کلمه جو
صفحه اصلی

lumber


معنی : الوار، تیربریده، تخته، سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن
معانی دیگر : از خرت و پرت پر کردن، (با اثاثیه ی زیادی) انباشته کردن یا راه را بند آوردن، از خرده ریز مملو کردن، (انگلیس - عامیانه - با: with) سربار شدن، تحمیل کردن یا شدن، (امریکا) درخت بریدن و الوار کردن، تنه ی درختان را برای الوار سازی بریدن، (از چوب) الوار، درود، لاپه (در انگلیس بیشتر می گویند: timber)، (اسباب خانه و مبل و غیره که در جایی رویهم انبار شده باشد) خرت و پرت، اثاث کهنه، اشیای زائد و بی مصرف، (به کندی و با سر و صدا) حرکت کردن، لق لق کنان رفتن

انگلیسی به فارسی

چوب، الوار، تخته، تیربریده، سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن


تخته، الوار، تیربریده، الوار را قطع کردن، چوب بری کردن، سنگین حرکت کردن، سلانه سلانه راه رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: logs cut into planks and the like for use in carpentry or building.
مترادف: wood
مشابه: boards, planks, timber
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lumbers, lumbering, lumbered
• : تعریف: to cut trees for commercial use as lumber.
مترادف: log
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: lumberer (n.)
• : تعریف: to cut trees in (an area).
مترادف: log
مشابه: fell
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lumbers, lumbering, lumbered
مشتقات: lumbering (adj.)
• : تعریف: to move with heavy clumsiness.
مترادف: shamble
مشابه: barge, clump, flounder, plod, stomp, stumble, trudge, waddle

• trees that have been sawed into rough planks; useless items that have been put in storage; something which encumbers; excess fat
move heavily or awkwardly; make a rumbling sound; accumulate, collect, clutter with useless objects; chop down trees and saw them into rough planks and boards
lumber consists of wood that has been roughly cut up; used in american english.
if someone lumbers somewhere, they move there slowly and clumsily.
if you are lumbered with a task, you have to do it even though you do not want to; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] الوار

مترادف و متضاد

Synonyms: charge, cumber, encumber, impose upon, lade, land, load, saddle, tax, weigh


Antonyms: relieve, unburden


الوار (اسم)
timber, lumber, planking

تیربریده (اسم)
lumber

تخته (اسم)
stock, shield, sheet, board, plank, lumber, tablet, ledger

سلانه سلانه راه رفتن (فعل)
canter, lumber

الوار را قطع کردن (فعل)
lumber

سنگین حرکت کردن (فعل)
thump, lumber, trundle

چوب بری کردن (فعل)
lumber

walk heavily, clumsily


Synonyms: barge, clump, galumph, lump, plod, shamble, shuffle, slog, stump, trudge, trundle, waddle


Antonyms: glide


burden


جملات نمونه

all those things lumbered in the closet

تمام آن چیزهایی که در صندوق‌خانه انباشته شده‌اند


Tanks lumbered up the hill.

تانک‌ها تلق‌تولوق‌کنان از تپه بالا می‌رفتند.


1. lumber piled on the job
الواری که در محل کار انباشته شده است

2. a lumber yard
فروشگاه الوار

3. green lumber
الوار تر

4. to season lumber
الوار را به عمل آوردن

5. tow team lumber
با اسب الوار بردن

6. he did not wish to lumber his mind with such trivialities
او نمی خواست مغز خود را از این لاطایلات انباشته کند.

7. the currents of the river carried the lumber to the sea
جریان رودخانه الوار را به دریا برد.

8. farmers were lumbering their woods and sending them to lumber yards
کشاورزان بیشه های خود را برای الوار سازی می بریدند و به چوب فروشی ها می فرستادند.

9. The truck was sent to carry lumber. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]کامیون برای حمل الوار فرستاده شد فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]کامیون برای حمل چوب فرستاده شد فرهنگ لغت جمله

10. Lea Lumber makes plywood parts for furniture makers and other manufacturing concerns.
[ترجمه ترگمان]لی lumber قطعات plywood را برای سازندگان مبلمان و دیگر نگرانی های تولیدی تهیه می کند
[ترجمه گوگل]Lea Lumber قطعات تخته سه لا را برای سازندگان مبلمان و سایر نگرانی های ساختمانی می سازد

11. Ranchers, lumber companies, and offshore oil drillers pay fees to the government for their use of public lands and waters.
[ترجمه ترگمان]Ranchers، شرکت های الوار و شرکت های نفتی ساحلی هزینه های خود را برای استفاده از زمین های عمومی و آب به دولت پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]رانچرها، شرکت های چوب، و مته های نفتی دریایی هزینه های خود را برای استفاده از زمین های عمومی و آب به دولت پرداخت می کنند

12. So I was working graveyard at the lumber mill.
[ترجمه ترگمان]پس من توی قبرستون چوب بری کار می کردم
[ترجمه گوگل]بنابراین من در کارخانه کشتیرانی گورستان کار می کردم

13. I love these woods, even as we harvest lumber from them.
[ترجمه ترگمان]من این جنگل را دوست دارم، حتی وقتی که الوار را از آن ها برداشتیم
[ترجمه گوگل]من این جنگل را دوست دارم، حتی وقتی چوب را از آنها می بریم

14. The mill closures will reduce lumber supplies, since lumber and wood chips are usually made at the same time.
[ترجمه ترگمان]از الوار و تراشه های چوب، از الوار و الوار هم معمولا در یک زمان ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]تعطیلی کارخانه تجهیزات چوب را کاهش می دهد، زیرا چوب و تراشه های چوبی معمولا در همان زمان ساخته می شوند

15. He finds a lumber mill and a metal shop that will sell him wood planks and wheels for $ 5 per skateboard.
[ترجمه ترگمان]یک کارگاه چوب بری و یک مغازه فلزی پیدا می کند که الوار و چرخ ها را برای ۵ تا تخته اسکیت به فروش می رساند
[ترجمه گوگل]او یک کارخانه چوب و یک فروشگاه فلزی پیدا می کند که تخته و چوب را برای 5 دلار در هر اسکیت بورد فروش می دهد

16. The heap of lumber on my neighbour's veg patch grew to monstrous proportions.
[ترجمه ترگمان]توده چوب on neighbour my بزرگ شد
[ترجمه گوگل]پشته چوب بر روی پنجه veg همسایه رشد کرد به نسبت هیولا

He did not wish to lumber his mind with such trivialities.

او نمی‌خواست مغز خود را از این چیزهای پیش‌پاافتاده انباشته کند.


Farmers were lumbering their woods and sending them to lumber yards.

کشاورزان بیشه‌های خود را برای الوارسازی می‌بریدند و به چوب‌فروشی‌ها می‌فرستادند.


پیشنهاد کاربران

لک و لوک کنان راه رفتن، عنر عنر راه رفتن

Lumber : الوار
Firewood : هیزم
Timber : مثل lumber میمونه یعنی الوار


FIREWOOD :
Firewood is any wooden material that is gathered and used for fuel. Generally, firewood is not highly processed and is in some sort of recognizable log or branch form, compared to other forms of wood fuel like pellets or chips. Firewood can be seasoned or unseasoned. It is generally classified as hardwood or softwood


TIMBER :
Lumber, also known as timber, is a type of wood that has been processed into beams and planks, a stage in the process of wood production. Lumber is mainly used for structural purposes but has many other uses as well. There are two main types of lumber


■ الوار :
الوار قطعات بریده شده چوب است که به عنوان ماده اولیه در کارهای گوناگون نجاری و ساختمان سازی و غیره به کار می رود. معمولاً کنده های درختان پس از بریده شدن و حمل به کارخانجات چوب بری، در قطعات مستطیل شکلی با طول و عرض و قطر مشخص بریده و خشکانده می شوند و پس از آن به بازار مصرف فرستاده می شوند.

۸۰ درصد از الوار تولید شده در جهان از درختان نرم چوب و مابقی از درختان سخت چوب به دست می آید. امروزه در جهان سالانه بیش از سه میلیارد متر مکعب چوب تولید و مصرف می شود.

الوار تبری
الوار تبری بیشتر از چوب هایی است که دارای ترک عمیقی باشد که به اصطلاح تبرداران لاپ یا لاش گفته می شود و به وسیله تبرزنی و اهرم کردن در ترک گرد بینه اصطلاحاً لاپه می شود و با تبر تیز تسطیح شده و جهت کارهای متفرقه خصوصاً تراورس استفاده می شود. تراورس ریل های راه آهن در طول های مختلف کوچک، بزرگ و متوسط تهیه می شود.


■ هیزم :
هیزُم ( هیمه یا چوب خشک ) به چوب ها و الوارهایی گفته می شود که به منظور سوزاندن برای تولید گرما یا آشپزی بکار می رود. از هیزم گاه برای گرداندن موتور بخار ( برای نمونه در لوکوموتیوها ) نیز بهره می گیرند. استفاده از هیزم به عنوان سوخت برای گرمای خانه ها به قدمت خود تمدن است. با اینکه امروزه در بسیاری نقاط، زغال سنگ، نفت و گاز جای هیزم را گرفته اند ولی هنوز در بسیاری خانه ها در سراسر جهان کاربرد دارد.

هیزم را در قدیم بیشتر در تنورها قرار می دادند. امروزه در برخی از خانه ها محل ویژه ای برای سوزاندن چوب و گرم کردن خانه تعبیه شده که به آن شومینه ( واژه فرهنگستان زبان: هیمه سوز ) گفته می شود. برخی هیمه سوزها هم امروزه گازسوز و تنها زینتی هستند و هیزم های مصنوعی در آنها قرار دارد.

به آرامی راه رفتن، به آرامی و سنگینی حرکت کردن، همچون حرکت کامیون


کلمات دیگر: