کلمه جو
صفحه اصلی

unyielding


معنی : سرکش، گردن کش
معانی دیگر : سرکش، گردنکش

انگلیسی به فارسی

سرکش، گردنکش


بی نظیر، سرکش، گردن کش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of yielding.
متضاد: soft, yielding
مشابه: adamant, hidebound, inflexible, obdurate, set, stiff, tough

- Their progress through the passage was halted by an unyielding wall of rock.
[ترجمه ترگمان] پیشروی آن ها در راهرو متوقف شد و بر روی یک دیوار سنگی سنگی متوقف شد
[ترجمه گوگل] پیشرفت آنها از طریق عبور از یک دیوار غیرقابل استفاده از سنگ متوقف شد

• conceding, not giving up, unsubmissive

مترادف و متضاد

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

گردن کش (صفت)
disobedient, turbulent, unyielding, insubordinate, refractory

steadfast, resolute


Synonyms: adamant, dead set on, determined, firm, fixed, hard, hard-core, hardheaded, hard-line, hard-nosed, headstrong, immalleable, immovable, implacable, impliable, inexorable, inflexible, intractable, locked in, merciless, mulish, obdurate, obstinate, pertinacious, pigheaded, refractory, relentless, rigid, ruthless, single-minded, solid, staunch, stiff, stiff-necked, stubborn, tough, unbending, uncompliant, uncompromising, unmovable, unrelenting, unswayable, unwavering


Antonyms: flexible, irresolute, surrendering, yielding


جملات نمونه

1. The authorities proved unyielding on one crucial opposition demand.
[ترجمه ترگمان]مقامات در یک تقاضای بسیار شدید مخالف مقاومت کردند
[ترجمه گوگل]مقامات در مورد یک تقاضای عمده مخالفت با یکدیگر مخالفت کردند

2. The mattress was hard and unyielding.
[ترجمه ترگمان]تشک سفت و سخت بود
[ترجمه گوگل]تشک بسیار سخت و بی نظیر بود

3. He sat on the edge of an unyielding armchair, a cup of tea in his hand.
[ترجمه ترگمان]او روی لبه یک صندلی راحت نشسته بود و یک فنجان چای در دست داشت
[ترجمه گوگل]او در لبه یک صندلی بی نظیر نشسته، یک فنجان چای در دستش بود

4. Korea is unyielding in its demands for a new treaty.
[ترجمه ترگمان]کره در خواسته های خود برای یک معاهده جدید سرکش و سرکش است
[ترجمه گوگل]کره در خواست خود برای یک معاهده جدید است

5. His unyielding attitude on this subject was that since he had done it, so could everyone.
[ترجمه ترگمان]رفتار unyielding بر این موضوع این بود که از زمانی که این کار را کرده بود، همه می توانستند
[ترجمه گوگل]نگرش بی نظیرش در مورد این موضوع این بود که از آنجایی که او این کار را کرده بود، می توانست همه باشد

6. Willis was a perfect choice: arrogant, authoritarian, unyielding, capable of offending and alienating anyone.
[ترجمه ترگمان]ویلیس یک انتخاب عالی بود: متکبر، مستبد، سرکش و سرکش، قادر به ارتکاب جرم و بیگانه کردن هر کسی بود
[ترجمه گوگل]ویلیس یک انتخاب کامل و متکبر، اقتدارگرا، بی نظیر بود، قادر به تخفیف و بیگانگی هر کسی بود

7. Still, though, the expression is unyielding, the chin thrusting forward in defiance.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با وجود این، این حالت سخت و سرکش است، و چین با بی اعتنایی به جلو متمایل شده
[ترجمه گوگل]با این حال، با این حال، بیان بی حوصله است، چانه محکم به جلو در اعتراض

8. It was unyielding as iron, yet he had never felt so peaceful.
[ترجمه ترگمان]او تا به حال احساس آرامش نکرده بود
[ترجمه گوگل]آن را به عنوان آهن غافلگیر شد، اما او تا به حال هرگز احساس آرامش نکرد

9. This road is solid with unyielding traffic for the duration of the holiday season.
[ترجمه ترگمان]این جاده با ترافیک سنگین در طول فصل تعطیلات سفت و سخت است
[ترجمه گوگل]این جاده با ترافیک بی نظیر برای مدت تعطیلات سالم است

10. Iron and steel were hard and unyielding, yet here in the machine shop, you cut them like butter.
[ترجمه ترگمان]آهن و فولاد سخت و سفت بودند، با این حال در مغازه ماشین آن ها را مثل کره می برید
[ترجمه گوگل]آهن و فولاد سخت و بی نظیر بودند، اما در فروشگاه ماشین، شما آنها را مانند کره برش دادید

11. That piercing gaze threatened immediate reprisal, the tough, unyielding stance of his hard body blocked her path and intimidated her.
[ترجمه ترگمان]این نگاه نافذ، انتقام فوری را تهدید می کرد، موضع سرسختانه و سرکش بدن سخت او راه او را سد کرده و او را ترسانده بود
[ترجمه گوگل]این چشم انداز پر سر و صدا باعث تهدید به بازداشت فوری شد، موضع سخت و بی نظیر بدن سخت خود را مسدود کرد و او را تهدید کرد

12. His father was very strict and unyielding.
[ترجمه ترگمان]پدرش سخت سختگیر و سرکش بود
[ترجمه گوگل]پدرش بسیار سخت و بی رحم بود

13. He is an unyielding defender, with uncanny instincts. Thriving in adversity.
[ترجمه ترگمان]او یک مدافع سرسخت است و غرایز فوق العاده ای دارد در بدبختی شکست خورد
[ترجمه گوگل]او یک مدافع بی نظیر است، با غرایز بی نظیر رونق در بحران

14. She was a fiery, brilliant and unyielding intellectual and politician.
[ترجمه ترگمان]او یک روشنفکر، روشنفکر، سرکش و سرکش بود
[ترجمه گوگل]او فکری و سیاستمدار آتشین، درخشان و بی نظیر بود

پیشنهاد کاربران

سرسخت، محکم، استوار، ثابت قدم

صعب العبور


حرف نشنو و یاغی

تسلیم ناپذیر


کلمات دیگر: