کلمه جو
صفحه اصلی

fireworks


آتش بازی

انگلیسی به فارسی

جنگ و مرافعه‌ی پر‌سر‌و‌صدا، جاروجنجال


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: (sometimes used with a sing. verb) devices that burn or explode to produce noise, bright light, or a brilliant display of colors.

(2) تعریف: an exhibition using such devices for entertainment.

(3) تعریف: violent verbal exchanges, esp. between two people.

• striking display of light and sound produced by explosive devices; explosive fight or argument, display of temper

مترادف و متضاد

pyrotechnic display at celebrations


Synonyms: bottle rockets, bursts, firecrackers, fire flowers, illuminations, rockets, Roman candles, sparklers


جملات نمونه

1. fireworks illuminated the sky
آتشبازی آسمان را نورانی کرد.

2. there were fireworks on his birthday
روز تولدش آتش بازی بود.

3. the children were transported by the dazzle of the fireworks
درخشش آتش بازی بچه ها را به عالم دیگری برد.

4. The night skies will be aglow with fireworks.
[ترجمه ترگمان] آسمان شب پر از آتیش و آتیش خواهد بود
[ترجمه گوگل]آسمان شب خواهد شد آتش بازی آتش سوزی

5. What time do the fireworks start?
[ترجمه ترگمان]آتیش بازی کی شروع میشه؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی آتش بازی شروع می شود؟

6. The display of fireworks on New Year's Eve is a fine spectacle.
[ترجمه ترگمان]نمایش آتش بازی در شب سال نو بسیار عالی است
[ترجمه گوگل]نمایش آتش بازی در شب سال نو یک نمایش خوب است

7. Fireworks have long been an American tradition on the Fourth of July.
[ترجمه ترگمان]مراسم آتش بازی در چهارم جولای یک سنت آمریکایی بوده است
[ترجمه گوگل]آتش بازی ها در چهارم ماه جولای یک سنت آمریکایی بوده است

8. I was attracted by the spectacular display of fireworks.
[ترجمه ترگمان] من مجذوب نمایش نمایشی آتیش بازی بودم
[ترجمه گوگل]من توسط نمایش چشمگیر آتش بازی جذاب شدم

9. The evening ended with a grand finale of fireworks and music.
[ترجمه ترگمان]بعد از تمام شدن شب، با یک قطعه بزرگ وسایل آتش بازی و موسیقی به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این شب با یک جشن بزرگ از آتش بازی و موسیقی به پایان رسید

10. All night long fireworks soared into the sky.
[ترجمه ترگمان]تمام شب آتش بازی به آسمان پرواز کرد
[ترجمه گوگل]طوفان تمام شب به آسمان پرتاب شد

11. Be very careful when lighting fireworks.
[ترجمه ترگمان]در هنگام نورپردازی با دقت بسیار مراقب باشید
[ترجمه گوگل]هنگام آتش بازی نور بسیار مراقب باشید

12. They set off fireworks in their back garden.
[ترجمه ترگمان]آن ها وسایل آتش بازی را در باغچه پشت سرشان راه انداختند
[ترجمه گوگل]آنها آتش بازی را در باغ پشت خود میگذارند

13. Fireworks started at the stroke of ten.
[ترجمه ترگمان]آتش بازی در ساعت ده آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]آتش بازی در سکته مغزی از ده آغاز شده است

14. Several of the fireworks were duds.
[ترجمه ترگمان]چند تا از آتش بازی خراب شد
[ترجمه گوگل]چندین آتش بازی دود شد

There were fireworks on his birthday.

روز تولدش آتش‌بازی بود.


پیشنهاد کاربران

اتش بازی

آتش بازی

نور افشانی

تماشا کردن آتشبازی

آتیش بازی

وسایل آتش بازی

بازی با آتش
آتش بازی

آتش بازی . نورافشانی و ترقه بازی

فنتیک/ faīą wąks
adj
اتش بازی

آتش بازی یا همون ترقه بازی

هر کاری که با اتش باشد مانند ترقه بازی

ترقه بازی


کلمات دیگر: