کلمه جو
صفحه اصلی

subsidy


معنی : اعانه، کمک هزینه، کمک مالی
معانی دیگر : یارانه، کمک یک دولت به دولت دیگر (مثلا برای خرید سلاح یا غله)، سوبسید، مساعده، کمک مالی دولت (مثلا به صنایع میهنی)

انگلیسی به فارسی

یارانه، اعانه، کمک هزینه، کمک مالی


یارانه، کمک هزینه، کمک مالی، اعانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: subsidies
(1) تعریف: direct financial assistance provided by the government to a business, industry, educational institution, individual, or the like.
مترادف: subvention

- The U.S. government spends billions of dollars in farm subsidies each year.
[ترجمه ترگمان] دولت آمریکا سالانه بیلیون ها دلار برای سوبسید کشاورزی خرج می کند
[ترجمه گوگل] دولت ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار در یارانه های مزرعه خرج می کند

(2) تعریف: financial assistance or support provided by any individual, group, or government to another.
مترادف: grant, subvention

- Some schools are offering subsidies to students from low-income families.
[ترجمه ترگمان] برخی از مدارس به دانش آموزان از خانواده های کم درآمد یارانه پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل] برخی از مدارس برای دانش آموزان خانواده های کم درآمد یارانه می دهند

• financial assistance
a subsidy is money paid by a government to help a company or to pay for a public service.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مساعده

مترادف و متضاد

اعانه (اسم)
bounty, benefit, contribution, relief, handout, subsidy, subvention

کمک هزینه (اسم)
subsidy, grant-in-aid, subvention

کمک مالی (اسم)
subsidy, subvention, subsidization

money given to help another


Synonyms: aid, alimony, allowance, appropriation, assistance, bequest, bonus, bounty, contribution, endowment, fellowship, financial aid, gift, grant, gratuity, help, honorarium, indemnity, payment, pension, premium, reward, scholarship, subsidization, subvention, support, tribute


جملات نمونه

1. the company was near the rocks,but government subsidy saved it
نزدیک بود که شرکت از بین برود ولی کمک مالی دولت آن را نجات داد.

2. The company received a substantial government subsidy.
[ترجمه ترگمان]این شرکت یارانه قابل توجهی برای دولت دریافت کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت یارانه قابل توجه دولت را دریافت کرد

3. This would be a radical departure from the subsidy system.
[ترجمه ترگمان]این یک حرکت رادیکال از سیستم یارانه ای است
[ترجمه گوگل]این امر می تواند از سیستم یارانه ای ریشه کن باشد

4. The level of subsidy given to farmers is to be reduced.
[ترجمه ترگمان]میزان یارانه ارائه شده به کشاورزان کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]سطح یارانه ای که به کشاورزان داده می شود باید کاهش یابد

5. The subsidy for company cars is to be phased out next year.
[ترجمه ترگمان]یارانه برای خودروهای شرکت در سال آینده به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد
[ترجمه گوگل]یارانه نقدی برای خودروهای شرکت باید سال آینده به مرحله اجرا درآید

6. The EU should have the power to suspend subsidy payments to farmers who pollute the environment.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه اروپا باید قدرت تعلیق پرداخت ها به کشاورزانی را داشته باشد که محیط زیست را آلوده می کنند
[ترجمه گوگل]اتحادیه اروپا باید قدرت پرداخت یارانه ها را به کشاورزان که محیط زیست را آلوده می کنند، متوقف کند

7. The banks receive a government subsidy to cover the differential between market interest rates and the loan's fixed interest rate.
[ترجمه ترگمان]بانک ها سوبسید دولتی دریافت می کنند تا اختلاف بین نرخ های بهره بازار و نرخ بهره ثابت وام را پوشش دهند
[ترجمه گوگل]بانک ها یارانه دولتی را دریافت می کنند تا تفاوت بین نرخ های بهره بازار و نرخ بهره ثابت وام را پوشش دهند

8. No wonder the muster takers and subsidy collectors sometimes experienced difficulty in classifying them.
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که جمع کنندگان جمع آوری کننده و سوبسید به سختی در دسته بندی آن ها دچار مشکل شده اند
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که جمع کننده های جمع آوری و جمع آوری یارانه ها در دسته بندی آنها گاهی دچار مشکل می شوند

9. A price subsidy causes the budget line to change to
[ترجمه ترگمان]یارانه قیمت باعث می شود که خط بودجه تغییر کند
[ترجمه گوگل]یک یارانه ی قیمت باعث می شود که خط بودجه تغییر کند

10. This is the state subsidy theory of strikes.
[ترجمه ترگمان]این نظریه یارانه دولت است
[ترجمه گوگل]این تئوری یارانه دولتی اعتصابات است

11. For the subsidy has encouraged amateurish management and an uncommercial approach.
[ترجمه ترگمان]برای یارانه، مدیریت آماتور و رویکرد uncommercial را تشویق کرده است
[ترجمه گوگل]برای یارانه، مدیریت مدرن و یک رویکرد غیر تجاری را تشویق می کند

12. Nevertheless, the balance between central and local government subsidy for sport changed markedly in the late 1980s and early 1990s.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، تعادل بین سوبسید دولت مرکزی و محلی برای ورزش به طور قابل توجهی در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ تغییر کرد
[ترجمه گوگل]با این وجود، تعادل میان یارانه های دولت مرکزی و محلی برای ورزش به طور چشمگیری در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 تغییر کرد

13. No doubt when the subsidy commissioners came on the scene they were prevailed on to restore assessments to approximately the levels of 15
[ترجمه ترگمان]بدون شک هنگامی که ماموران یارانه به صحنه آمدند، آن ها برای احیای ارزیابی ها به حدود ۱۵ مورد از ۱۵ مورد موافقت کردند
[ترجمه گوگل]بدون تردید زمانی که اعضای کمیسیون یارانه نقدی به صحنه رسیدند، بر این باور بودند که برای ارزیابی ها تقریبا به 15 سطح بازگردانده شود

14. The most important instrument of dirigisme is subsidy, even though subsidy in a free market in a contradiction in terms.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین ابزار dirigisme یارانه است، حتی اگر چه سوبسید در یک بازار آزاد در یک تناقض است
[ترجمه گوگل]مهمترین ابزار dirigisme یارانه است، اگرچه یارانه در یک بازار آزاد در تناقض است

پیشنهاد کاربران

That' is a useful full word
Subsidy=welfare


یارانه، سوبسید
اعطاء کمک مالی روی یک کالا یا خدمت که جهت افزایش رفاه عمومی جامعه به مردم داده می شود.

کمک هزینه یارانه

اعانه بلاعوض دولتی

[verb]
Subside
ته نشین شدن

[noun]
Subsidy
یارانه، سوبسید


کلمات دیگر: