1. mop (up) the floor with
(خودمانی) شکست قطعی دادن
2. mop up
(عامیانه) 1- تمام کردن یا شدن،به پایان رسیدن یا رساندن 2- کاملا شکست دادن،کاملا برطرف کردن 3- (ارتش) پاکسازی بقایای نیروهای شکست خورده ی دشمن
3. his hair was a disorderly yellow mop
موی سرش همچون زمین شوی ژولیده و زرد رنگ بود.
4. She bought a new white mop.
[ترجمه افشین] او یک "تی" سفید جدید خرید
[ترجمه ترگمان]یک جاروی سفید نو خرید
[ترجمه گوگل]او یک مورچه سفید جدید خرید
5. You'd better mop up that pool of water on the floor before father sees it.
[ترجمه افشین] بهتره اون استخر آبو ( حجم زیاد آب ) که رو کف زمینه قبل از اینکه پدر ببینه ، " تی" بکشی
[ترجمه ترگمان]بهتره قبل از اینکه پدر اون رو ببینه، آب رو روی زمین تمیز کنی
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه پدرش این را ببیند، بهتر است آب آن را روی زمین بشوید
6. He ran a hand through his mop of fair hair.
[ترجمه ترگمان]دستی به موهای بورش کشید
[ترجمه گوگل]او دست خود را از طناب موی عادلانه اش بیرون کشید
7. I mop the kitchen floor twice a week.
[ترجمه افشین] من کف آشپزخانه رو هفته ای دوبا "تی" میکشم
[ترجمه ترگمان]هفته ای دو بار کف آشپزخانه را تمیز می کنم
[ترجمه گوگل]من کف آشپزخانه را دو بار در هفته می شکنم
8. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
9. It takes two men half the morning to mop down the hospital floors.
[ترجمه افشین] اندازه نصف صبح روز کاری دو مرد طول میکشه تا طبقات بیمارستان "تی" کشیده بشه
[ترجمه iii] سگ توروحت
[ترجمه ترگمان]نصف روز طول میکشه تا کف بیمارستان رو تمیز کنن
[ترجمه گوگل]نیم ساعت صبح برای دویدن در طبقه های بیمارستان طول می کشد
10. The houseboy comes to mop our kitchen floor twice a week.
[ترجمه ترگمان]The هفته ای دو بار زمین رو تمیز می کنه
[ترجمه گوگل]Houseboy دو بار در هفته به آشپزخانه ما میپردازد
11. I shall be glad to mop up the last of the office work that was waiting for me on my return from holiday.
[ترجمه ترگمان]خوشحال خواهم شد که آخرین کار دفتری را که در انتظار بازگشت من از تعطیلات بود تمیز کنم
[ترجمه گوگل]من خوشحال خواهم شد تا آخرین کار دفتری که در انتظار بازگشت من از تعطیلات بود را برطرف کنم
12. Mop the floor with this old cloth.
[ترجمه افشین] با این کهنه پارچه ، کف زمین رو "تی" بکشید
[ترجمه ترگمان]زمین رو با این پارچه کهنه بگیرید
[ترجمه گوگل]با این پارچه قدیمی پارچه را با کف دستشویی بپوشانید
13. Please mop the floor.
[ترجمه ترگمان]لطفا زمین رو تمیز کن
[ترجمه گوگل]لطفا طبقه را تمیز کنید
14. The housemaid comes to mop our kitchen floor twice a week.
[ترجمه ترگمان]کلفت خانه هفته ای دو بار زمین را تمیز می کند
[ترجمه گوگل]مأمور دستگیره دو بار در هفته به آشپزخانه ما میپردازد
15. Troops combed the area to mop up any remaining resistance.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی منطقه را برای پاک سازی هر مقاومت باقی مانده جستجو کردند
[ترجمه گوگل]سربازان منطقه را تکان دادند تا هر مقاومت باقیمانده را از بین ببرد
16. He was long-limbed and dark-eyed, with a mop of tight, dark curls.
[ترجمه ترگمان]او مردی بود دراز و خمیده، با چشمانی سیاه و با چشمانی تنگ و تیره
[ترجمه گوگل]او بلند و مرطوب و تاریک چشم بود، با مورچه تنگ، فرفره تیره