1. an insidious disease
بیماری ناآشکار و آهسته گستر
2. an insidious plot
توطئه ی خائنانه
3. The changes are insidious, and will not produce a noticeable effect for 15 to 20 years.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات insidious هستند و تاثیری قابل توجه برای ۱۵ تا ۲۰ سال نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]تغییرات موذیانه هستند و اثر قابل توجهی برای 15 تا 20 سال تولید نخواهند کرد
4. High-blood pressure is an insidious condition which has few symptoms.
[ترجمه ترگمان]فشار خون بالا یک شرط موذیانه است که علائم کمی دارد
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا یک وضعیت موذی است که علائم کمی دارد
5. Organized crime has an insidious influence on all who come into contact with it.
[ترجمه ترگمان]جرائم سازمان یافته نفوذ insidious بر همه کسانی که با آن ارتباط دارند برقرار کرده اند
[ترجمه گوگل]جرایم سازمان یافته، نفوذ مخربی بر همه کسانی که با آن در تماس هستند
6. Once again, it was the insidious, unseen nature of the threat which made it even more unpleasant.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، طبیعت موذیانه و نادیدنی تهدیدی بود که حتی بیش از پیش ناخوشایند به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر، این ماهیت غم انگیز و نامعلوم تهدید است که آن را حتی ناخوشایند تر ساخته است
7. The insidious course, the behavioural disturbances, and the distress of Alzheimer's disease make this uncommon.
[ترجمه ترگمان]البته، اختلالات رفتاری، اختلالات رفتاری و ناراحتی های ناشی از بیماری آلزایمر، این موضوع را غیر معمول می سازند
[ترجمه گوگل]این دوره ناگوار، اختلالات رفتاری و ناراحتی از بیماری آلزایمر این را غیر معمول می دانند
8. He is not amenable to insidious influence.
[ترجمه ترگمان] اون تحت نفوذ insidious نیست
[ترجمه گوگل]او به نفوذ مؤثر دست نیافته است
9. Or was Scheck working here at something more insidious?
[ترجمه ترگمان]یا شایدم داشت تو یه کار more کار می کرد؟
[ترجمه گوگل]یا Scheck در حال کار کردن در اینجا چیزی مشکوک تر بود؟
10. The third factor, hygiene, is perhaps the most insidious and difficult to control.
[ترجمه ترگمان]عامل سوم، بهداشت، شاید the و difficult کنترل است
[ترجمه گوگل]عامل سوم، بهداشت، شاید خطرناک ترین و کنترل دشوار است
11. Another possible risk is more insidious.
[ترجمه ترگمان]ریسک احتمالی دیگر insidious است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از خطر احتمالی بیشتر موذی است
12. She tried to stifle the insidious army of questions tentatively beginning to attack her.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تا به او حمله کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که ارتش موذی سؤالات را به صورت موقت شروع به حمله به او کند
13. Paradoxically, community councils are an insidious form of planning since they stem indirectly from the dominant ideology.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این که اعضای شورای اجتماعی یک شکل موذیانه از برنامه ریزی هستند چرا که به طور غیر مستقیم از ایدئولوژی غالب تبعیت می کنند
[ترجمه گوگل]به طور پرافتخار، شوراهای اجتماعی یک نوع برنامه ریزی محرمانه هستند؛ چرا که آنها به طور غیر مستقیم از ایدئولوژی غالب به وجود می آیند
14. Perhaps the most insidious aspect of this movie is the travelogue-porno style in which it is shot.
[ترجمه ترگمان]شاید مهم ترین جنبه این فیلم، سبک زندگی travelogue است که در آن فیلمبرداری شده است
[ترجمه گوگل]شاید جنبه مخرب این فیلم، سبک مسافرتی-پورنو است که در آن شلیک شده است
15. It is a noxious and insidious notion that insults the intellectual abilities of black students.
[ترجمه ترگمان]این یک تصور خطرناک و موذیانه است که به توانایی های عقلانی دانش آموزان سیاه پوست توهین می کند
[ترجمه گوگل]این یک مفهوم خطرناک و مخرب است که توانایی های فکری دانش آموزان سیاه پوست را توهین می کند