کلمه جو
صفحه اصلی

camper


(کسی که برای تفریح یا ورزش در هوای آزاد بیتوته می کند) اردوزی، اردوزیستگر، کمپر

انگلیسی به فارسی

(کسی که برای تفریح یا ورزش در هوای آزاد بیتوته می‌کند ) اردوزی، اردوزیستگر


خودرو دارای تختخواب و سایر وسایل اردوزیستی، کمپر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who stays at a camp or participates in camping.

(2) تعریف: a motor vehicle that is designed to be used for temporary living space.

• one that camps; trailer used as a portable dwelling
a camper is a person who goes camping.
a camper is also a van equipped with beds and cooking equipment.

مترادف و متضاد

Synonyms: recreational vehicle, RV, tin can, Winnebago


mobile home


جملات نمونه

1. The lost camper staved off death from hunger by eating birds eggs.
[ترجمه ترگمان]The گم شده، با خوردن تخم مرغ، مرگ را از گرسنگی نجات داد
[ترجمه گوگل]کیمر گمشده از خوردن تخم مرغ پرندگان از گرسنگی رهایی یافت

2. After high school, we bought a camper van and travelled cross-country for two months.
[ترجمه ترگمان]بعد از دبیرستان، یک ون camper خریده و به مدت دو ماه سفر کردیم
[ترجمه گوگل]پس از دبیرستان، ما یک وانت کامپنوتر خریدیم و دو ماه سفر کردیم

3. We're going to camper for ten days during our vacation.
[ترجمه ترگمان]ما ده روز در تعطیلات به دنبال این کار خواهیم رفت
[ترجمه گوگل]ما در طول تعطیلات ما برای ده روز در حال رفتن به کمپ است

4. The camper lashed two pieces of wood together to make a bed.
[ترجمه ترگمان]این کابین دو تکه چوب را با هم مخلوط کرد تا روی تخت بخوابد
[ترجمه گوگل]کمپرس دو تکه چوب را با هم گذاشت تا یک تخت بسازد

5. We bought a camper van so we could go away whenever the fancy took us.
[ترجمه ترگمان]ما یه ون camper رو خریدیم که هر وقت هوس ما رو می کنه از اینجا دور شیم
[ترجمه گوگل]ما یک وانت کامپنوتر خریدیم تا بتوانیم هر زمان که فانتزی ما را می برد، از بین برود

6. They had booked a Toyota camper van and told the hire company they intended spending the next three weeks touring New Zealand.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک ون تویوتا camper را رزرو کرده بودند و به شرکت کرایه گفته بودند که قصد دارند سه هفته آینده در تور نیوزلند را بگذرانند
[ترجمه گوگل]آنها یک کامیون کامیون تویوتا رزرو کرده بودند و به شرکت استخدام که قصد داشتند سه هفته آینده تور نیوزیلند را صرف کنند، گفتند

7. We returned the camper van to the hire centre and had a conference to decide what next.
[ترجمه ترگمان]ما the ون را به مرکز استخدام برگشتیم و برای تصمیم گیری در مورد آینده یک کنفرانس داشتیم
[ترجمه گوگل]ما وان کرامپ را به مرکز استخدام بازگشتیم و یک کنفرانس برای تصمیم گیری در مورد بعدی داشتیم

8. Loville is not a happy camper.
[ترجمه ترگمان] Loville \"یه کابین پر از خوشحالی نیست\"
[ترجمه گوگل]Loville یک camper خوشحال نیست

9. She put a black mamba in his camper.
[ترجمه ترگمان]اون یه mamba سیاه تو camper گذاشته
[ترجمه گوگل]او یک مامبا سیاه را در کافه خود قرار داده است

10. The camper had cooking equipment in his pack.
[ترجمه ترگمان]این کاروان وسایل آشپزی را در کوله بارش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]کیمر در آشپزخانه خود وسایل آشپزی را در اختیار داشت

11. PACK The camper had cooking equipment in his pack.
[ترجمه ترگمان]این کاروان وسایل آشپزی را در کوله بارش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]PACK کیمر دارای تجهیزات آشپزی در بسته خود بود

12. Each camper is responsible for a horse for the week.
[ترجمه ترگمان]هر camper مسئول یک اسب برای این هفته است
[ترجمه گوگل]هر کمپینگ مسئول اسب برای هفته است

13. She's a happy camper. She hasn 't complained about anything so far.
[ترجمه ترگمان]این کابین پر از شادی است تا حالا از هیچی شکایت نکرده
[ترجمه گوگل]او یک camper خوشحال است او تا به حال در مورد هر چیزی شکایت نکرده است

14. That every single camper atone step closer to personally knowing Jesus.
[ترجمه ترگمان]که هر فرد به تنهایی کفاره این را می دهد که شخصا مسیح را بشناسد
[ترجمه گوگل]هر یک از کافرها تنها به شخصی که عیسی را میشناسد، نزدیکتر میشوند

پیشنهاد کاربران

سیاحتگر

جهانگرد

کمپ نشین

Passanger

جهان گرد، سیاحت گر

خودروی مسافرتی

خودرو مساتفرتی

I probably will not / wont rent a camper ; it is too expensive

این کلمه معانی مختلفی دارد:
۱ - اسم برخی مناطق ها در برخی از کشورها
۲ - کسی ک در طبیعت چادر میزنه
۳ - اسم برخی از وسایل نقلیه
۴ - این کلمه در بازی های انلاین هم کاربرد دارد، مثلا فردی که کمین کرده است و شمارا میکشد را کمپر مینامند
و . . . .


کلمات دیگر: