گذرگاه، پیمودن، گذشتن از، قطع کردن، طی کردن، عبور کردن
traversing
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] نقطه گیری - نقطه یابی
جملات نمونه
1. we watched the cars that were traversing along the road
اتومبیل هایی را که در راستای جاده حرکت می کردند تماشا کردیم.
2. the revolutionary period that the world is traversing now
دوران انقلابی که اکنون دنیا می گذراند
پیشنهاد کاربران
پیمایش
traversing ( مهندسی نقشهبرداری )
واژه مصوب: پیمایش 3
تعریف: ← چندضلعی بندی
واژه مصوب: پیمایش 3
تعریف: ← چندضلعی بندی
کلمات دیگر: