کلمه جو
صفحه اصلی

mercy


معنی : مروت، بخشش، شفقت، رحم، رحمت، امان
معانی دیگر : ترحم، نرم دلی، دلسوزی، گذشت، بخشندگی، عفو، بخشایش، آمرزگاری، آمرزندگی، مهربانی، مسکین نوازی، (از مستمندان) دست گیری، نیک بختی، بخت خوب، رحمت خدا، کار خدا، (ندا به نشان شگفتی یا آزردگی) خدا رحم کند!، وای !، استغفرالله !، پناه بر خدا!، مرحمت

انگلیسی به فارسی

رحمت، رحم، بخشش، مرحمت، شفقت، امان


رحمت، رحم، بخشش، شفقت، امان، مروت


انگلیسی به انگلیسی

• compassion, pity; charity; forgiveness; act of kindness; lenient sentence
if you show mercy to someone, you do not punish them or treat them as severely as you could.
if you are at the mercy of someone or something, they have complete power over you.

مترادف و متضاد

مروت (اسم)
courage, goodness, kindness, humanism, audacity, generosity, manliness, mercy, humanity, clemency, pity

بخشش (اسم)
release, present, profusion, forgiveness, remission, remittal, bounty, tip, grant, grace, boon, pardon, gift, generosity, mercy, baksheesh, bakshish, benefaction, beneficence, bestowal, munificence, largess, pity

شفقت (اسم)
mercy, benignity, compassion, lenity, ruth, tendresse

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

رحمت (اسم)
mercy

امان (اسم)
security, mercy, respite

kindness, compassion


Synonyms: benevolence, benignancy, blessing, boon, charity, clemency, commiseration, favor, forbearance, forgiveness, generosity, gentleness, godsend, goodwill, grace, humanity, kindliness, lenience, leniency, lenity, lifesaver, luck, mildness, pity, quarter, relief, ruth, softheartedness, sympathy, tenderness, tolerance


Antonyms: cruelty, intolerance, meanness, uncompassion


جملات نمونه

1. mercy toward a sharp-toothed tiger . . .
ترحم بر پلنگ تیز دندان . . . .

2. when mercy seasons justice
(شکسپیر) هنگامی که مروت عدالت را تعدیل کند

3. god's infinite mercy
لطف بی پایان خداوند

4. at the mercy of
کاملا تحت فرمان و اراده ی کسی یا چیزی،در معرض

5. he asked for mercy
او استدعای ترحم کرد

6. it was a mercy he wasn't killed!
خدایی بود که کشته نشد!

7. may god have mercy on us all
الهی که خدا به همه ی ما رحم کند.

8. to cry for mercy
تقاضای بخشش و گذشت کردن

9. lie at someone's mercy
نیازمند رحم و مروت کسی بودن

10. his many acts of mercy toward the poor
دستگیری های فراوان او از مستمندان

11. observe god's beneficence and mercy
کرم بین و لطف خداوندگار

12. open your heart to mercy
به دل خودت مروت راه بده.

13. we begged him for mercy but he was immovable
به او التماس کردیم که رحم کند ولی گوش فرا نداد.

14. he threw himself on the mercy of the court
او از دادگاه استدعای عفو کرد.

15. justice must be enriched with mercy
عدالت بایستی با گذشت غنی تر بشود.

16. we must temper justice with mercy
می بایستی عدالت را با رحم و مروت توام کنیم.

17. he treated the defeated enemy with mercy and kindness
او نسبت به دشمن شکست خورده با ترحم و مهربانی رفتارکرد.

18. the shipwrecked sailors were at the mercy of the wind and rain
سرنوشت ملوانان کشتی شکسته کاملا در دست باد و باران بود.

19. those to be executed pleaded for mercy
اعدامی ها استدعای بخشش داشتند.

20. he tried to expiate by justice and mercy the evil deeds of his youth
او کوشید با عدل و مروت اعمال اهریمنی جوانی خود را جبران کند.

21. The troops are on a mercy mission in the war zone.
[ترجمه ارشاویر] نیروهای نظامی در منطقه جنگی ماموریت رحمت قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی در یک ماموریت رحمت در منطقه جنگی قرار دارند
[ترجمه گوگل]نیروهای نظامی در منطقه جنگی مأموریت رحمت هستند

22. Neither side took prisoners or showed any mercy.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از این دو نفر زندانی و یا رحم و شفقت خود را نشان ندادند
[ترجمه گوگل]هیچ یک از طرفین زندانیان را نداشتند و هیچ رحمتی نداشتند

23. They showed mercy to their enemies.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دشمنان خود رحم کردند
[ترجمه گوگل]آنها رحم خود را به دشمنانشان نشان دادند

24. Mercy should alloy our stern resentment.
[ترجمه ترگمان]مرسی که خشم شدید ما رو برطرف می کرد
[ترجمه گوگل]رحمت ما باید خشم سخت ما را تسکین دهد

25. They showed no mercy to their hostages.
[ترجمه ترگمان]اونا هیچ رحمی به گروگان ها ندارن
[ترجمه گوگل]آنها به گروگانهایشان رحم نکردند

mercy toward a sharp-toothed tiger ...

ترحم بر پلنگ تیز‌دندان ....


May God have mercy on us all.

الهی که خدا به همه‌ی ما رحم کند.


He treated the defeated enemy with mercy and kindness.

او نسبت به دشمن شکست‌خورده با ترحم و مهربانی رفتار کرد.


He threw himself on the mercy of the court.

او از دادگاه استدعای عفو کرد.


Justice must be enriched with mercy.

عدالت بایستی با گذشت غنی‌تر بشود.


his many acts of mercy toward the poor

دستگیری‌های فراوان او از مستمندان


it was a mercy he wasn't killed!

خدایی بود که کشته نشد!


mercy! how did the accident happen?

پناه بر خدا! آن تصادف چگونه روی داد؟


The shipwrecked sailors were at the mercy of the wind and rain.

سرنوشت ملوانان کشتی شکسته کاملاً در دست باد و باران بود.


اصطلاحات

at the mercy of

کاملاً تحت فرمان و اراده‌ی کسی یا چیزی، در معرض


پیشنهاد کاربران

گاهی به معنیه سلطه و در چنگ بودن داره.
At Dog' mercy : در چنگ سگ


عفو، بخشش

در گرو

مغفرت

تحت تاثیر

وای! پناه بر خدا! خدای من!

در بالین

You have the right not to have mercy on the tears in my eyes at all
شما حق دارید به هیچ وجه به اشکهایم رحم نکنید
حق داری اصلا به اشک چشمهایم هم رحم نکن
به اشک های چشمانم نگاه نکن
تشنه لب ، اسیر کویر عشق تو شدم
جام زهری از دست تو دوای درد من است

ملاطفت

May God have mercy on him
مورد رحمت خداوند قرار گیرد

موهبت
It’s a mercy that no one was hurt in the fire.


mercy
واژه ای ایرانی - اُروپایی وَ هَم ریشه با مُرز دَر آمیزواژه یِ آمُرزیدَن :
آمُرزیدَن : آ - مُرز - اید - اَن
آ - : پیش وَند کوتاه شُده یِ آی اَز آمَدَن به مینه یِ خواستی وُ خواهِشی اَنجام شُدَن .
مُرز = بَخشایِش = merrcy: merc - y
- اید = نِشانه یِ گُزَشته دَر کارپایه ( مَصدَر )
- اَن = نِشانه یِ کَردَن ، اَنجام دادَن

《 پارسی را پاس بِداریم》
mercy
می تَوان دَر گَپ و گُفت هایِ روزانه وُ روزمَره به جای mercy اَز مُرزی بَهره بُرد :
مِرسی ! = مُرزی !


کلمات دیگر: