کلمه جو
صفحه اصلی

curfew


(در شهرها به ویژه هنگام جنگ یا حکومت نظامی - در سربازخانه ها و برخی خوابگاه ها) محدودیت آمد و رفت، ساعت منع عبور و مرور، خاموش باش، خاموشی، (سربازخانه) شیپور خاموشی، (در اصل - قرون وسطی - نواختن زنگ به نشان آن که باید چراغ ها و آتش ها را خاموش کرد و خوابید) خاموشی، قرق، زنگ خاموشی، ناقوس خاموشی، هنگام خاموشی، زمان آغاز خاموشی، مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب

انگلیسی به فارسی

مقررات حکومت نظامی و خاموشی در ساعت معین شب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a rule or law that establishes a time after which everyone, or everyone of a particular class or group, must be off the street and inside for the night.

- A curfew was put into effect after the riots started.
[ترجمه ترگمان] مقررات منع رفت و آمد پس از آغاز شورش ها به اجرا در آمد
[ترجمه گوگل] مقررات منع رفت و آمد پس از شورش آغاز شد
- There is a curfew for youth under eighteen in this town.
[ترجمه ترگمان] در این شهر در هیجده سال سن و سال در این شهر، محدودیت زمانی وجود دارد
[ترجمه گوگل] برای این جوانان زیر 18 سال در این شهر، منع رفت و آمد است

(2) تعریف: the time established by a curfew.

- You have to be in before curfew, which is midnight.
[ترجمه زهرا] تو باید قبل از ساعت خاموشی ، که نصفه شبه اینجا باشی
[ترجمه ترگمان] تو باید قبل از ساعت curfew باشی که نصف شبه
[ترجمه گوگل] شما باید قبل از منع رفت و آمد، که نیمه شب است

• set time when a person (or people) must be indoors; signal or bell that announces the start of curfew restrictions; decree ordering that after a specific time specific activities outside on the streets are forbidden by law; length of time during which a curfew is in effect
a curfew is a law stating that people must stay inside their houses after a particular time at night until a particular time the next morning.

مترادف و متضاد

late hour


Synonyms: limit, time limit, check in time


جملات نمونه

1. curfew period
ساعت خاموش باش

2. the curfew will begin at eleven p. m. and end at five a. m.
خاموش باش ساعت یازده شب آغاز و ساعت پنج بامداد برداشته می شود.

3. (gray) the curfew tolls the knell of parting day
خاموش باش،ناقوس مرگ روز را به صدا درمی آورد.

4. (gray) the curfew tolls the knell of parting day
ناقوس آوای مرگ روز گذران را می نوازد.

5. (t. gray) the curfew tolls the knell of parting day
ناقوس مرگ روز گذران را اعلام می دارد.

6. impose (or lift) a curfew
خاموش باش اعلام کردن (یا رفع کردن)

7. The government imposed a night-time curfew throughout the country.
[ترجمه ترگمان]دولت مقررات منع رفت و آمد شبانه را در سراسر کشور اعمال کرد
[ترجمه گوگل]دولت در سراسر کشور منع رفت و آمد شبانه را اعمال کرد

8. A five-day curfew was declared by the government.
[ترجمه ترگمان]دولت قانون منع رفت و آمد پنج روزه را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]حکومت پنج روزه منع آمد و شد را اعلام کرد

9. The army clamped a curfew on the refugee camps.
[ترجمه ترگمان]ارتش مقررات منع رفت و آمد در اردوگاه های پناهندگان را متوقف کرد
[ترجمه گوگل]ارتش یک مهلت قانونی در اردوگاه های پناهندگان را محکوم کرد

10. The whole town was placed under curfew.
[ترجمه ترگمان]همه شهر تحت قوانین حکومت نظامی قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]کل شهر تحت منع رفت و آمد قرار گرفت

11. The curfew has effectively barred migrant workers from their jobs.
[ترجمه ترگمان]مقررات منع رفت و آمد به طور موثر کارگران مهاجر را از شغل خود منع کرده است
[ترجمه گوگل]منع رفت و آمد مؤثر کارگران مهاجر را از مشاغل خود محروم کرده است

12. The local administration says the curfew is a precautionary measure.
[ترجمه ترگمان]فرمانداری محلی می گوید که مقررات منع رفت و آمد، یک اقدام احتیاطی است
[ترجمه گوگل]دولت محلی می گوید که منع ورود به منزله یک اقدام احتیاطی است

13. Protesters defied the curfew and took to the streets.
[ترجمه ترگمان]معترضان مقررات منع رفت و آمد را نادیده گرفتند و به خیابان ها ریختند
[ترجمه گوگل]معترضان مقررات منع رفت و آمد را به خیابان ها سپردند

14. A dusk-to-dawn curfew was in force.
[ترجمه ترگمان]هوا تاریک و تاریک بود
[ترجمه گوگل]مجوز سوگواری درخشان به قدرت رسید

15. A strict curfew has been imposed from dusk till dawn.
[ترجمه ترگمان]مقررات و مقررات سفت و سختی از غروب تا سپیده دم تحمیل شده است
[ترجمه گوگل]مه قانونی سختگیرانه از غروب تا سپیده برآمده است

16. We mustn't go out during curfew.
[ترجمه ترگمان]ما نباید زمان حکومت نظامی بریم بیرون
[ترجمه گوگل]ما نباید در دوران منع رفت و آمده

the curfew will begin at eleven P.M. and end at five A.M.

خاموش‌باش ساعت یازده شب آغاز و ساعت پنج بامداد برداشته می‌شود.


(Gray) the curfew tolls the knell of parting day.

خاموش‌باش، ناقوس مرگ روز را به صدا درمی‌آورد.


اصطلاحات

curfew period

ساعت خاموش‌باش


impose (or lift) a curfew

خاموش‌باش اعلام کردن (یا رفع کردن)


پیشنهاد کاربران

معنی کوتاه تر

قانون. قرارداد

حکومت نظامی
( برای ساعتی که کسی باید خانه یا خوابگاه باشه هم استفاده میشه مثلا I have a ten o’clock curfew )

زمان و ساعت خاموشی یا منع رفت و آمد

قانونی است که در برخی ایالت های آمریکا کودکان مجاز نیستند بعد از ساعات مشخصی از شب بیرون بمانند مگر اینکه یک بزرگسال آنها را همراهی نماید

From 9 p. m to 5 a. m is curfew in peak time in corona period.

به معنای محدودیت زمانی رفت و امد در یک شهر یا در یک مکان در مواقع اضطراری.
دوستان توجه بفرمایند که حکومت نظامی martial law میشود. Curfew با martial law متفاوت است.

این لغت همچنین برای زمانی استفاده میشه که بچه ها باید تا اون موقع خونه باشن مثلا یه خانواده ای به بچه هاشون میگن که هروقت رفتید بیرون باید تا ساعت ۹ دیگه خونه باشید

حبس خانگی

منع رفت و آمد


محدودیت تردد


کلمات دیگر: