کلمه جو
صفحه اصلی

insidious


معنی : موذی، پر از توطئه، دسیسه امیز
معانی دیگر : خیانت آمیز، خائنانه، حیله گرانه، مزورانه، نابکارانه، (به ویژه در مورد بیماری) ناآشکار و آهسته گستر، جانکاه، نیرنگ باز

انگلیسی به فارسی

پراز توطئه، موذی، دسیسه آمیز، خائنانه


موذی، پر از توطئه، دسیسه امیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: insidiously (adv.), insidiousness (n.)
(1) تعریف: dangerous through cunning, subtlety, and underhandedness.

- Their insidious plot included not only the assassination of President Lincoln but the killing of the Vice President and Secretary of State as well.
[ترجمه ترگمان] طرح موذیانه آن ها نه تنها ترور رئیس جمهور لینکلن بلکه کشتن معاون رئیس جمهور و وزیر امور خارجه نیز بود
[ترجمه گوگل] طرح مخرب آنها شامل نه تنها قتل پرزیدنت لینکلن بلکه کشتار معاون رئیس جمهور و وزیر امور خارجه نیز بود

(2) تعریف: seemingly or outwardly harmless, but actually very dangerous.

- Glaucoma is an insidious disease that can damage a person's eyes before causing any symptoms.
[ترجمه ترگمان] Glaucoma یک بیماری موذیانه است که می تواند قبل از ایجاد هر گونه نشانه، به چشم فرد آسیب برساند
[ترجمه گوگل] گلوکوم یک بیماری مؤثر است که قبل از ایجاد علائم، می تواند به چشم انسان آسیب برساند
- The insidious message in the speaker's rhetoric planted seeds of hatred and violence.
[ترجمه ترگمان] پیام موذیانه در سخنرانی های سخنگو، بذر نفرت و خشونت را کاشت
[ترجمه گوگل] پیام مخرب در سخنان سخنران، بذرهای نفرت و خشونت را به وجود آورد

• crafty, cunning, deceitful; subtly treacherous or dangerous; deadly while appearing to be harmless
something that is insidious is unpleasant and develops gradually without being noticed; a formal word.

مترادف و متضاد

موذی (صفت)
mischievous, shrewd, cunning, harmful, noxious, sly, malefic, baneful, insidious, hurtful, snaky

پر از توطئه (صفت)
insidious

دسیسه امیز (صفت)
insidious

sneaky, tricky


Synonyms: artful, astute, corrupt, crafty, crooked, cunning, dangerous, deceitful, deceptive, deep, designing, dishonest, disingenuous, duplicitous, ensnaring, false, foxy, guileful, intriguing, like a snake in the grass, Machiavellian, perfidious, perilous, secret, slick, sly, smooth, snaky, sneaking, stealthy, subtle, surreptitious, treacherous, wily, wormlike


Antonyms: fair, honest, open, sincere


جملات نمونه

1. an insidious disease
بیماری ناآشکار و آهسته گستر

2. an insidious plot
توطئه ی خائنانه

3. The changes are insidious, and will not produce a noticeable effect for 15 to 20 years.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات insidious هستند و تاثیری قابل توجه برای ۱۵ تا ۲۰ سال نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]تغییرات موذیانه هستند و اثر قابل توجهی برای 15 تا 20 سال تولید نخواهند کرد

4. High-blood pressure is an insidious condition which has few symptoms.
[ترجمه ترگمان]فشار خون بالا یک شرط موذیانه است که علائم کمی دارد
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا یک وضعیت موذی است که علائم کمی دارد

5. Organized crime has an insidious influence on all who come into contact with it.
[ترجمه ترگمان]جرائم سازمان یافته نفوذ insidious بر همه کسانی که با آن ارتباط دارند برقرار کرده اند
[ترجمه گوگل]جرایم سازمان یافته، نفوذ مخربی بر همه کسانی که با آن در تماس هستند

6. Once again, it was the insidious, unseen nature of the threat which made it even more unpleasant.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، طبیعت موذیانه و نادیدنی تهدیدی بود که حتی بیش از پیش ناخوشایند به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر، این ماهیت غم انگیز و نامعلوم تهدید است که آن را حتی ناخوشایند تر ساخته است

7. The insidious course, the behavioural disturbances, and the distress of Alzheimer's disease make this uncommon.
[ترجمه ترگمان]البته، اختلالات رفتاری، اختلالات رفتاری و ناراحتی های ناشی از بیماری آلزایمر، این موضوع را غیر معمول می سازند
[ترجمه گوگل]این دوره ناگوار، اختلالات رفتاری و ناراحتی از بیماری آلزایمر این را غیر معمول می دانند

8. He is not amenable to insidious influence.
[ترجمه ترگمان] اون تحت نفوذ insidious نیست
[ترجمه گوگل]او به نفوذ مؤثر دست نیافته است

9. Or was Scheck working here at something more insidious?
[ترجمه ترگمان]یا شایدم داشت تو یه کار more کار می کرد؟
[ترجمه گوگل]یا Scheck در حال کار کردن در اینجا چیزی مشکوک تر بود؟

10. The third factor, hygiene, is perhaps the most insidious and difficult to control.
[ترجمه ترگمان]عامل سوم، بهداشت، شاید the و difficult کنترل است
[ترجمه گوگل]عامل سوم، بهداشت، شاید خطرناک ترین و کنترل دشوار است

11. Another possible risk is more insidious.
[ترجمه ترگمان]ریسک احتمالی دیگر insidious است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از خطر احتمالی بیشتر موذی است

12. She tried to stifle the insidious army of questions tentatively beginning to attack her.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تا به او حمله کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که ارتش موذی سؤالات را به صورت موقت شروع به حمله به او کند

13. Paradoxically, community councils are an insidious form of planning since they stem indirectly from the dominant ideology.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این که اعضای شورای اجتماعی یک شکل موذیانه از برنامه ریزی هستند چرا که به طور غیر مستقیم از ایدئولوژی غالب تبعیت می کنند
[ترجمه گوگل]به طور پرافتخار، شوراهای اجتماعی یک نوع برنامه ریزی محرمانه هستند؛ چرا که آنها به طور غیر مستقیم از ایدئولوژی غالب به وجود می آیند

14. Perhaps the most insidious aspect of this movie is the travelogue-porno style in which it is shot.
[ترجمه ترگمان]شاید مهم ترین جنبه این فیلم، سبک زندگی travelogue است که در آن فیلمبرداری شده است
[ترجمه گوگل]شاید جنبه مخرب این فیلم، سبک مسافرتی-پورنو است که در آن شلیک شده است

15. It is a noxious and insidious notion that insults the intellectual abilities of black students.
[ترجمه ترگمان]این یک تصور خطرناک و موذیانه است که به توانایی های عقلانی دانش آموزان سیاه پوست توهین می کند
[ترجمه گوگل]این یک مفهوم خطرناک و مخرب است که توانایی های فکری دانش آموزان سیاه پوست را توهین می کند

an insidious plot

توطئه‌ی خائنانه


an insidious disease

بیماری پنهان و آهسته‌گستر


پیشنهاد کاربران

خیانت آمیز - جان کاهی

توطئه آمیز

خطرناک

حیله گر، موذی ، زیر جلی ، ناپیدا اما خطرناک
• A problem that it's negative effect is not realized until the damage is already done
• something unpleasant or dangerous which gradually and secretly causes harm
Cancer is an insidious disease.
There is a lot of insidious behavior that
. happenss with a smile
The virus can spread in the insidious
. wayss
Parents should realize that the most insidious enemies can be right under our own roofs via our children’s phones, tablets, and computers.

موذی، توطئه آمیز

خطرناک تر، مرموذانه تر

دامپزشکی و علوم دامی
بیماری نامحسوس، بدون علائم یا با علائم کم پیشروی می کند

موذیانه

توطئه آمیز - موذی - موذیانه - ساکت و بی نشانه ( مریضی )

adjective
[more insidious; most insidious] formal : causing harm in a way that is gradual or not easily noticed

◀️Most people with this insidious disease have no idea that they are infected
◀️an insidious enemy

INSIDIOUSLY
◀️ The disease progresses insidiously

INSIDIOUSNESS
NOUN


کلمات دیگر: