crooked

معنی : پیچیده، کج، نا درست، خم، ناراست، چوله

معانی دیگر : قلابدار، دارای کژی یا انحنا، کج و کوله، کج و معوج، کژ، یک وری، شفت، کژمژ، چمچاچ، کلاهبردار، شیاد، متقلب، کژرفتار

انگلیسی به فارسی

ناراست، کج، قلابدار، دارای کژی یا انحنا، کج و کوله، کج و معوج، کژ، یک‌وری، شفت، کژمژ، چمچاچ

کج، ناراست، خم، نا درست، چوله، پیچیده

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: crookedly (adv.), crookedness (n.)

• (1) تعریف: bent, curved, or twisting.
• مترادف: askew, awry, bent, bow, curvy, tortuous
• متضاد: straight
• مشابه: aslant, cockeyed, deformed, devious, gnarled, hooked, looped, misshapen, sinuous, spiral, winding, zigzag

- There's a little crooked path that leads down to the lake.

[ترجمه ترگمان] مسیری کج و معوج داریم که به سمت دریاچه منتهی می شود
[ترجمه گوگل] یک مسیر کشیده کوچک وجود دارد که به سمت دریاچه منجر می شود

- The table has crooked legs.

[ترجمه م] پایه های میز کج هستند

[ترجمه ترگمان] میز پای کج داره
[ترجمه گوگل] جدول پاهای کج شده است

• (2) تعریف: dishonest or devious.
• مترادف: corrupt, deceitful, devious, dishonest, fraudulent, sinuous
• متضاد: honest, square, straight
• مشابه: criminal, doctored, fixed, foul, furtive, guileful, indirect, insidious, loaded, rigged, scheming, sneaky, two-faced, underhanded, unscrupulous

- He has a crooked lawyer to help him cover up all his illegal dealings.

[ترجمه ترگمان] اون یه وکیل حقه باز داره که کمکش کنه تمام معاملات غیر قانونی اش رو مخفی کنه
[ترجمه گوگل] او یک وکیل کور است تا به او کمک کند تا همه معاملات غیرقانونی خود را پوشش دهد

• not straight, bent; dishonest
something that is crooked is bent or twisted.
someone who is crooked is dishonest or a criminal.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] منحنی، خمیده

مترادف و متضاد

bent, angled

Synonyms: agee, anfractuous, angular, asymmetric, awry, bowed, catawampus, circuitous, cockeyed, contorted, crippled, curved, curving, deformed, deviating, devious, disfigured, distorted, errant, gnarled, hooked, incurving, indirect, irregular, kinky, knurly, lopsided, meandering, misshapen, not straight, oblique, out of shape, rambling, roundabout, screwy, serpentine, sinuous, skewed, slanted, snaky, spiral, tilted, topsy-turvy, tortile, tortuous, twisted, twisting, uneven, warped, winding, zigzag

Antonyms: straight

evil, corrupt

پیچیده (صفت)

abstruse, complex, intricate, wrapped, twisted, involved, knotty, sigmoid, indirect, crooked, rolled, obscurant, wreathy, recondite, crabby, crimpy, unintelligible, revolute, verticillate

کج (صفت)

devious, crank, lopsided, indirect, wry, crooked, cater-cornered, sinister, snafu, recurvate, left-hand, sideling

نا درست (صفت)

amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

خم (صفت)

inclined, bent, curved, humped, crooked, nutant, bow-backed

ناراست (صفت)

incorrect, crooked

چوله (صفت)

crooked

Synonyms: crafty, criminal, deceitful, devious, dishonest, dishonorable, double-dealing, dubious, fraudulent, illegal, indirect, iniquitous, lying, nefarious, questionable, ruthless, shady, shifty, suborned, treacherous, underhand, unlawful, unprincipled, unscrupulous, untruthful

Antonyms: good, honest, law-abiding, lawful, moral

جملات نمونه

1. a crooked line

خط ناصاف

2. a crooked line

خط کج

3. a crooked man

مرد نادرست

4. he crooked his little finger

او انگشت کوچک خود را خم کرد.

5. narrow, crooked streets

خیابان های باریک و پرپیچ و خم

6. the part in your hair is crooked

فرق موی تو کج است.

7. He who laughs at crooked men should need walk very straight.

[ترجمه ترگمان]کسی که به مردان کج می خندد احتیاج به قدم زدن دارد
[ترجمه گوگل]او که در مردان کورک می خندد، باید بسیار مستقیم عمل کند

8. Straight trees have crooked roots.

[ترجمه ترگمان]درخت های صاف ریشه های کج دارند
[ترجمه گوگل]درختان راست کشیده شده ریشه

9. Polly gave her a crooked grin.

[ترجمه ترگمان]جان پولی لبخندی کج و معوج به او زد و گفت:
[ترجمه گوگل]پولی به او زحمت کشید

10. You have to drive slowly on these crooked country roads.

[ترجمه ترگمان]تو باید آروم رانندگی کنی به این جاده های کج و معوج
[ترجمه گوگل]شما باید به آرامی روی این جاده های کشور کج شده ای رانندگی کنید

11. He crooked a necklace from that department store.

[ترجمه ترگمان] اون یه گردن بند از اون فروشگاه crooked
[ترجمه گوگل]او یک گردنبند از فروشگاه آن را کج کرد

12. He threw in with some crooked men.

[ترجمه ترگمان] اون با چندتا مرد کج شده بود
[ترجمه گوگل]او با برخی از مردان کج شده اند

13. You've got your hat on crooked.

[ترجمه ترگمان]کلاه کج و معوج داری
[ترجمه گوگل]شما کلاه خود را بر روی کج کردی

14. She winked and crooked a finger at him.

[ترجمه ترگمان]او چشمکی زد و انگشتش را کج کرد
[ترجمه گوگل]او انگشتی را به او زد و انگشتانش را خم کرد

15. From this angle it looks crooked.

[ترجمه ترگمان]از این زاویه کج به نظر میاد
[ترجمه گوگل]از این زاویه به نظر می رسد کج شده است

16. Thunder boomed like battlefield cannons over Crooked Mountain.

[ترجمه ترگمان]رعد و برق مثل توپ میدان نبرد در بالای کوه می غرید
[ترجمه گوگل]تندر مانند توپ های جنگی روی کوه کوه کوبید

narrow, crooked streets

خیابان‌های باریک و پرپیچ و خم

a crooked line

خط ناصاف

a crooked man

مرد نادرست

پیشنهاد کاربران

کج و کوله

مثال :

. you have to drive slowly on these crooked country roads
باید توی این جاده های کج و کوله بیرون شهر آروم برونی .

میتونید به کانال اینستاگرام من سربزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر . ممنونم
instagram. com/languageyar

پیچ در پیچ

کج و کوله ؛ شیاد , حقه باز

# His front teeth are crooked
# You have to drive slowly on these crooked roads
# She plays the role of a crooked lawyer
# His crooked lawyer helped him cover up all his illegal dealings

فاسد

Crooked Smile:
A crooked smile is uneven and bigger on one side than the other
لبخند کجکی، حالتی که گوشه ی یک لبمون بالاتره

کلمات دیگر: