کلمه جو
صفحه اصلی

smoggy


معنی : مه دار، پوشیده از مه غلیظ، الوده با دود
معانی دیگر : مه دار، پوشیده از مه غلیظ، الوده با دود

انگلیسی به فارسی

دودکش، پوشیده از مه غلیظ، مه دار، الوده با دود


مه دار، پوشیده از مه غلیظ، الوده با دود


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to smog, characterized by smog
smoggy places or air have a lot of smog.

مترادف و متضاد

مه دار (صفت)
hazy, misty, brumous, smoggy

پوشیده از مه غلیظ (صفت)
smoggy

الوده با دود (صفت)
smoggy

جملات نمونه

1. Mexico City is one of the world's smoggiest capitals.
[ترجمه جعفرزده] مکزیکوسیتی یکی از مه آلودترین پایتخت های جهان می باشد.
[ترجمه rezadinarvandi] مکزیکوسیتی یکی از مه الود ترین پایتخت های دنیاست
[ترجمه ترگمان]مکزیکوسیتی یکی از پایتخت های اصلی جهان است
[ترجمه گوگل]مکزیکو سیتی یکی از بزرگترین پایتخت های جهان است

2. Skies remained smoggy and traffic was bumper-to-bumper during afternoon rush hour on freeways and Chang An Avenue, which cuts through the heart of the city.
[ترجمه ترگمان]در طی ساعت شلوغی بعد از ظهر در freeways و چانگ در خیابان، که قلب شهر را قطع می کند، آسمان ها همچنان smoggy و traffic باقی مانده بودند
[ترجمه گوگل]آسمانها همچنان دچار خستگی و ترافیک بودند و در طول ساعت عجله بعد از ظهر در بزرگراه ها و خیابان چانگ آن، که از طریق قلب شهر افتاد، سپر به سپر شد

3. Released during Hong Kong's traditionally smoggy winter months, the report is the most ambitious so far to gauge public attitudes about pollution, which frequently obscures the famous harbor.
[ترجمه ترگمان]این گزارش که در طول ماه های زمستان به طور سنتی در هنگ کنگ منتشر شد، بسیار بلند پروازانه است تا نگرش های عمومی درباره آلودگی را اندازه گیری کند که این بندرگاه معروف را مخفی می کند
[ترجمه گوگل]این گزارش در طول ماه های زمستان غول پیکر هنگ کنگ منتشر شده است که تا کنون بلندپروازانه ترین راه برای سنجش نگرش عمومی نسبت به آلودگی است که اغلب حوضه معروف را مبهم می کند

4. WENZHOU, China — Here in this smoggy coastal metropolis, the nouveau-riche heart of entrepreneurial China, the latest sign that one has really made it is not a Benz, or even a Bentley.
[ترجمه ترگمان]چین، چین - در اینجا در این شهر ساحلی smoggy، قلب تازه به دوران رسیده از چین، آخرین نشانه ای که یکی از آن ها واقعا ساخت a، یا حتی یک Bentley بوده است
[ترجمه گوگل]WENZHOU، China - در اینجا در این کلان شهر ساحلی دمی، شهر نیویورک از چین کارآفرین، آخرین نشانه آن است که واقعا ساخته شده است که آن را بنز و یا حتی Bentley نیست

5. The thick nitrogen atmosphere holds fog, mist, smoggy haze and rain clouds.
[ترجمه ترگمان]اتمسفر ضخیم نیتروژن، مه، مه رقیق و ابره ای باران را نگه می دارد
[ترجمه گوگل]فضای نیتروژن ضخیم، مه، مه، غبار دود و ابرهای باران را حفظ می کند

6. This smoggy, mile-high metropolis, with a teeming population of 14 million in the metropolitan area, has apartment blocks that stretch far into the surrounding mountains.
[ترجمه ترگمان]این کلانشهر با جمعیتی بالغ بر ۱۴ میلیون نفر در منطقه شهری، بلوک های آپارتمانی دارد که تا به حال در کوه های اطراف امتداد دارد
[ترجمه گوگل]این کلانشهر با ضخامت بالا، با جمعیتی بالغ بر 14 میلیون نفر در منطقه شهری، دارای بلوک های آپارتمانی است که به کوه های اطراف گسترش یافته است

7. The clogged streets and smoggy skies of Asia's cities make it hard to imagine any great drives in the region. But every time Karen Yu travels, she and her husband make time to get behind the wheel.
[ترجمه ترگمان]خیابان های مسدود شده و smoggy شهرهای آسیا برای تصور هر گونه انگیزه بزرگ در منطقه دشوار است اما هر بار که کارن یو سفر می کند، او و شوهرش وقت می گیرند که پشت فرمان حرکت کنند
[ترجمه گوگل]خیابان های مسدود شده و آسمان های دمی از شهرهای آسیا دشوار است که هرگونه درایو بزرگ در منطقه را تصور کنید اما هر بار که کارن یو سفر می کند، او و همسرش وقت خود را برای عقب رانندگی آماده می کنند

8. Tianjin is rather smoggy.
[ترجمه ترگمان]تیانجین به دک نیست
[ترجمه گوگل]تیانجین خیلی دود است

9. CHANGSHA, China — Until very recently, Hunan Province was known mainly for lip-searing spicy food, smoggy cities and destitute pig farmers.
[ترجمه ترگمان]CHANGSHA، چین - تا همین اواخر، استان هونان به طور عمده برای lip غذای تند، شهرهای smoggy و کشاورزان destitute شناخته می شد
[ترجمه گوگل]چانگشا، چین - تا همین اواخر، استان هونان به طور عمده شناخته شده بود برای غذاهای تند و تیز لب لب، شهرهای دمی و کشاورزان فقیر فقیر

10. Officials have given warning that many more factories could be closed if more drastic measures are needed to clear the (still smoggy) air.
[ترجمه ترگمان]مقامات هشدار داده اند که در صورتی که اقدامات جدی تری برای پاک سازی هوای آزاد مورد نیاز باشد، بسیاری از کارخانجات دیگر بسته خواهند شد
[ترجمه گوگل]مقامات هشدار دادند اگر اقدامات شدیدتری برای پاک کردن (هنوز هم دود) هوا انجام شود، کارخانه های بیشتر می توانند بسته شوند

11. Recent research done at the University of Texas has shown that staying indoors may actually be more harmful to one's health than being outdoors even in smoggy cities.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات اخیر انجام شده در دانشگاه تگزاس نشان داده است که ماندن در داخل خانه ممکن است برای سلامت فرد مضر باشد تا در خارج از فضای باز
[ترجمه گوگل]تحقیقات اخیر انجام شده در دانشگاه تگزاس نشان داده است که در معرض ماندن در منزل ممکن است در معرض خطر ابتلا به سلامتی بیشتری نسبت به خارج از منزل حتی در شهرهای دمی قرار گیرد

12. The result has been more blue - sky days during the Olympics than smoggy ones.
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن بیشتر روزه ای آسمان آبی در المپیک است تا smoggy
[ترجمه گوگل]نتیجه آن روزهای آبی - آسمان در طول بازی های المپیک بیشتر از دودکش بود

13. The presence of an underground ocean could help explain how Titan replenishes methane in its smoggy atmosphere.
[ترجمه ترگمان]حضور یک اقیانوس زیرزمینی می تواند به توضیح این موضوع کمک کند که تیتان چگونه متان را در جو smoggy خود تولید می کند
[ترجمه گوگل]حضور اقیانوس زیرزمینی می تواند به توضیح اینکه چگونه متان تیتان در فضای دمی خود را دوباره پر می کند، کمک می کند

14. However, the solution is only a quick fix; once the controls are lifted, Beijing will most likely return to its smoggy norm.
[ترجمه ترگمان]با این حال، راه حل تنها یک راه حل سریع است؛ زمانی که کنترل برداشته شد، پکن به احتمال زیاد به نرم smoggy باز خواهد گشت
[ترجمه گوگل]با این حال، راه حل فقط یک راه حل سریع است؛ به محض این که کنترل ها برداشته شوند، پکن به احتمال زیاد به حقیقت دمی خود بازگشته است

پیشنهاد کاربران

غبار آلود ، ریزگردی

دودآلود

پردود

ترکیب مه و دود



کلمات دیگر: