کلمه جو
صفحه اصلی

aflutter


در حال بال زنی، در حال پرپر زنی، در هیجان، در اهتزاز، در حال لرزش

انگلیسی به فارسی

در اهتزاز، درحال لرزش


aflutter


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: excited and nervous; fluttering.

• rapidly moving (as in wings); nervous, excited

جملات نمونه

1. The flag was aflutter in the air.
[ترجمه ترگمان]پرچم در هوا تکان می خورد
[ترجمه گوگل]پرچم در هوا پر شده بود

2. I'm all aflutter about meeting him after so long.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه مدت من در این باره با او در حال ملاقات هستم
[ترجمه گوگل]من همه چیز را در مورد ملاقات او پس از مدت ها طول می کشد

3. The prince went all a-flutter as he climbed to a memorial tower on Scolty Hill in Banchory, Grampian.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده همچنان که به برج یادبود در Scolty هیل در Banchory هیل بالا می رفت، رفت
[ترجمه گوگل]شاهزاده به آرامی در حال رفتن به برج یادبود در Scolty Hill در Banchory، Grampian رفت

4. All are aflutter at the thought of his return.
[ترجمه ترگمان]همه در اندیشه بازگشت او هستند
[ترجمه گوگل]همه فکر می کنند که بازگشت خود را به خطر می اندازند

5. The woods were aflutter with unknown birds.
[ترجمه ترگمان]درختان در حال لرزش پرندگان ناشناس بودند
[ترجمه گوگل]جنگلها با پرندگان ناشناخته افلاطون بودند

6. The woods aflutter with unknown birds.
[ترجمه ترگمان]جنگل با پرندگان نا آشنا در حال لرزش بود
[ترجمه گوگل]جنگل ها با پرندگان ناشناخته پر می شوند

7. If It'sets your heart aflutter, I will take away my eyes from your face.
[ترجمه ترگمان]اگر قلبت در اهتزاز باشد، چشمانم را از روی صورتت پاک می کنم
[ترجمه گوگل]اگر قلب شما را برطرف کند، چشمانم را از چهره تو بردارم

8. The capital was aflutter this afternoon with rumors - apparently false - of a bomb on a bus.
[ترجمه ترگمان]پایتخت این بعد از ظهر با شایعات و ظاهرا دروغین مبنی بر یک بمب در یک اتوبوس، توقیف شد
[ترجمه گوگل]این پایتخت امروز بعد از ظهر با شایعات - ظاهرا دروغ - یک بمب در یک اتوبوس بود

9. Stunned,(sentence dictionary) he became all aflutter. I resented his carelessness.
[ترجمه ترگمان]او که بی هوش شده بود (فرهنگ لغت)همه aflutter شد از بی دقتی او ناراحت بودم
[ترجمه گوگل]فریب خورده است (فرهنگ لغت جمله) او همه aflutter شد من از بی دقتی خود بیزار بودم

10. The woods were aflutter with birds.
[ترجمه ترگمان]درختان در حال لرزش پرندگان بودند
[ترجمه گوگل]جنگل ها پرنده بودند

11. Wikipedia is aflutter with angry psychologists demanding that the community take down reproductions of 10 original Rorschach inkblot plates and their statistically common responses.
[ترجمه ترگمان]ویکی پدیا aflutter با روانشناسان عصبانی است و از جامعه درخواست می کند که از ۱۰ صفحه اصلی Rorschach inkblot و پاسخ های مشترک آن ها استفاده کنند
[ترجمه گوگل]ویکی پدیا با روانشناسان عصبانی روبرو است که خواستار جمعآوری مجدد 10 عدد از صفحات اصلی Rorschach و پاسخهای رایج آنها است

12. He's all aflutter . Lost a plate of false teeth – at the Bal N è gre, he thinks.
[ترجمه ترگمان]او در حال لرزش است به نظر او یک بشقاب دندان مصنوعی از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او همه چیز پر است او یک صفحه از دندان های نادرست را از دست داده است - به نظر می رسد در بال N è gre

13. All aflutter with the news of her return.
[ترجمه ترگمان]همه با شنیدن خبر بازگشت او در حال لرزش بودند
[ترجمه گوگل]همه چیز را با اخبار بازگشت او پر می کند

14. The flags were aflutter in the breeze.
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در نسیم تکان می خوردند
[ترجمه گوگل]پرچم ها در فضای پرانرژی قرار داشتند

15. Paul had walked into the room and set my heart aflutter.
[ترجمه ترگمان]پل وارد اتاق شد و قلبم را تکان داد
[ترجمه گوگل]پل به داخل اتاق رفت و قلب من را به هم ریخت


کلمات دیگر: