1. his worst sin
بدترین گناه او
2. the worst book i have ever read
بدترین کتابی که تابه حال خوانده ام
3. the worst economic condition
بدترین وضع اقتصادی
4. the worst is yet to come
هنوز باید منتظر بدتر از اینها بود،کجاشو دیدی !
5. at worst
در بدترین شرایط (یا وضع یا حالت)
6. they suffered worst
آنها به بدترین صورت رنج بردند.
7. (in) the worst way
(امریکا - خودمانی) خیلی،بسیار زیاد،یک عالمه،به بدترین وجه
8. if (the) worst comes to (the) worst
اگر وضع به بدترین حالت برسد،در بدترین شرایط
9. make the worst of
بدبین بودن (درباره ی چیزی)،بدترین احتمالات را درنظر گرفتن
10. he was the worst gossip in our office
او شایعه پراکن ترین فرد اداره ی ما بود.
11. war is the worst kind of insanity
جنگ بدترین نوع دیوانگی است.
12. give someone the worst of it
شکست دادن،در بدترین وضع قرار دادن
13. if worse comes to worst
اگر بدتر بدترین شود (در بدترین صورت)
14. she considered love the worst kind of bestiality
او عشق را بدترین نوع ددمنشی می پنداشت.
15. this book is the worst
این کتاب از همه بدتر است.
16. the storm is doing its worst
توفان دارد کولاک می کند.
17. we must prepare for the worst
ما باید خود را برای بدترین وضع آماده کنیم.
18. i found the piano in the worst possible order
پیانو را در بدترین وضع ممکن یافتم.
19. working in that office is the worst kind of slavery!
کار کردن در آن اداره بدترین نوع بردگی است !
20. Hope for the best, but prepare for the worst.
[ترجمه ترگمان]امید بهترین ها رو داشته باش اما برای بدترین ها آماده شو
[ترجمه گوگل]برای بهترین امیدوار باش اما برای بدترین خودت را آماده کن
21. The cobbler's wife is the worst shod.
[ترجمه ترگمان]همسر The بدترین کفش shod است
[ترجمه گوگل]همسر جادوگر بدترین ضربه است
22. No man is the worst for knowing the worst of himself.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی بدتر از این نیست که خودش از همه بدتر خبر داشته باشد
[ترجمه گوگل]هیچ کس بدترین چیز را نمی داند بدترین خود را بداند
23. Hope for the best and prepare for the worst.
[ترجمه ترگمان]برای بهترین ها آماده باشید و برای بدترین ها آماده شوید
[ترجمه گوگل]امید به بهترین و آماده شدن برای بدترین
24. The greatest of evils and the worst of crims is poverty.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین of و بدترین of فقر است
[ترجمه گوگل]بزرگترین شرارت و بدترین جنایت ها فقر است
25. The worst tragedy for a poet is to be admired through being misunderstood.
[ترجمه ترگمان]بدترین تراژدی برای یک شاعر، این است که از درک نادرست بودن مورد تحسین قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بدترین تراژدی برای یک شاعر باید از طریق درک اشتباه تحسین شود
26. The worst way to miss someone is to be sitting right beside them knowing you can't have them.
[ترجمه ترگمان]بدترین راه برای از دست دادن یک نفر، درست کنار آن ها نشسته و می داند که تو نمی توانی آن ها را داشته باشی
[ترجمه گوگل]بدترین راه برای از دست دادن یک فرد، نشستن در کنار آنها است، دانستن اینکه نمی توانید آنها را داشته باشید
27. Defeat is not the worst of failures. Not to have tried is the true failure.
[ترجمه ترگمان]شکست بدترین شکست ها نیست تلاش برای انجام این کار شکست واقعی نیست
[ترجمه گوگل]شکست به معنی به بدترین حالت شکسته شدن نیست سعی نکنید شکست واقعی باشد