کلمه جو
صفحه اصلی

brazenly

انگلیسی به فارسی

با بی‌شرمی، با پررویی، با بی‌حیایی


بذر


انگلیسی به انگلیسی

• wantonly, shamelessly, insolently

جملات نمونه

1. when i gave him the money he brazenly asked for my car keys too
وقتی پول را به او دادم با پررویی کلید ماشینم را هم طلب کرد.

2. He was brazenly running a $400,000-a-month drug operation from the prison.
[ترجمه ترگمان]او با بی پروایی چند هزار دلار عملیات مواد مخدر را از زندان اداره می کند
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه عملیات دارویی 400،000 دالر را از زندان اجرا کرد

3. She had brazenly admitted allowing him back into the house.
[ترجمه ترگمان]به او اجازه ورود به خانه را نداده بود
[ترجمه گوگل]او به طرز غافلگیرانه پذیرفته بود که او را به خانه بازگرداند

4. The children were brazenly stripping off and leaping into the sea.
[ترجمه ترگمان]بچه ها بی آنکه خود را لخت کنند لخت می شدند و به دریا می پریدند
[ترجمه گوگل]بچه ها به طرز برافراشته شدن و جهش به دریا

5. She smiled at him brazenly.
[ترجمه ترگمان]به او لبخند زد
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشتناکی به او لبخند زد

6. Truly unaware, some brazenly buttoned their flies as they walked out of the lavatory into the corridor.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها مگس ها را که از مستراح وارد راهرو شده بودند بیرون انداختند
[ترجمه گوگل]واقعا ناآگاهانه، بعضی از آنها به طرز ناگهانی مسدود کردن مگس خود را به عنوان آنها از راهرو خارج شده از راهرو به راهرو رفت

7. His love was capricious, brazenly conditional and in permanently short supply.
[ترجمه ترگمان]عشق او بل هوس و brazenly بود و به طور دایم تامین می شد
[ترجمه گوگل]عشق او فریبنده، بی شرمانه مشروط و به طور دائم کمبود بود

8. She brazenly admitted she had spent the night with Greg.
[ترجمه ترگمان]اون اعتراف کرد که اون شب رو با \"گرگ\" گذرونده
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایندی اعتراف کرد که شب را با گرگ گذرانده بود

9. Some, like Cosco, a shipping giant, have brazenly tried to renege on contracts.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها مثل Cosco، یک غول کش تیرانی، با جسارت تمام تلاش کردند که نتوانند قرارداد را انکار کنند
[ترجمه گوگل]بعضی ها مانند Cosco، یک غول حمل و نقل، به طرز غم انگیزی تلاش کرده اند تا قراردادها را رفع کنند

10. The factory director brazenly harbors evildoers. This has evoked the strong indignation of the workers.
[ترجمه ترگمان]مدیر کارخانه، evildoers را در معرض دید قرار می دهد این امر خشم شدید کارگران را برانگیخته است
[ترجمه گوگل]مدیر کارخانه به طرز شگفت انگیزی از خائنانی برخوردار است این باعث خشم قوی کارگران شده است

11. A thief brazenly stealing a pistol at an Elvis exhibit at Presley 's Graceland estate.
[ترجمه ترگمان]یک دزد که در یکی از املاک الویس پریسلی یک هفت تیر را دزدیده بود
[ترجمه گوگل]یکی از دزدان بی نظیر دزدی یک تپانچه را در نمایشگاه الویس در املاک گرلیسلی پریسلی

12. Iran brazenly insisted on continuing its nuclear program despite international objections.
[ترجمه ترگمان]ایران با وجود مخالفت های بین المللی اصرار دارد که برنامه هسته ای خود را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]ایران به شدت بر ادامه برنامه هسته ای خود، علی رغم اعتراضات بین المللی، اصرار داشت

13. They brazenly tore up the contract, so we want to claim losses.
[ترجمه ترگمان]آن ها با بی پروایی قرارداد را پاره کردند، بنا بر این ما می خواهیم ادعای خسارت کنیم
[ترجمه گوگل]آنها به طور ضمنی قرارداد را پاره کرده اند، بنابراین ما می خواهیم ضمانت کنیم

14. Brazenly gracious, Mars is open arms.
[ترجمه ترگمان]خدای من، مریخ بازوهای باز است
[ترجمه گوگل]مریخ با مهربانی مهربان است

پیشنهاد کاربران

با وقاحت و بی شرمی

( به طور ) گستاخانه، بی باکانه، بی شرمانه، وقیحانه
با گستاخی، با بی باکی، با بی شرمی، با بی پروایی، با پررویی، با چشم سفیدی


کلمات دیگر: