کلمه جو
صفحه اصلی

might


معنی : توانایی، قدرت، نیرو، توان، زور، انرژی، توش
معانی دیگر : فعل کمکی با معنی تقریبا شبیه به may با این ویژگی ها: بیانگر شک و تردید بیشتر از may، بیانگر اجازه یا درخواست متواضعانه تر یا شرطی تر، بیانگر میزان کمتری مسئولیت یا تعهد، زمان گذشته ی: may، قدرت فوق العاده، نیروی برتر

انگلیسی به فارسی

توانایی، زور، قدرت، نیرو، انرژی


انگلیسی به انگلیسی

• strength, power, force; bravery
can; allow; be possible; wish, would that
if you say that something might happen, you mean that it is possible that it will happen. if you say that something might be true, you mean that it is possible that it is true.
if you say that something might have happened, you mean that it is possible that it happened.
you can also say that something might have happened when it was possible for it to have happened, although it did not in fact happen.
you can use might in very polite and formal requests.
you can also use might when you are making suggestions.
might is power or strength; a literary use.
might is sometimes considered to be the past tense of may, but in this dictionary the two words are dealt with separately.

مترادف و متضاد

توانایی (اسم)
strength, ability, capability, might, potency, energy, influence, authority, vim, puissance

قدرت (اسم)
might, potency, power, authority, rod, zing, vigor, sovereignty, nerve, posse, vim, godown, staying power, puissance, strong arm, vis

نیرو (اسم)
gut, strength, might, energy, force, power, pep, breath, vigor, blood, brawn, thrust, tuck, zip, vim, leverage, tonus, puissance, vis

توان (اسم)
might, potency, power, exponent, vigor, capacitance, vim, puissance

زور (اسم)
strength, might, energy, force, violence, power, vivacity, hustle, zing, strain, vigor, pressure, thrust, push, dint, tuck, zip, vim, stunt, vis

انرژی (اسم)
might, energy, zing, vigor, zip, vim

توش (اسم)
might, power, tonus

ability, power


Synonyms: adequacy, arm, authority, capability, capacity, clout, command, competence, control, domination, efficacy, efficiency, energy, force, forcefulness, forcibleness, get-up-and-go, jurisdiction, lustiness, mastery, moxie, muscle, potency, powerfulness, prowess, puissance, punch, qualification, qualifiedness, sinew, steam, strength, strenuousness, strong arm, sway, valor, vigor, vigorousness


Antonyms: inability, powerlessness, weakness


جملات نمونه

1. might i go?
اجازه دارم بروم ؟

2. might makes right
حق با کسی است که زور دارد

3. ahmad might go and again he might not
شاید احمد برود ولی امکان نرفتن او هم وجود دارد.

4. it might be too late to mend the nation
ممکن است اصلاح کشور خیلی دیر شده باشد.

5. it might rain
باران محتمل است.

6. one might rather say that . . .
به درستی می توان گفت که . . .

7. one might tag this book "traditional"
این کتاب را می شود "سنتی " نامید.

8. the might of rustam's arms
زور بازوان رستم

9. the might of the roman empire
قدرت امپراطوری روم

10. we might be worse off at that
ممکن است وضعمان از آن هم بدتر باشد.

11. you might try to help them
اگر بخواهی می توانی در کمک به آنها بکوشی.

12. with might and main
با زور بازو،با کمال قدرت،با نیرومندی تمام

13. the growing might of the middle classes
توانمندی فزاینده ی طبقات متوسط

14. the lost soldier might still be alive and whole
ممکن است سرباز مفقود هنوز زنده و سالم باشد.

15. germany's display of military might
نمایش قدرت نظامی آلمان

16. the fear of what might come after death gave hamlet pause
ترس از آنچه که بعد از مرگ خواهد آمد هاملت را به تردید انداخت.

17. the fear that it might rain
نگرانی از اینکه ممکن است باران بیاید.

18. they died that we might live
آنان مردند تا اینکه ما بتوانیم زندگی کنیم.

19. a spectacular show of military might
نمایش شکوهمندی از قدرت نظامی

20. don't become overconfident about the might of your muscles . . .
مشو غره به زور و بازوی خویش . . .

21. don't vex the cat; it might scratch you
سربه سر گربه نگذار; ممکن است تو را چنگ بزند.

22. he ran with all his might
او با تمام توانایی خود دوید.

23. keep my phone number; you might need it
شماره ی تلفن مرا نگهدار،شاید لازم بشود.

24. they feared that their daughter might be on drugs
می ترسیدند دخترشان به مواد مخدر معتاد شده باشد.

25. even brave men who saw his might quailed
حتی مردان دلیری هم که قدرت او را دیدند خود را باختند.

26. i had the misgiving that he might be a thief
به دلم برات شده بود که او ممکن است دزد باشد.

27. i tremble to think of what might have happened
هر وقت فکر احتمال آن رویداد را می کنم لرزه بر اندامم می افتد.

28. didn't it occur to you that he might be lying?
آیا فکر نکردی که ممکن است دروغ بگوید؟

29. suddenly it dawned on me that he might be lying
ناگهان شستم خبردار شد که ممکن است دروغ بگوید.

30. he reflected that the news of pari's coming might be true
او فکر کرد که ممکن است خبر آمدن پری درست باشد.

31. we hadn't reckoned with the possibility that it might snow
حساب این را نکرده بودیم که ممکن است برف بیاید.

32. the basis of tolerance is the knowledge that there might be truth in opponents' ideas too
اساس مدارا این وقوف است که ممکن است عقاید مخالفان هم حاوی حقیقت باشد.

33. activities in which the capacities and talents of the student might best be employed
فعالیت هایی که در آن استعدادها و علایق دانشجو به بهترین وجه به کار گرفته می شوند

the might of Rustam's arms

زور بازوان رستم


He ran with all his might.

او با تمام توانایی خود دوید.


the might of the Roman Empire

قدرت امپراطوری روم


the growing might of the middle classes

توانمندی فزاینده‌ی طبقات متوسط


It might rain.

باران محتمل است.


might I go?

اجازه دارم بروم؟


You might try to help them.

اگر بخواهی می‌توانی در کمک به آن‌ها بکوشی.


اصطلاحات

might makes right

حق با کسی است که زور دارد


پیشنهاد کاربران

ممکن است
بسشتر برای اینده استفاده میشود. .

ممکن است ( احتمال کمتر و اجازه رسمی تر نسبت به may )

ممکن بودن

یک فعل کمکی معین است برای بیان شک و تردید کابرد دارد به معنای شاید
و معنی شاید را ما متاسفانه به اشتباه در فارسی برای شک بیان می کنیم معنی درستش به معنی شایسته بودن است .
از مصدر شایستن می اید

احتمالی برای آینده که روبه یقین است

ممکن، مواقعی استفاده میشود که چیزی ممکن است

چیزی که احتمال زیادی دارد ، ممکن است

احتمالا

شاید، احتمال چیزی که در آینده ممکن است اتفاق بیافتد، حدواست بین ( will و won't ) یا همانmaybe بین I'm sureو I'm sure ( negative بین مطمن هستم و مطمن نیستم, , don't leave your home in an earthquake, A building ( might ) fall on you outside. در هنگام زلزله خانه را ترک نکن، ساختمان ممکن است ( شاید، احتمال دار د ) روی تو بیافتد

( احتمالا ) یا ( ممکن است ) هم مورد

دوحالت دارد

1 - یا ( might ( mʌɪt فعل است . که شکل گذشته ی فعل may میباشد. که معنی زیر را میدهد :
معنی: مه، بهار جوانی، قادر بودن، امکان داشتن، توانایی داشتن، میتوان، ایکاش
معانی دیگر: امکان دارد، محتمل است، شدنی است، شایش دارد، شاید، ممکن است، اجازه دارید ( دارند و غیره ) ، دستوری، باشد که، تا این که، خدا کند، امید است که، الهی که، ( حقوق ) بایستی، باید، الزام آور است، ( قدیمی ) رجوع شود به: maiden،
ماه مه ( پنجمین ماه فرنگی - 31 روز است - مخفف: my ) ، بهار، بهاران، شباب، برنایی، ( گیاه شناسی ) ولیک انگلیسی ( crataegus oxycantha ) ، اسم خاص مونث، انشاءالله، جشن اول ماه مه، ریعان شباب
توانستن اجازه داشتن آیا می توانم . . . ؟ الهی که . . . باشد که . . . خدا کند که . . . با این امید که . . . امید است که . . .
could =ممکن است
مورد استفاده در سخنرانی گزارش شده برای بیان امکان یا اجازه. "he said he might be late" گفت ممکنه است دیر کند
ابراز امیدواری بر اساس یک شرایط غیرقابل اجرا. we might have won if we'd played better" میتونستیم برنده شیم اگر خوب بازی میکردیم.
ابراز ناراحتی در مورد چیزی که کسی انجام نداده است. "you might have told me!""ممکن است به من بگویی
بیان هدف "he avoided social engagements so that he might work"!""او از مشارکت اجتماعی اجتناب کرد تا بتواند کار کند
بطور امتحانی برای درخواست اجازه یا ابراز یک درخواست مودبانه استفاده می شود. "might I just ask one question?""ممکنه فقط یک سوال بپرسم؟"
درخواست اطلاعات، به بویژه بحالت متواضعانه. "and who might you be?""و میشه بدونم شما کی هستین؟"
برای بیان احتمال یا پیشنهاد یا اظهار عقیده "this might be true"ممکن است درست باشد"

2 - یا اسم است که بصورت ( might ( mʌɪt با معنی : قدرت /نیرو /توانایی / دوام . . . قدرت زیاد و موثر ، مثل توان یک ملت، یا سازمانی بزرگ و یا نیروی طبیعت.
great and impressive power or strength, especially of a nation, large organization, or natural force.
"نمایش پذیرفتنی ( قانع کننده ) از قدرت ( توانایی ) نظامی" "a convincing display of military might"



ممکنه که . . . . . .

ممکن است.
مثال:
you might even hear music in an office or on a farm
ترجمه ی فارسی سطر بالا: شما حتی ممکن است در یک اداره یا مزرعه نیز موسیقی بشنوید.

عبدالخلیل قوطوری مگه اینجا کلاس زبان ترکیه!!!

جناب آقای قوطوری ضمن سپاس از شما بابت ارائه توضیحات کامل درباره این واژه در زبان ترکی ؛پیشنهاد میکنم از آنجا که توضیحات شما کامل ، جالب و بسیار آموزنده است برای آموزش ترکی - که از مهمترین زبانهای است که در کشور ما استفاده میشود - یک وبلاگ تاسیس کنید چرا که آوردن چنین مطالب ارزشمندی دراین سایت که عمدتاً بر زبان انگلیسی متمرکز است باعث پراکندگی زحمات شما شده و ممکن است علاقه مندان نتوانند به خوبی از دانش شما بهره ببرند.
از وقتی که میگذارید و تلاشی که برای گسترش فرهنگ ایران میکنید سپاسگزام.

ممکن است


ممکن
:For example
It might be interesting to know
ترجمه:
ممکن است برای شما جالب باشد که بدانید

توانایی داشتن😐💛

قدرت و انرژی و زور ممکن و احتمال

امکان دارد

به نظر میاد - ممکنه

به معنای بزرگترو قویتر هم هست mightiest trees یعنی بزرگترین و قوی ترین درختان


کلمات دیگر: