کلمه جو
صفحه اصلی

alongside


معنی : در کنار، پهلو به پهلوی، تا کنار، در پهلو
معانی دیگر : جنب، کنار، به کنار، به موازات، همراه با، پهلوی، مجاور، دوشادوش، درکنار کشتی، در پهلو، در کنار کشتی، پهلو به پهلوی، تا کنار

انگلیسی به فارسی

در پهلو، در کنار (کشتی)


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: along, near, or by the side of.

- She rode her bicycle and he jogged alongside.
[ترجمه ترگمان] دوچرخه را حرکت داد و او در کنار او به راه افتاد
[ترجمه گوگل] او دوچرخه سواری کرد و او در کنار هم راه می رفت
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: by the side of; next to; beside.
مشابه: next

- She swam alongside the boat.
[ترجمه ترگمان] در کنار قایق شنا کرد
[ترجمه گوگل] او در کنار قایق سوار

• by the side
beside
if one thing is alongside another, it is next to it.
if you work alongside other people, you are working in the same place and are co-operating with them.
if one thing exists alongside another, the two things are both present in a situation.

مترادف و متضاد

در کنار (قید)
by, beside, alongside, besides, ashore, sidelong

پهلو به پهلوی (قید)
alongside

تا کنار (قید)
alongside

در پهلو (حرف اضافه)
alongside

close, near side of


Synonyms: along the side of, apace with, at the side of, beside, by, by the side of, close at hand, close by, equal with, in company with, next to, parallel to, side by side


Antonyms: away


جملات نمونه

1. alongside of
در کنار،پهلوی،مجاور

2. there was a butcher shop alongside the theatre
یک مغازه ی قصابی مجاور تماشاخانه قرار داشت.

3. He crossed the street and walked alongside Central Park.
[ترجمه پیمانه] از عرض خیابان عبور کرد و در امتداد سنترال پارک قدم زد.
[ترجمه ترگمان]از خیابان گذشت و به همراه پارک مرکزی راه افتاد
[ترجمه گوگل]او از خیابان عبور کرد و در کنار پارک مرکزی راه می رفت

4. The vessel anchored alongside the quay.
[ترجمه 🌠MM93🌠] کشتی در کنار اسکله لنگر انداخت.
[ترجمه ترگمان]کشتی در کنار اسکله لنگر انداخته بود
[ترجمه گوگل]این کشتی در امتداد خلیج قرار دارد

5. She came alongside to give me a book. Then she drew ahead.
[ترجمه ترگمان]آمد کنار تا کتابی به من بدهد سپس جلو آمد
[ترجمه گوگل]او به همراه یک کتاب به من داد سپس او را جلو کشید

6. Junior nurses usually work alongside more senior nurses.
[ترجمه ترگمان]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد بیشتری کار می کنند
[ترجمه گوگل]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد کار می کنند

7. She moored her boat alongside ours.
[ترجمه ترگمان]او قایقش را کنار ما گرفت
[ترجمه گوگل]او قایق خود را در کنار ما سوار کرد

8. Alongside of him stood his uncle.
[ترجمه ترگمان]Alongside از او عمویش ایستاده بود
[ترجمه گوگل]همراه با عمویش ایستاد

9. The boat drew alongside us and a man appeared on the deck.
[ترجمه ترگمان]قایق در کنار ما حرکت کرد و مردی روی عرشه ظاهر شد
[ترجمه گوگل]قایق در کنار ما جاری شد و یک مرد در عرشه ظاهر شد

10. It's a pleasure to work alongside such men.
[ترجمه ترگمان]کار کردن در کنار چنین مردانی لذت بخش است
[ترجمه گوگل]لذت بردن در کنار چنین مردانی کار می کند

11. His book could stand alongside the best.
[ترجمه ترگمان]کتاب او می توانست در کنار بهترین ها قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]کتاب او می تواند در کنار بهترینها ایستاده باشد

12. He had worked alongside Frank and Mark and they had become friends.
[ترجمه ترگمان]او در کنار فرانک و مارک کار کرده بود و آن ها دوست شده بودند
[ترجمه گوگل]او در کنار فرانک و مارک کار کرده بود و دوستانشان شده بودند

13. He drew alongside and ask me to stop.
[ترجمه ترگمان]او خودش را کنار کشید و از من خواست که بایستم
[ترجمه گوگل]او در کنار هم قرار گرفت و از من بخواهد که متوقف شود

14. Children's prices are shown alongside adult prices.
[ترجمه ترگمان]قیمت های کودکان در کنار قیمت بزرگسالان نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]قیمت کودکان در کنار قیمت بزرگسالان نمایش داده می شود

15. We had proles working alongside university types as equals.
[ترجمه ترگمان]ما رنجبران را در کنار انواع دانشگاهی به عنوان برابر داشتیم
[ترجمه گوگل]ما پرول ها را در کنار انواع دانشگاه ها به عنوان یکسان همکاری می کردیم

There was a butcher shop alongside the theatre.

یک مغازه‌ی قصابی مجاور تماشاخانه قرار داشت.


اصطلاحات

alongside of

در کنار، پهلوی، مجاور


پیشنهاد کاربران

شانه به شانه

و همچنین

در کنار

هم پای، همگام با، هم دوشِ

I'm used to joggging alongside the coast
در کنار

قید: در کنار چیزی بطور همزمان ادامه دادن
حرف اضافه: همچنین، = in addition to

به موازات، در کنار

becoming the White House’s chief negotiator, alongside Secretary of State John F. Kerry, for the 2015 nuclear agreement with Tehran and several other nations that capped Iran’s nuclear program in exchange for sanctions relief
NEW YORK TIMES@

به موازات


کلمات دیگر: