1. use a paper towel to soak up the spilled oil
برای جذب روغن ریخته شده یک حوله ی کاغذی به کار ببر.
2. use and occupation
انتفاع و تصرف
3. use can almost change the stamp of nature
(شکسپیر) عادت تقریبا می تواند اثر طبیعت را دگرگون کند.
4. use care and discretion in your choice of an assistant!
در گزینش معاون خود دقت و احتیاط به کار ببر.
5. use plenty of sugar; don't skimp
خیلی شکر مصرف کن ; خسیس بازی در نیار
6. use this exit door only in emergencies
فقط در مواقع اضطراری از این در خروجی استفاده کنید.
7. use your brain!
فکرت را به کار بگیر! (مغزت را به کار بیانداز!)
8. use your head!
فکرت را به کار بیانداز!
9. use up
(تا آخر) مصرف کردن،به کار بردن،بهره برداری کردن،تحلیل بردن
10. don't use big words!
لغت های قلمبه سلمبه به کار نبر!
11. don't use dirty language in front of the kids
جلو بچه ها حرف رکیک نزن !
12. don't use foul language!
کلمات رکیک به کار نبرید!
13. don't use slang expressions in front of strangers
جلو غریبه ها اصطلاحات خودمانی به کار نبر.
14. don't use your time idly!
وقت خودت را به بطالت نگذران !
15. i use a knife to cut the meat
برای بریدن گوشت چاقو به کار می برم.
16. physicians use the prefix "dr. "
پزشکان از عنوان "دکتر" استفاده می کنند.
17. students use the building evenings for recreation
دانشجویان شب هاساختمان را برای امور تفریحی مورد استفاده قرار می دهند.
18. the use of certain drugs is harmful
استعمال برخی داروها زیان آور است.
19. the use of defoliants in warfare
به کار بردن مواد برگریز در جنگ
20. the use of superstition for the purpose of intimidating the mob
استفاده از خرافات برای ایجاد واهمه میان توده ها
21. the use of the wrong stamp invalidated the contract
به کار بردن مهر اشتباهی قرارداد را از اعتبار انداخت.
22. the use of this computer
کاربرد این کامپیوتر
23. the use of this drug is very widespread in africa
مصرف این دارو در افریقا بسیار رایج است.
24. they use chalk to write on a blackboard
با گچ روی تخته ی سیاه می نویسند.
25. they use flint and steel in making fire by percussion
آنان برای ایجاد آتش از کوبیدن سنگ چخماق به پولاد استفاده می کنند.
26. they use the label "traitor" for all their opponents
آنها به همه ی مخالفان خود برچسب ((خائن)) می زنند.
27. they use various means to keep prices down
آنها برای پایین نگاهداشتن قیمت ها از روش های گوناگون استفاده می کنند.
28. to use an a-bomb as trigger for an h-bomb
یک بمب اتمی را به عنوان واکنش انگیز بمب هیدروژنی به کار بردن
29. to use an invented name
نام دروغین به کار بردن
30. to use blankets for coats
به جای پالتو پتو به کار بردن
31. to use faulty logic
غلط استدلال کردن
32. to use force in dispersing a mob
برای متفرق کردن جمعیت به زور متوسل شدن
33. to use force in opening a door
برای باز کردن در زور به کار بردن
34. to use friends badly
با دوستان بدتا کردن
35. to use makeup
بزک کردن
36. we use a mattock to dig a hard soil
برای کندن زمین سفت از کلنگ استفاده می کنیم.
37. can use
نیاز داشتن،احتیاج داشتن
38. in use
مورد استفاده،اشغال،در حال کارکردن
39. make use of
استفاده کردن (از)،به کار بردن،غنیمت شمردن
40. do you use sugar in your coffee?
آیا قهوه ی خود را با شکر شیرین می کنید؟
41. if you use a larger aperture, the picture will come out better
اگر دریچه دوربین را بازتر کنی عکس بهتر در خواهد آمد.
42. some groceries use canvas canopies in summertime
برخی بقالی ها در تابستان سایبان کرباسی می زنند.
43. some students use narcotics
برخی از دانشجویان مواد مخدر استعمال می کنند.
44. some tribes use fungibles instead of money
برخی قبایل از کالاهای پایاپا به جای پول استفاده می کنند.
45. the calculated use of violence and torture to achieve their goals
کاربرد حسابگرانه ی خشونت و زجر برای دستیابی به هدف هایشان
46. the emotive use of language
استفاده عاطفی از زبان
47. the extravagant use of the country's natural resources
مصرف بی رویه ی منابع طبیعی کشور
48. the peremptory use of force
به کار بردن مصممانه ی زور
49. the right use of their native language
کاربرد صحیح زبان مادری آنها
50. they could use more help
اگر به آنها کمک بیشتری می شد بد نبود (به کمک بیشتر نیاز دارند).
51. to make use of an opportunity
فرصت را غنیمت شمردن
52. we must use reason to solve our problems
برای حل مسایل خود باید از منطق استفاده کنیم.
53. you can use a pencil, pen (or) whatever
می توانید از مداد یا قلم و غیره استفاده کنید.
54. you can use either hand
می توانی هر یک از دو دستت را به کار ببری.
55. come to use
مورداستفاده قرار گرفتن،کاربرد پیدا کردن،معمول شدن
56. have no use for
1- نیاز نداشتن (به)،مصرف نداشتن 2- بد آمدن (از)
57. out of use
از کار افتاده،بی مصرف،تعطیل
58. put to use
به کار گرفتن،استفاده کردن،به کار بستن
59. complaining is no use
شکایت فایده ندارد.
60. don't let them use you!
نگذار از تو سو استفاده کنند!
61. he does not use the title "doctor" in front of his name
او عنوان ((دکتر)) را جلو اسم خود بکار نمی برد.
62. he fathered the use of computers in medicine
او کاربرد کامپیوتر در علم پزشکی را پی ریزی کرد.
63. i have little use for those old newspapers
آن روزنامه های قدیمی به دردم نمی خورند.
64. i have no use for lazy students
از شاگرد تنبل خوشم نمی آید.
65. in china they use human manure
در چین کود انسانی به کار می برند.
66. the house can use a new coat of paint
خانه نیاز به یک رنگ تازه دارد.
67. they criminalized the use of marijuana
آنان مصرف ماری جوانا را غیرقانونی (اعلام) کردند.
68. to decriminalize the use of marijuana
مصرف ماری جوانا را قانونی کردن
69. we should not use force to settle our difference
نباید برای حل اختلافات خود به زور متوسل شویم.
70. what is the use of begging him?
التماس کردن به او چه فایده ای دارد؟