کلمه جو
صفحه اصلی

modernistic


وابسته به نوگرایی و نوگرایان، نوگرایانه

انگلیسی به فارسی

وابسته به نوگرایی و نوگرایان، نوگرایانه


رجوع شود به: modern


مدرنیستی


انگلیسی به انگلیسی

• revolutionary, contemporary, new-fashioned; pertaining to modernism
a modernistic building, piece of furniture, and so on, has been designed and constructed in a noticeably modern way.

جملات نمونه

1. The new airport has a very modernistic appearance.
[ترجمه ترگمان]فرودگاه جدید ظاهر بسیار جالبی دارد
[ترجمه گوگل]فرودگاه جدید دارای ظاهر بسیار مدرن است

2. I don't take to these modernistic people who just splash on daubs of paint.
[ترجمه ترگمان]من به این آدم ها که فقط روی daubs کشیدن آب می روند، فکر نمی کنم
[ترجمه گوگل]من به این افراد مدرنیستی که فقط بر روی لکه های رنگی چسبیده اند را نمی گیرم

3. The sight before him was reminiscent of a modernistic painting of Hell.
[ترجمه ترگمان]منظره پیش رویش تصویر یک تابلوی نقاشی جهنمی از جهنم را به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]چشم قبل از او یادآور یک نقاشی مدرن از جهنم بود

4. By means of modernistic techniques, her novel A Dill Pickle focuses on the theme of the sense of loneliness and disillusion by using the flower symbolism.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تکنیک های modernistic، رمان او، \"Dill دیل\"، بر روی موضوع حس تنهایی و ناکامی با استفاده از نمادگرایی گل تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]با استفاده از تکنیک های مدرنیستی، رمان او 'ترشی دلی' با موضوع احساس تنهایی و ناامیدی با استفاده از نمادگرایی گل تمرکز می کند

5. Femine Artist Sherman combines post - modernistic art and photography together.
[ترجمه ترگمان]هنرمند Femine شرمن، هنر و عکاسی پست مدرن را با هم ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]هنرمند Femen هنرمند شرمن ترکیبی از هنر و عکاسی پس از مدرنیته است

6. In specific design admiral highlights sex of modernistic, an organic whole, removability .
[ترجمه ترگمان]در یک دریاسالار طراحی خاص، سکس of، یک کل ارگانیک، removability را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در دریای طراحی خاص، جنس مدرنیستی، یک کل آلی، قابلیت حذف، برجسته می شود

7. His modernistic ideas are obviously represented in his about the relation of tradition and modernity.
[ترجمه ترگمان]عقاید modernistic او به طور واضح در مورد رابطه سنت و مدرنیته به نمایش در می آیند
[ترجمه گوگل]ایده های مدرنیستی او در مورد رابطه سنت و مدرنیته، به وضوح نشان داده شده است

8. Modernistic Painters have made unsmooth graft on modern Western painting in order to break the traditional way of thought based on words and calligraphy.
[ترجمه ترگمان]نقاشان modernistic به منظور شکستن روش سنتی اندیشه مبتنی بر کلمات و خوشنویسی، unsmooth unsmooth را در نقاشی مدرن غربی به کار برده اند
[ترجمه گوگل]نقاشان مدرنیستی نقاشی های مدرن غربی را برای پیوند دادن روش سنتی تفکر بر اساس کلمات و خطاطی ساخته اند

9. But had the rich modernistic free creation to win audience's understanding similarly.
[ترجمه ترگمان]اما خلق و خوی ثروتمندان modernistic بود که درک دیگران را نیز به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]اما ایجاد خلق و خوی مدرنیستی غنی بود تا به نفع مخاطبان به طور مشابه نفوذ کند

10. However, with the development of modernistic common custom, one kind of the opposite interest gradually spread.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با توسعه رسم مرسوم، یک نوع علاقه متضاد به تدریج گسترش یافت
[ترجمه گوگل]با این حال، با توسعه آداب و رسوم معمول مدرنیستی، یک نوع علاقه متضاد به تدریج گسترش یافت

11. In terms of expression method, post - modernistic design irrationalism.
[ترجمه ترگمان]از نظر روش بیان، طراحی پس از modernistic irrationalism
[ترجمه گوگل]از لحاظ روش بیان، خردگرایی طراحی پست مدرنیستی

12. The article is right modernistic after mixing inright way talks dispute the view that offered oneself.
[ترجمه ترگمان]این مقاله درست بعد از مخلوط کردن روش صحبت کردن با دیدگاه ارائه شده توسط خود، درست است
[ترجمه گوگل]مقاله پس از مخلوط کردن مذاکرات صحیح، مدرنیستی، مخالف دیدگاه خود است

13. Les Murray is a famous Australian modernistic poet.
[ترجمه ترگمان]لس موری یک شاعر مشهور استرالیایی است
[ترجمه گوگل]لوس موری یک شاعر مدرنیست معروف استرالیا است

14. Donald Barthelme is an important post modernistic writer.
[ترجمه ترگمان]دونالد Barthelme نویسنده مهمی است
[ترجمه گوگل]دونالد بارتلم نویسنده مهم مدرنیسم است

15. In these neoteric days, Chinese spurn at modernistic politics, basically ground on particularism.
[ترجمه ترگمان]در این روزگار neoteric، چینی ها در سیاست modernistic نسبت به particularism احساس انزجار می کنند
[ترجمه گوگل]در این روزهای عجیب و غریب، چین در سیاست مدرنیستی متوقف شده است، اساسا بر روی خاصیت است

پیشنهاد کاربران

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین.
Modern =
مدرن/نوین
Modernly =
مدرنانه/نوینانه
Modernity =
مدرنگی/نوینی/نوینگی
Modernize =
مدرنیدن/نوینیدن
Modernizing =
مدرنیدن، مدرنان/نوینیدن، نوینان
مُدرنان مانند خندان ( کسی که میخنند = چیزی که می مدرند )
Modernizer =
مدرننده/نویننده
Modernized =
مدرنیده/نوینیده
Modernization =
مدرنش/نوینش/مدرن سازی، نوین سازی
Modernness =
مدرنیَّت/نوینیَّت
Modernism =
مدرنگرایی/نوینگرایی
Modernist =
مدرنگرا/نوینگرا
*Modernistize =
مدرنگرایاندن/نوینگرایاندن
*Modernistized =
مدرنگرایانده/نوینگرایانده
*Modernistizaion =
مدرنگرایانش/نوینگرایانش
Modernistic =
مدرنگرایک/نوینگراییک
Modernisticize = مدرنگرایکاندن/ نوینگرایکاندن
*Modernisticizer =
مدرنگرایکاننده/نونیگراییکاننده
*Modernisticized =
مدرنگرایکانده/نوینگرایکانده
*Modernisticization =
مدرنگرایکانش/نونینگرایکانش
*Modernistical =
مدرنگرایین/نوینگرایین
*Modernistically =
مدرنگرایینانه/نوینگرایینانه
*Modernisticalize =
مدرنگرایینیدن/نونینگرایینیدن
*Modernisticalizer =
مدرنگراییننده/نونیگراییننده
*Modernisticalized =
مدرنگرایینیده/نونیگرایینیده
*Modernisticalization =
مدرنگرایینش/نوینگرایینش

آن واژه هایی که با ستاره = * مشخص شده، بدین معنی ایه که یا اصلا در زبان وجود نداره، یا به ندرت بکار میره.




کلمات دیگر: