1. Animal and man come unto me, the anchorite.
[ترجمه ترگمان]یک حیوان و یک حیوان به سوی من می آیند، تارک دنیا
[ترجمه گوگل]حیوانات و انسان به من می آیند، لنگر
2. He lived in Paris more lonely than an anchorite in the deserts of Thebes.
[ترجمه ترگمان]در پاریس بیش از یک تارک دنیا در بیابان های تب زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او در پاریس تنها در جزایر تیبوس زندگی می کرد
3. Guard against injuring anchorite! If ye have done so, however, well then, kill him also!
[ترجمه ترگمان]محافظت از تارک دنیا شدن! اگر شما این کار را کردید، خوب، بکشید، او را بکشید!
[ترجمه گوگل]نگهبان در برابر مجروح شدن انکوریت! اگر چنین کاری کردید، خوب، او را نیز بکشید!
4. You know what I am a bit of an anchorite.
[ترجمه ترگمان]تو می دانی که من یک تارک دنیا شدم
[ترجمه گوگل]شما می دانید که من کمی از یک لنگرگاه هستم
5. This uncommon word, never before spoken in Star Wars, an anchorite is someone who has withdrawn from society to become somewhat of a religious hermit.
[ترجمه ترگمان]این واژه غیرمعمول، که هرگز پیش از آن در جنگ ستارگان ذکری به میان نیامده است، یکی از تارک دنیا بودن کسی است که از جامعه گریخته و تا حدودی یک راهب مذهبی شده است
[ترجمه گوگل]این کلمه غیر معمول، هرگز قبل از صحبت در جنگ ستارگان، یک لنگر کسی کسی است که از جامعه بیرون آمده است تا به نوعی مفرط مذهبی تبدیل شود
6. On his lonely estate Eugene lived the life of an anchorite .
[ترجمه ترگمان]در ملک his، اوژن زندگی یک تارک دنیا را داشت
[ترجمه گوگل]در اموال تنهایی او، یوجین زندگی یک لنگر زندگی کرد
7. Up to this he had led in the desert the life of an anchorite ; now he comes forth to deliver his message to the world.
[ترجمه ترگمان]این مرد، زندگی یک تارک دنیا را در صحرا به سر برده بود؛ اکنون بیرون آمد تا پیامش را به جهان برساند
[ترجمه گوگل]تا این که او در صحرا زندگی یک لنگر را رهبری کرده بود؛ در حال حاضر او می آید برای ارسال پیام خود را به جهان است