کلمه جو
صفحه اصلی

wiretap


استراق سمع تلفنی (با وصل کردن سیم مخفی)، گوشیازی تلفنی، نهان گوشی تلفنی، نیوشه، استراق سمع تلفنی کردن، گوشیازی تلفنی کردن، نیوشه کردن، ضبط و کنترل سری مکالمات، با دستگاه ضبط صوت استراق سمع کردن

انگلیسی به فارسی

ضبط و کنترل سری مکالمات، (با دستگاه ضبط صوت)استراق سمع کردن


سیم کشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a concealed device attached to the wires, usu. of a telephone, to permit eavesdropping on or recording of private conversations.
مشابه: bug, tap

(2) تعریف: the act or technique of installing or using such a device.
مشابه: tap
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wiretaps, wiretapping, wiretapped
(1) تعریف: to monitor (a telephone line) by means of a wiretap.
مشابه: tap

(2) تعریف: to obtain (something as evidence of criminal conduct) by this means.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: wiretapper (n.)
• : تعریف: to install a wiretap on a telephone line or monitor the line by this means.

• bug, electric listening device installed in a room or on a telephone line
install an electronic listening device in order to eavesdrop
of eavesdropping by way of an electronic listening device
if someone wire-taps your telephone, they make a secret connection to your telephone line so that they can listen to your telephone conversations without you knowing about it; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] انشعاب سیم اتصال مخفیانه به خط تلفن، خط مخابراتی داخلی اداره یا سیستم سیمی دیگر برای نظارت بر مکالمه ها و فعالیت های داخل اتاق از مکان دور و بدون اطلاع افراد تحت مراقبت که می تواند به صورت قانونی یا غیر قانونی انجام شود.

جملات نمونه

1. Peter Delevett's Wiretap column appears each Tuesday and Friday.
[ترجمه ترگمان]ستون wiretap پیتر Delevett هر سه شنبه و جمعه نمایان می شود
[ترجمه گوگل]ستون Wiretap پیتر Delevett هر سه شنبه و جمعه نمایش داده می شود

2. The wiretap provision drew opposition this year from liberals and conservatives concerned about expanding government power.
[ترجمه ترگمان]مکالمات تلفنی در سال جاری از سوی لیبرال ها و محافظه کاران که نگران گسترش قدرت دولت بودند، مخالفت خود را اعلام کردند
[ترجمه گوگل]ارائه سرویس سرویسی امسال از لیبرال ها و محافظه کارانی که نگران گسترش قدرت دولت هستند، مخالفت کردند

3. It cited the case in which a wiretap under the Foreign Intelligence Surveillance Act, which governs electronic spying in terrorism and intelligence cases, was disrupted due to an overdue bill.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به این پرونده اشاره کرد که در آن یک دستگاه استراق سمع کننده تحت قانون نظارت جاسوسی خارجی که بر جاسوسی الکترونیکی در پرونده های تروریسم و جاسوسی نظارت دارد، به دلیل یک لایحه به تاخیر افتاده است
[ترجمه گوگل]این مورد را مورد اشاره قرار داد که در آن، تحت نظارت اطلاعات خارجی نظارت بر جاسوسی الکترونیکی در موارد تروریستی و اطلاعاتی، به دلیل یک لایحه بازپرداخت متوقف شد

4. A telephone company cut off an FBI international wiretap after the agency failed to pay its bill on time, according to a US government audit released on Thursday.
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش حسابرسی دولت ایالات متحده که در روز پنج شنبه منتشر شد، یک شرکت تلفنی تماس های بین المللی اف بی آی را پس از آنکه این اداره نتوانست لایحه خود را به موقع پرداخت کند قطع کرد
[ترجمه گوگل]طبق یک نظرسنجی که در روز پنج شنبه منتشر شده است، یک شرکت تلفن قطع شده از یک سرویس بین المللی FBI خارج شده است

5. The wiretap, the electronic eavesdroppers would have public approval.
[ترجمه ترگمان]استراق سمع کننده، استراق سمع الکترونیکی، موجب تایید عمومی خواهد شد
[ترجمه گوگل]سرویس صوتی، سپاه پاسداران الکترونیکی تأیید عمومی خواهد داشت

6. The wiretap has public disapproval.
[ترجمه ترگمان]دستگاه تایید عموم رو تایید می کنه
[ترجمه گوگل]سروصدای ناامید کننده عمومی است

7. Interception of cell phone calls has been a criminal act since 198 when those devices were included in federal wiretap statutes.
[ترجمه ترگمان]تعداد تماس های تلفن همراه از ۱۹۸ زمانی که این دستگاه ها در ادارات فدرال اداره می شوند، یک اقدام جنایی بوده است
[ترجمه گوگل]تصویب تماس های تلفن همراه از سال 1981، زمانی که این دستگاه ها در قوانین سرویس های تلفن فدرال گنجانده شده است، یک عمل جنایی بوده است

8. Officials say they have been frustrated to find that telecommunications companies have not consistently built wiretap capabilities into their new technologies.
[ترجمه ترگمان]مسئولان می گویند که از یافتن این که شرکت های مخابرات به طور مداوم قابلیت های استراق سمع کننده را در فن آوری های جدید خود ایجاد نکرده اند، نا امید شده اند
[ترجمه گوگل]مقامات می گویند که ناامید شده اند برای پیدا کردن که شرکت های مخابراتی به طور مداوم قابلیت های wiretap را به فن آوری های جدید خود ساخته است

9. You can find it, along with a great many other political documents, at a gopher called Internet Wiretap.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید آن را همراه با بسیاری از اسناد سیاسی دیگر، با a به نام wiretap پیدا کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید آن را، همراه با بسیاری از بسیاری از سند های سیاسی دیگر، در یک گوینده به نام اینترنت Wiretap پیدا کنید

10. The encryption application can prevent important or private information from interception or wiretap on the Internet.
[ترجمه ترگمان]برنامه رمزگذاری می تواند از اطلاعات مهم یا خصوصی از استراق سمع یا استراق سمع مکالمات تلفنی جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]نرم افزار رمزگذاری می تواند از اطلاعات مهم یا خصوصی از وقفه یا انتقال پیام در اینترنت جلوگیری کند

11. We also discuss how to discover actively and strike back the network wiretap.
[ترجمه ترگمان]همچنین در مورد نحوه کشف فعال و ضربه زدن به شبکه تلفنی بحث و تبادل نظر می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همچنین در مورد چگونگی کشف فعالانه و اعتصاب کردن سیم کشی شبکه بحث می کنیم

12. Worse. You can't get a search warrant or a wiretap but you have to prove everything.
[ترجمه ترگمان] بدتر از اون شما نمی توانید حکم تفتیش و شنود داشته باشید، اما باید همه چیز را ثابت کنید
[ترجمه گوگل]بدتر شما نمی توانید یک حکم جستجو یا یک سرویسی دریافت کنید، اما شما باید همه چیز را ثابت کنید

13. CALEA imposed rules on traditional telecoms firms, requiring them to co - operate with wiretap requests.
[ترجمه ترگمان]CALEA قوانین را بر شرکت های مخابرات سنتی تحمیل کرد و آن ها را ملزم به هم کاری با تماس های تلفنی ضبط کرد
[ترجمه گوگل]CALEA قوانین مربوط به شرکت های مخابراتی سنتی را اعمال کرد و خواستار همکاری آنها با درخواست های تلفنی شد

پیشنهاد کاربران

استراق السمع تلفنی

تلفن را شنود کردن


کلمات دیگر: