارگاه ( محل فعالیت های ) شیطان است.
[ترجمه ترگمان]مغز تنبل کارگاه شیطانی است
[ترجمه گوگل]مغز بیکار کارگاه شیطان است

5. The carpenter was hammering in his workshop.
[ترجمه Tiam] نجار در کارگاه خود مشغول چکش کاری بود.
[ترجمه ترگمان]نجار در کارگاهش مشغول کوبیدن بود
[ترجمه گوگل]نجار در کارگاه خود چکش کرد

6. He was promoted manager of the new workshop.
[ترجمه Tiam] او ( مذکر ) مدیر جدید کارگاه بود.
[ترجمه ترگمان]او مدیر کارگاه جدید بود
[ترجمه گوگل]او مدیر کارگاه جدید شد

7. This workshop helps young unemployed people in Grimsby.
[ترجمه Tiam] این کارگاه به جوانان بیکار اهل گریمز بی کمک میکند.
[ترجمه ترگمان]این کارگاه به جوانان بی کار در Grimsby کمک می کند
[ترجمه گوگل]این کارگاه آموزشی به جوانان بیکار در گریمزبی کمک می کند

8. He set up a workshop for his carving.
[ترجمه Tiam] او ( مذکر ) یک کارگاه برای حکاکی کردن خود راه اندازی کرد.
[ترجمه Aniras] او کارگاهی برای کنده کاری خود ایجاد کرد.
[ترجمه ترگمان]یک کارگاه برای حکاکی او درست کرد
[ترجمه گوگل]او یک کارگاه برای حکاکی خود را راه اندازی کرد

9. This workshop melts down the metal scrap.
[ترجمه ترگمان]این کارگاه تکه فلز رو ذوب می کنه
[ترجمه گوگل]در این کارگاه قراضه فلزی ذوب می شود

10. He'll chair a weekend workshop on politics.
[ترجمه ترگمان]آخر هفته را در سیاست جا به جا خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او یک کارگاه تعطیلات آخر هفته را در زمینه سیاست برگزار خواهد کرد

11. Someone in the workshop ran away with the design drawing of the new motor.
[ترجمه ترگمان]کسی که در کارگاه بود با طراحی موتور جدید فرار کرد
[ترجمه گوگل]کسی که در کارگاه با طراحی طراحی موتور جدید فرار کرد

12. In the one-day workshop, she taught us the importance of breathing exercises.
[ترجمه ترگمان]او در کارگاه یک روزه اهمیت تمرینات تنفسی را به ما یاد داد
[ترجمه گوگل]در یک کارگاه یک روزه، او اهمیت تمرینات تنفسی را به ما آموخت

13. The special workshop was presided over by a famous scientist.
[ترجمه ترگمان]کارگاه ویژه ریاست یک دانشمند مشهور را بر عهده داشت
[ترجمه گوگل]کارگاه ویژه توسط یک دانشمند معروف رهبری شد

14. I learned these new skills at a workshop on databases.
[ترجمه ترگمان]من این مهارت های جدید را در کارگاه پایگاه های اطلاعاتی یاد گرفتم
[ترجمه گوگل]این مهارت های جدید را در یک کارگاه آموزشی در پایگاه های داده آموختم

15. The workshop covered a wide range of issues.
[ترجمه ترگمان]این کارگاه طیف وسیعی از مسائل را پوشش داد
[ترجمه گوگل]این کارگاه طیف گسترده ای از موضوعات را پوشش می دهد

a writer's workshop

آموزشگاه نویسندگان


پیشنهاد کاربران

noun
[count]
1 : a place where things are made or repaired
He's in his workshop working on the lawnmower

2 : a class or series of classes in which a small group of people learn the methods and skills used in doing something
a photography/music workshop


■ جایی که کالا ها و وسایل ساخته یا تعمیر میشوند ( صنعتی )
■ کارگاهی که در آن کارهای فنی آموزش داده میشود

معادل فارسیش: کارسوق
سوق واژه ای عربی و بهتر بود فارسی آن یعنی سوک را انتخاب می کردیم!
معنی دیگری برای آن: کارگاه آموزشی یا کارگاه بازاری


کارگاه آموزشی

a time when a group of people meet to laern about something

مغازه ی کار


آموزش یک موضوع توسط استاد به همراه اجرا وتمرین عملی دانش پژوهان در راستای کسب مهارت علمی و عملی در موردموضوع

به نظر من کارگاه و یا اتاق کار مناسب تره برای معنی این کلمه

کارگاه آموزشی مرسوم تر است.

مغازه کاری

A time when a group of people meet to learn about something

کارگاه.

کارخانه ی کار


دوره انگیزشی


کارگاه نه بیشتر و نه کمتر 😋
البته این کلمه در Reach 1 هم آمده است. 😊 💟

مغازه تولیدی

کارگاه - کارگاه آموزشی

کارگاه اموزشی

به نظرم همون کارآگاه آموزشی درست تر هست

workshop ( عمومی )
واژه مصوب: کارگاه آموزشی
تعریف: جلساتی که معمولاً در کنار گردهمایی ها برای طرح مشکلات علمی یا بررسی موضوع های مورد بحث در گردهمایی و ارائۀ راه‏حل های آنها، با همفکری و همکاری شرکت‏کنندگان، تشکیل می‏شود


کلمات دیگر: