کلمه جو
صفحه اصلی

vibe

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) رجوع شود به vibration


(عامیانه) مود و کاراکتر


پرنیان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (often pl.; slang) an emotional quality believed to be detectable in a person or thing by intuition; vibration.

• vibration, tremor (slang); intuitive feeling, premonition

جملات نمونه

1. I only let people in who vibe with me.
[ترجمه سروش محرمی] من فقط به مردمی اجازه معاشرت میدهم که با من ارتباط بگیرند
[ترجمه Bahar] من فقط با آدمهایی معاشرت میکنم که بهم حس خوبی بدن.
[ترجمه ترگمان]من فقط به مردم اجازه دادم که از من خوششون بیاد
[ترجمه گوگل]من فقط به افرادی که با من بیدار می شوند اجازه می دهم

2. But recently, the vibe has become distinctly mellower.
[ترجمه Bahar] اما اخیرا ، فضا به طور مشخصی آرام تر شده.
[ترجمه ترگمان]اما اخیرا این حالت به وضوح mellower شده است
[ترجمه گوگل]اما به تازگی، پرتقال به طور مجزا تبدیل شده است

3. He said the vibe was perfect, a wonderful place to work in as it's so free.
[ترجمه ترگمان]او گفت که این احساس خوب است، مکان شگفت انگیزی برای کار کردن در آن است که بسیار آزاد است
[ترجمه گوگل]او گفت که vibe کامل بود، جایی فوق العاده برای کار در آن را به عنوان آن را به صورت رایگان

4. Aren't you the one who got Pure Vibe sodas into the schools?
[ترجمه ترگمان]مگه تو تنها کسی نیستی که سودای Pure تو مدرسه داره؟
[ترجمه گوگل]آیا شما کسی نیستید که Vibe Soda خالص را در مدارس دریافت کردید؟

5. The cylindrical gauges give off a sporty vibe and are backlit by LED lighting.
[ترجمه ترگمان]استرین گیج ها یک vibe sporty را کنار می گذارند و با نورپردازی LED بالا می روند
[ترجمه گوگل]سنسورهای استوانه ای دارای یک پرتو ورزشی هستند و با روشنایی LED روشنایی می گیرند

6. You don't see a vibe like you see in Manchester on a Saturday night in any other city in western Europe.
[ترجمه ترگمان]شما احساسی را نمی بینید که در شب شنبه در منچستر در هر شهر دیگری در غرب اروپا می بینید
[ترجمه گوگل]شما یک vibe را نمی بینید مثل منچستر در یک شب شنبه در هر شهر دیگری در اروپای غربی

7. What if a woman who loves her vibe and can't come from tongue stimulation on her clit, but wants to?
[ترجمه ترگمان]اگر زنی که او را دوست دارد و نمی تواند از زبان باز کردن زبان خود جلوگیری کند، اما می خواهد؟
[ترجمه گوگل]اگر زنی که عاشق اوست و نمیتواند از تحریک زبانش بر روی clit خود بیاید، اما میخواهد؟

8. Enough, already with this mellow incense and peppermints vibe.
[ترجمه ترگمان]بس است، همین حالا هم با این بخور و بخور و قرص نعنا
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی، در حال حاضر با این بخور و بادوام

9. This cocktail lounge with a speakeasy vibe to it is hidden. No street address or sign marks its entrance.
[ترجمه ترگمان]این سالن رستوران \"مشروب فروشی قاچاق\" - ه که توش مخفی شده نشانی خیابان یا علامت ورود نیست
[ترجمه گوگل]این سالن کوکتل با صدای بلند به آن پنهان است هیچ آدرس یا علامت گذاری نشانه ورود آن نیست

10. I'm getting the vibe that you're still very much in love with her.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که تو هنوز عاشق اون هستی
[ترجمه گوگل]من فریاد می زنم که هنوز خیلی دوستش دارید

11. But the biggest vibe you miss out on is the obviously homoerotic relationship between the two main characters.
[ترجمه ترگمان]اما بزرگ ترین احساسی که شما از دست می دهید، رابطه homoerotic بین دو شخصیت اصلی است
[ترجمه گوگل]اما بزرگترین پرتویی که شما از دست می دهید، رابطه بین دو شخصیت اصلی است

12. Its strutting brass, anxious lyrics and eerie vibe is dimly reminiscent of The Specials' Ghost Town.
[ترجمه ترگمان]این سبک در حال خرامیدن به سبک برنجی، lyrics مضطرب و vibe eerie است که به طور مبهم خاطره شهر ارواح ارواح را تداعی می کند
[ترجمه گوگل]برنج پرتغالی آن، اشعار مضطرب و پر سر و صدا پر از تلخی است که یادآور شهر ارواح ویژه است

13. The vibe of Fox's family is as comically tense as it is in families from earlier films by Anderson and co-writer Noah Baumbach, but the brood soon bonds to reveal its foxiness and humanity.
[ترجمه ترگمان]این حالت خانواده فاکس به همان اندازه که در خانواده از فیلم های قبلی توسط اندرسون و co نوح (نوح Baumbach)قرار دارد، به طور مضحکی متشنج است، اما این خانواده به زودی پیوندهای خود را به نمایش می گذارند تا foxiness و انسانیت خود را آشکار کنند
[ترجمه گوگل]پرطرفدار خانوادگی فاکس به طرز عجیب و غریب به نظر می رسد، همانطور که در خانواده های فیلم های قبلی از اندرسون و نویسندۀ نوح بابامچ است، اما به زودی سازندگان مجلات را به فساد و بشریت می رسانند

14. He caught the military vibe with his khaki coats, perhaps with a flash of scarlet and always double breasted with rows of small brass buttons.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که کت و شلوار خاکی رنگ خود را پوشیده بود و شاید با یک برق سرخ و دو دکمه ای کوچک در میان دکمه های برنجی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]وی با استفاده از کتهای خاکی ارتعاش ارتش خود را گرفت، شاید با فلاش قرمز و همیشه دو ردیف از ردیف دکمه های برنجی کوچک

15. " Culbertson also creates a trippy, off-meter percussion vibe on "Little Drummer Boy" that creates a fascinating impressionistic feeling.
[ترجمه ترگمان]\"culbertson همچنین یک حس trippy، - off را در مورد\" پسر drummer کوچک \" ایجاد می کند که احساس impressionistic جذابی ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]'کولبرتسون همچنین یک بیضوی نوک تریپکی، بیسکوئیت را روی 'پسر درامر کوچک' ایجاد می کند که یک احساس مهیج مهیج را ایجاد می کند

پیشنهاد کاربران

موج، حس، حالت

مدل، طرح

the mood or character of a place, situation, or piece of music

حال و هوا، جو،

فاز. حس و حال

اتمسفر
فضای مکانی

بیشتر یه کلمه عامیانه است و به معنی "مهربانی" ازش استفاده میکنن.

حس و حال. جَو ( اسم )
I’m afraid to go there – that place has bad vibes
میترسم برم اونجا. حس وحال بدی داره اون مکان.
فعلش هم
we vibe so well with each other’
باهم حال میکنیم/ ارتباطمون خوبه

لرزش

موج

یه "حس" خوب یا بدی که آدم از اشیا یا حالت خاص بهش دست میده. مثلا evening vibes
معمولا عامیانه س و خیلی مورداستفاده قرار نمیگیره چون مترادف های زیادی داره. اما خب دونستنش خالی از لطف نیست.

هیجان

حس و انرژی که بین افراد رد وبدل میشه و فاز خوب داشتن
👽


حال وهوا

حس و احوالات درونی فرد که شامل احساسات بشه مثل مهربانی

حس و حال، وضعیت، مود، انرژی

good vibes حس خوب

موج، حس و حال، مود.
کلا بنظر میرسه حال درونی لحظه ای رو بگه.

ی چیزایی ت کامنتا خوندم پشمام فر خورد :| حس و حال میشه دیگ باو

به اون حسی که از چیزی یا کسی دریافت میکنی.
برای مثال از یه عکس یه حس ترسناک میگیری.
میگی:
Wow, this photo has a horrible vibe

ارتعاش و موج انرژی ( در روانشناسی )

احساس، احساس درونی

وایب یعنی حس. . مثلا اگه طرف گفت من وایبم اینه یا من چه وایبی بهت میدم یعنی چ حسی بهت میدم یا حسم اینه

حال و هوا ، حس ،

حس ، حالت ،

حس حال و هوا فاز


کلمات دیگر: