کلمه جو
صفحه اصلی

lazily


به تنبلى

انگلیسی به فارسی

با تنبلی


lazily


انگلیسی به انگلیسی

• slothfully, idly, indolently, sluggishly

جملات نمونه

1. 'Hi there!' she drawled lazily.
[ترجمه ترگمان]! سلام با بی حالی گفت:
[ترجمه گوگل]'سلام!' او به طرز وحشیانه ای کشید

2. Elaine turned and waved her hand lazily and left.
[ترجمه ترگمان]الین برگشت و دستش را به آرامی تکان داد و رفت
[ترجمه گوگل]ایلین زد و دستش را لمس کرد

3. Liz went back into the kitchen, stretching lazily.
[ترجمه محمودی] لیز به آشپزخانه بازگشت و با تبلی ، کش و قوسی به خود داد.
[ترجمه ترگمان]لیز به آشپزخانه برگشت و با بی حالی به آشپزخانه رفت
[ترجمه گوگل]لیز دوباره به آشپزخانه رفت، به طرز شلوغی کشید

4. He stirred and stretched lazily.
[ترجمه ترگمان]تکانی به خود داد و با بی حالی کش و قوسی داد
[ترجمه گوگل]او لازی زده و لرزید

5. She yawned, and stretched lazily.
[ترجمه ترگمان]خمیازه ای کشید و با بی حالی کش و قوسی داد
[ترجمه گوگل]او خمیازه کشید و کشید

6. Goldfish were swimming lazily in a group just under the surface.
[ترجمه ترگمان]Goldfish در یک گروه درست زیر سطح شنا می کردند
[ترجمه گوگل]ماهی قرمز در یک گروه فقط زیر سطحی در حال شنا است

7. She woke up and stretched lazily.
[ترجمه ترگمان]او بیدار شد و با بی حالی کش و قوسی داد
[ترجمه گوگل]او بیدار شد و بیدار شد

8. Mina lay back, her arms draped lazily over the cushions.
[ترجمه ترگمان]مینا پشت دراز کشید، بازوهایش به تنبلی روی کو سن ها آویزان بودند
[ترجمه گوگل]مین به عقب برمیگردد، دستانش به آرامی روی بالشتکها میچرخد

9. Bees buzzed lazily among the flowers.
[ترجمه ترگمان]زنبورها در میان گل ها وزوز می کردند
[ترجمه گوگل]زنبورها به طرز شگفت انگیزی از میان گلها آواز خواندند

10. The birds circled lazily above our heads.
[ترجمه ترگمان]پرندگان با تنبلی بالای سر ما می چرخیدند
[ترجمه گوگل]پرندگان به طرز وحشیانه بالای سر ما می چرخند

11. Palm trees swayed lazily in the soft breeze.
[ترجمه ترگمان]درختان نخل با تنبلی در نسیم ملایم تاب می خوردند
[ترجمه گوگل]درختان نخل به راحتی در نسیم نرم لرزید

12. A thin curl of smoke arose lazily from the cobin.
[ترجمه ترگمان]دود نازکی از دود برمی خاست
[ترجمه گوگل]انحنای نازک از دود ناشی از کوبین بود

13. He stretched and yawned lazily.
[ترجمه ترگمان]کش و قوسی به خود داد و با بی حالی خمیازه ای کشید
[ترجمه گوگل]او کشید و زخمی شد

14. Ari lazily observed its ripening crescendo.
[ترجمه ترگمان]آری با تنبلی دید که دارد به اوج خود می رسد
[ترجمه گوگل]Ari lazily شاهد رسیدن آن بود

15. A woman was stretched lazily along it.
[ترجمه ترگمان]زن با تنبلی در کنار آن دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]یک زن به طرز وحشیانه ای دراز کشید

پیشنهاد کاربران

تن پرورانه، کاهلانه

تنبلانه, به حالت سستی و تنبلی

به آرامی، ت خفیف


کلمات دیگر: