کلمه جو
صفحه اصلی

submarine


معنی : زیر دریایی، تحت البحری، تحت البحری، زیر دریا حرکت کردن، با زیر دریایی حمله کردن
معانی دیگر : زیر آبزی، زیست کننده در زیر آب یا دریا، برای حمل یا کاربرد در زیر آب یا زیر دریا، زیر آبی، جانور یا گیاه زیر آبزی، ساندویچ دراز (رجوع شود به: hero sandwich)

انگلیسی به فارسی

زیردریایی، زیر دریایی، تحت البحری، زیر دریا حرکت کردن، با زیر دریایی حمله کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a seagoing vessel that can operate completely under water.

- The submarine surfaced for a time, then submerged again.
[ترجمه ترگمان] زیردریایی برای مدتی ظاهر شد، سپس دوباره زیر آب فرو رفت
[ترجمه گوگل] زیردریایی به مدت یک بار ظاهر شد، سپس دوباره دوباره غرق شد

(2) تعریف: a submarine sandwich; sub.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: under the surface of the sea; under water.

- submarine temperatures
[ترجمه ترگمان] دماهای زیر دریایی
[ترجمه گوگل] زیردریایی درجه حرارت

(2) تعریف: of, pertaining to, or involving a submarine or submarines.

- submarine warfare
[ترجمه ترگمان] جنگ زیر دریایی
[ترجمه گوگل] جنگ زیردریایی

• ship that travels under water
under water, operating beneath the surface of the water; of or pertaining to submarines
a submarine is a naval vessel that can travel below the surface of the sea.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زیر دریایی

مترادف و متضاد

زیر دریایی (اسم)
submarine, u-boat

تحت البحری (اسم)
submarine

تحت البحری (صفت)
submarine

زیر دریا حرکت کردن (فعل)
submarine

با زیر دریایی حمله کردن (فعل)
submarine

sub


Synonyms: nuclear submarine, submersible, U-boat, underwater craft, underwater robot


sandwich


Synonyms: grinder, hero, hoagie, sub, torpedo


جملات نمونه

1. the submarine came to the top
زیردریایی بالا آمد.

2. the submarine resurfaced
زیردریایی رو آب آمد.

3. the submarine submerged
زیر دریایی رفت زیر آب.

4. the submarine surfaced
زیر دریایی روآمد.

5. a midget submarine
زیردریایی کوچک (دونفره)

6. a miniaturized submarine
زیردریایی ریز سازی شده

7. an atomic submarine
زیر دریایی اتمی

8. the compartments of this submarine are fully pressurized
فشار اتاقک های این زیردریایی کاملا تنظیم شده است.

9. as the enemy boat approached, the submarine began to dive
با نزدیک شدن کشتی دشمن،زیردریایی شروع به زیر آب رفتن کرد.

10. the susceptibility of this city to submarine attacks
آسیب پذیری این شهر در مقابل حمله ی زیر دریایی ها

11. the center piece of the modern navy is the nuclear submarine
زیردریایی اتمی،هسته ی مرکزی نیروی دریایی نوین است

12. The submarine had strayed into Russian waters.
[ترجمه ترگمان]زیردریایی وارد آب های روسیه شده بود
[ترجمه گوگل]زیردریایی به آبهای روسیه افتاد

13. The submarine dove quickly as the destroyer searched for it.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ناوشکن به دنبال آن گشت، فاخته دریایی به سرعت فرود آمد
[ترجمه گوگل]زیردریایی به سرعت به عنوان ناوشکن جستجو کرد

14. The submarine sailed deep under the ice cap.
[ترجمه mieacolous] زیردریایی در اعماق کلاهک یخی حرکت کرد.
[ترجمه ترگمان]زیردریایی غرق در زیر کلاهک یخی شد
[ترجمه گوگل]زیردریایی عمیق در زیر کلاه یخ فرود آمد

15. In contrast with its surface fleet, Britain's submarine force was relatively small.
[ترجمه ترگمان]در مقابل ناوگان surface، نیروی زیردریایی بریتانیا نسبتا کوچک بود
[ترجمه گوگل]در مقابل ناوگان سطح آن، نیروی زیردریایی بریتانیا نسبتا کوچک بود

16. The submarine rose to the surface.
[ترجمه ترگمان]زیردریایی تا سطح آب بالا رفت
[ترجمه گوگل]زیردریایی به سطح رسید

17. They saw a German submarine resurfacing near their warship.
[ترجمه ترگمان]آن ها دیدند که یک زیردریایی آلمانی در نزدیکی کشتی جنگی آن ها دیده می شود
[ترجمه گوگل]آنها یک زیردریایی آلمانی را در نزدیکی کشتی جنگی خود دیدند

an atomic submarine

زیردریایی اتمی


پیشنهاد کاربران

a kind of ship that travels under the ocean

زیر دریایی

submarine ( علوم نظامی )
واژه مصوب: زیردریایی
تعریف: نوعی کشتی جنگی که برای عملیات زیرسطحی، از قبیل انهدام ناوها و کشتی ها و زیردریایی ها و سایر مأموریت های دریایی به کار می رود


کلمات دیگر: