کلمه جو
صفحه اصلی

a piece of cake


(خودمانی) راحت و آسان، مثل آب خوردن، کار آسان و خوشایند، آب خوردن

جملات نمونه

1. It was a piece of cake.
[ترجمه مهدی] مثل آب خوردن بود.
[ترجمه اشی جون😜] این یک تیکه کیک است
[ترجمه ....] از اون جایی که خوردن کیک خیلی خوب و خوشایند هست و البته خیلی هم آسونه از این اصطلاح استفاده کردن . درست مثل آب خوردن خودمونه فقط جای آب با کیک عوض شده .
[ترجمه Fash] مثل اصطلاح آب خوردن خودمونه فقط جای آب و کیک عوض شده .
[ترجمه ترگمان] یه تیکه کیک بود
[ترجمه گوگل]این یک تکه کیک بود

2. Once I've done that, it's a piece of cake.
[ترجمه کوثر] ی بار که انجامش دادم مثل آب خوردن بود
[ترجمه ترگمان]وقتی این کار را کردم، یک تکه کیک است
[ترجمه گوگل]هنگامی که من آن را انجام داده ام، یک قطعه کیک است

3. The exam paper was a piece of cake.
[ترجمه شیما] امتحان مثل آب خوردن بود
[ترجمه ترگمان]کاغذ امتحان یک تکه کیک بود
[ترجمه گوگل]کاغذ امتحان یک تکه کیک بود

4. You can have a piece of cake after you've eaten your vegetables!
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه سبزیجاتت رو خوردی میتونی یه تیکه کیک بخوری
[ترجمه گوگل]بعد از خوردن سبزیجات، می توانید یک تکه کیک داشته باشید!

5. The exam was a piece of cake.
[ترجمه Sasan Zand] امتحان خیلی آسان بود
[ترجمه مریم] امتحان به راحتی آب خوردن بود
[ترجمه مهدی] امتحان مثل آب خوردن بود.
[ترجمه ترگمان]امتحان یک تکه کیک بود
[ترجمه گوگل]امتحان یک تکه کیک بود

6. A piece of cake.
[ترجمه ترگمان] یه تیکه کیک
[ترجمه گوگل]یک تکه کیک

7. Please cut me a piece of cake/cut a piece of cake for me.
[ترجمه ترگمان]لطفا یک تکه کیک به من بدهید و برای من یک تکه کیک درست کنید
[ترجمه گوگل]لطفا یک تکه کیک بریزید و برای من یک تکه کیک بریزید

8. Tom gave Helen an apple in exchange for a piece of cake.
[ترجمه ترگمان]تام یک سیب با یک تکه کیک به هلن داد
[ترجمه گوگل]تام به هلن یک سیب را برای یک تکه کیک داد

9. Chocolate milk and a piece of cake is not my idea of dinner.
[ترجمه ترگمان]شیر شکلات و یک تکه کیک ایده من از شام نیست
[ترجمه گوگل]شیر شکلات و یک تکه کیک، من فکر نمی کنم شام باشد

10. The boy snatched a piece of cake and ate it hungrily.
[ترجمه ترگمان]پسر یک تکه کیک برداشت و با ولع تمام آن را خورد
[ترجمه گوگل]پسر یک قطعه کیک را برداشت و آن را به صورت صریح خورد

11. Landing this type of aircraft is a piece of cake for an experienced pilot.
[ترجمه نازی] فرود این نوع هواپیما برای یک خلبان باتجربه مثل آب خوردن است
[ترجمه ترگمان]فرود این نوع هواپیما یک تکه کیک برای یک خلبان با تجربه است
[ترجمه گوگل]فرود این نوع هواپیما یک قطعه کیک برای خلبان با تجربه است

12. Normally, walking along tarmac is a piece of cake after the rocky excursion along a ridge.
[ترجمه ترگمان]معمولا، پیاده روی در امتداد آسفالت یک تکه کیک بعد از گردشی سنگی در امتداد یک صخره است
[ترجمه گوگل]به طور معمول، راه رفتن در امتداد راهرو یک قطعه کیک است پس از غار سنگی در امتداد یک رگه

13. Getting tickets to the game will be a piece of cake.
[ترجمه ترگمان]گرفتن بلیط برای بازی یک تکه کیک خواهد بود
[ترجمه گوگل]گرفتن بلیط به بازی یک تکه کیک است

14. Glacier walking is a piece of cake; well this bit was, with rolling hills of dazzling serenity.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن یک تکه کیک بود؛ خوب، این گاز، با تپه های درخشان و درخشان
[ترجمه گوگل]قدم زدن یخچال یک تکه کیک است؛ خوب این کمی بود، با تپه های نوردی از آرامش خیره کننده

15. That was a piece of cake compared to finding a square mile without an ad.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با پیدا کردن یک مایل مربع بدون آگهی یک تکه کیک بود
[ترجمه گوگل]این یک تکه کیک بود در مقایسه با پیدا کردن یک مایل مربع بدون یک آگهی

پیشنهاد کاربران

مثل اب خوردن است

خیلی آسان ( مثل آب خوردن )

SYN
duck soup
مثل آب خوردن

خوراکمه><

متراف با =مثل آبِ خوردنه، خیلی آسونه، خوراکمه، خیلی راحته.

سه سوته

easy

مثل آب خوردن


کلمات دیگر: