کلمه جو
صفحه اصلی

worst


معنی : بدترین، بدتر از همه، شکست دادن، وخیم شدن
معانی دیگر : (صفت عالی: bad) بدترین، به بدترین وجه، به بیشترین درجه، بدترین وجه (یا صورت یا درجه و غیره)، بیشترین درجه (و غیره)، بدترین چیز(ها)، vi امتیاز اوردن در مسابقه

انگلیسی به فارسی

بدترین، بدتر از همه


امتیاز آوردن (در مسابقه)، شکست دادن، وخیم شدن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: superl. of bad and ill.
متضاد: best

(2) تعریف: most lacking in quality, advantage, or virtue.
متضاد: best, ideal

- the worst singer
[ترجمه محمدحسین رضامهر] بدترین خواننده
[ترجمه ترگمان] the خواننده
[ترجمه گوگل] بدترین خواننده
- the worst choice
[ترجمه ترگمان] بدترین گزینه
[ترجمه گوگل] بدترین انتخاب

(3) تعریف: most likely to result in harm or injury.
متضاد: best

- the worst storm
[ترجمه ترگمان] بدترین طوفان
[ترجمه گوگل] بدترین طوفان
اسم ( noun )
عبارات: at worst, if worst comes to worst
• : تعریف: someone or something that is worst.
متضاد: best
مشابه: pit

- The situation was dreadful, but the worst was yet to come.
[ترجمه ترگمان] اوضاع هولناک بود، اما بدتر از این نمی شد
[ترجمه گوگل] وضعیت شدید بود، اما بدتر از آن هنوز آمده بود
قید ( adverb )
(1) تعریف: superl. of badly and ill.
متضاد: best

(2) تعریف: in the most evil, severe, unfavorable, or inferior way; in the worst manner.
متضاد: best
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: worsts, worsting, worsted
• : تعریف: to do better than (another) in a struggle or contest; defeat.
مشابه: beat, best

• lest desirable situation; least desirable thing
soundly defeat, overcome, get the better of
in the most awful manner, in the most grave manner
worst is the superlative of bad.
worst is also the superlative of badly.
if you talk about a particular situation as the worst, you mean that it is the most unpleasant or the most unsatisfactory that you can imagine.
you use at worst when considering a situation in the most unfavourable or most pessimistic way.
if you say that something might happen if the worst comes to the worst, you mean that it might happen if the situation develops in the most unfavourable way.
worst- is used with a past participle to say that a person, place, or thing in an unpleasant or dangerous situation is the one that is most seriously or badly affected by it.

مترادف و متضاد

بدترین (صفت)
arrant, worst

بدتر از همه (صفت)
worst

شکست دادن (فعل)
crush, smash, checkmate, floor, worst, drub, trounce, skunk, defeat, vanquish, outdo, smite

وخیم شدن (فعل)
worst, tense

جملات نمونه

1. his worst sin
بدترین گناه او

2. the worst book i have ever read
بدترین کتابی که تابه حال خوانده ام

3. the worst economic condition
بدترین وضع اقتصادی

4. the worst is yet to come
هنوز باید منتظر بدتر از اینها بود،کجاشو دیدی !

5. at worst
در بدترین شرایط (یا وضع یا حالت)

6. they suffered worst
آنها به بدترین صورت رنج بردند.

7. (in) the worst way
(امریکا - خودمانی) خیلی،بسیار زیاد،یک عالمه،به بدترین وجه

8. if (the) worst comes to (the) worst
اگر وضع به بدترین حالت برسد،در بدترین شرایط

9. make the worst of
بدبین بودن (درباره ی چیزی)،بدترین احتمالات را درنظر گرفتن

10. he was the worst gossip in our office
او شایعه پراکن ترین فرد اداره ی ما بود.

11. war is the worst kind of insanity
جنگ بدترین نوع دیوانگی است.

12. give someone the worst of it
شکست دادن،در بدترین وضع قرار دادن

13. if worse comes to worst
اگر بدتر بدترین شود (در بدترین صورت)

14. she considered love the worst kind of bestiality
او عشق را بدترین نوع ددمنشی می پنداشت.

15. this book is the worst
این کتاب از همه بدتر است.

16. the storm is doing its worst
توفان دارد کولاک می کند.

17. we must prepare for the worst
ما باید خود را برای بدترین وضع آماده کنیم.

18. i found the piano in the worst possible order
پیانو را در بدترین وضع ممکن یافتم.

19. working in that office is the worst kind of slavery!
کار کردن در آن اداره بدترین نوع بردگی است !

20. Hope for the best, but prepare for the worst.
[ترجمه ترگمان]امید بهترین ها رو داشته باش اما برای بدترین ها آماده شو
[ترجمه گوگل]برای بهترین امیدوار باش اما برای بدترین خودت را آماده کن

21. The cobbler's wife is the worst shod.
[ترجمه ترگمان]همسر The بدترین کفش shod است
[ترجمه گوگل]همسر جادوگر بدترین ضربه است

22. No man is the worst for knowing the worst of himself.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی بدتر از این نیست که خودش از همه بدتر خبر داشته باشد
[ترجمه گوگل]هیچ کس بدترین چیز را نمی داند بدترین خود را بداند

23. Hope for the best and prepare for the worst.
[ترجمه ترگمان]برای بهترین ها آماده باشید و برای بدترین ها آماده شوید
[ترجمه گوگل]امید به بهترین و آماده شدن برای بدترین

24. The greatest of evils and the worst of crims is poverty.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین of و بدترین of فقر است
[ترجمه گوگل]بزرگترین شرارت و بدترین جنایت ها فقر است

25. The worst tragedy for a poet is to be admired through being misunderstood.
[ترجمه ترگمان]بدترین تراژدی برای یک شاعر، این است که از درک نادرست بودن مورد تحسین قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بدترین تراژدی برای یک شاعر باید از طریق درک اشتباه تحسین شود

26. The worst way to miss someone is to be sitting right beside them knowing you can't have them.
[ترجمه ترگمان]بدترین راه برای از دست دادن یک نفر، درست کنار آن ها نشسته و می داند که تو نمی توانی آن ها را داشته باشی
[ترجمه گوگل]بدترین راه برای از دست دادن یک فرد، نشستن در کنار آنها است، دانستن اینکه نمی توانید آنها را داشته باشید

27. Defeat is not the worst of failures. Not to have tried is the true failure.
[ترجمه ترگمان]شکست بدترین شکست ها نیست تلاش برای انجام این کار شکست واقعی نیست
[ترجمه گوگل]شکست به معنی به بدترین حالت شکسته شدن نیست سعی نکنید شکست واقعی باشد

the worst book I have ever read

بدترین کتابی که تابه‌حال خوانده‌ام


the worst economic condition

بدترین وضع اقتصادی


his worst sin

بدترین گناه او


They suffered worst.

آنها به بدترین صورت رنج بردند.


We must prepare for the worst.

ما باید خود را برای بدترین وضع آماده کنیم.


The storm is doing its worst.

توفان دارد کولاک می‌کند.


The worst is yet to come!

هنوز باید منتظر بدتر از اینها بود، کجاشو دیدی!


This book is the worst.

این کتاب از همه بدتر است.


اصطلاحات

at worst

در بدترین شرایط (یا وضع یا حالت)


give someone the worst of it

شکست دادن، در بدترین وضع قرار دادن


if (the) worst comes to (the) worst

اگر وضع به بدترین حالت برسد، در بدترین شرایط


(in) the worst way

(امریکا - عامیانه) خیلی، بسیار زیاد، یک عالمه، به بدترین وجه


make the worst of

بدبین بودن (درباره‌ی چیزی)، بدترین احتمالات را درنظر گرفتن


پیشنهاد کاربران

Worst

بدترین
he is the worst student in the class
او بدترین دانش آموز کلاس است 🏯🏯

That's not the worst of itاین قسمت بد موضوع نیست بدترین بخش موضوع هنوز مونده بدتر از اینم هست

بد ترین

صفت عالی بدتر. بدترین


کلمات دیگر: