کلمه جو
صفحه اصلی

miscellaneous


معنی : گوناگون، متفرقه
معانی دیگر : جورواجور، متنوع، جنگ سان، (دارای استعدادها و تجربیات جورواجور و غیره) چندکاره، چند جانبه، چندسویه

انگلیسی به فارسی

متفرقه، جورواجور، گوناگون، متنوع


(دارای استعدادها و تجربیات جورواجور و غیره) چندکاره، چند جانبه، چندسویه


متفرقه، گوناگون


انگلیسی به انگلیسی

• combination of different kinds, diverse mixture, variety
mixed, combined, heterogeneous, varied
a miscellaneous group consists of people or things that are very different from each other.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پراکنده، متفرقه، گوناگون

مترادف و متضاد

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

متفرقه (صفت)
miscellaneous, sundry

diversified, various


Synonyms: assorted, confused, conglomerate, different, disordered, disparate, divergent, divers, diverse, heterogeneous, indiscriminate, jumbled, many, mingled, mixed, motley, muddled, multifarious, multiform, odd, promiscuous, scattered, scrambled, sundry, unmatched, unsorted, varied, variegated


Antonyms: alone, lone, simple, single, singular


جملات نمونه

1. a box of miscellaneous candies
یک جعبه آب نبات جورواجور

2. he had a miscellaneous talent
استعداد او جنبه های متنوعی داشت.

3. The report was buried under miscellaneous papers.
[ترجمه ترگمان]گزارش زیر کاغذهای مختلف منتشر شده بود
[ترجمه گوگل]این گزارش در زیر مقالات متفرقه دفن شده است

4. She gave me some money to cover any miscellaneous expenses.
[ترجمه ترگمان]او مقداری پول به من داد تا مخارج گوناگون را تامین کنم
[ترجمه گوگل]او به من پولی داد تا هزینه های متفرقه را پوشش دهد

5. For collectors there was a splendid array of miscellaneous artefacts grouped together in sections.
[ترجمه ترگمان]برای جمع کنندگان مجموعه بسیار باشکوهی از مصنوعات مختلفی وجود داشت که در بخش های مختلف گرد هم جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]برای گردآورندگان یک آرایه عظیم از مصنوعات مختلف ساخته شده با هم در بخش ها گروه بندی شد

6. The seminar was attended by a miscellaneous collection of students, businessmen, and housewives.
[ترجمه ترگمان]یک مجموعه متفرقه از دانشجویان، تجار، و زنان خانه دار در این سمینار حضور داشتند
[ترجمه گوگل]این سمینار با مجموعه متفاوتی از دانشجویان، بازرگانان و خانوارها همراه بود

7. Besides these there is an enormous variety of miscellaneous applications ranging from architectural models through elegant furniture to engineering components.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تنوع زیادی از کاربردهای متفرقه مختلف از مدل های معماری از طریق مبلمان ظریف گرفته تا اجزای مهندسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، انواع مختلفی از کاربردهای متنوع از مدل های معماری از طریق مبلمان زیبا و اجزای مهندسی وجود دارد

8. Miscellaneous R. 1requires a recognised body to notify the Society of certain changes and occurrences.
[ترجمه ترگمان]R متفرقه ۱ به یک نهاد شناخته شده نیاز دارد تا جامعه تغییرات و رخدادهای خاص را مطلع سازد
[ترجمه گوگل]متفرقه R 1 یک بدن شناخته شده برای اطلاع رسانی به جامعه از تغییرات خاص و رخداد است

9. Miscellaneous Anything that doesn't fit under another heading may be entered here, eg tea, biscuits, soap.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که زیر پای دیگر باشد ممکن است به اینجا وارد شود، چای، بیسکوییت، صابون
[ترجمه گوگل]متفرقه هر چیزی که تحت عنوان دیگری قرار نمی گیرد ممکن است در اینجا وارد شود، مثلا چای، بیسکویت، صابون

10. Miscellaneous Fishes Batfishes of the genus Platax are among the most handsome and majestic of marine imports.
[ترجمه ترگمان]Fishes متفرقه: Batfishes of از جنس Platax از جمله the و majestic واردات دریایی هستند
[ترجمه گوگل]ماهی های زینتی ماهیان دجله از جنس Platax یکی از خوش تیپ ترین و معروف ترین واردات دریایی هستند

11. A miscellaneous series of incidents attach to various lengths of term.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از حوادث گوناگون به طول مدت وابسته هستند
[ترجمه گوگل]سری های مختلفی از حوادث به طول دوره های مختلف پیوستند

12. Other miscellaneous rare causes of central vertigo are listed in Table 3-
[ترجمه ترگمان]دیگر دلایل نادر گوناگون سرگیجه مرکز در جدول ۳ آورده شده است:
[ترجمه گوگل]سایر موارد نادر ناشی از سرگیجه مرکزی در جدول 3-

13. List your miscellaneous expenses in the right-hand column.
[ترجمه ترگمان]هزینه های متفرقه خود را در ستون سمت راست فهرست کنید
[ترجمه گوگل]لیست هزینه های متفرقه خود را در ستون سمت راست فهرست کنید

14. Miscellaneous assets largely consist of payments owed but not yet received from other banks.
[ترجمه ترگمان]دارایی های متفرقه عمدتا شامل پرداخت ها بودند اما هنوز از بانک های دیگر دریافت نشده اند
[ترجمه گوگل]دارایی های متفاوتی به طور عمده شامل پرداخت ها می شود، اما هنوز از دیگر بانک ها دریافت نشده است

a box of miscellaneous candies

یک جعبه آبنبات جورواجور


he had a miscellaneous talent.

استعداد او جنبه‌های متنوعی داشت.


She gave me some money to cover any miscellaneous expenses.

او به من مقداری پول داد تا همه‌ی هزینه‌های جانبی را تأمین کند.


پیشنهاد کاربران

درهم برهم.
It's so miscellaneous


گوناگون

گواناگون، متنوع،
A miscellaneous group consists of many different kinds of things or people that are difficult to put into a particular category
consisting of diverse things or members : HETEROGENEOUS
2a: having various traits
b: dealing with or interested in diverse subjects
as a writer I was too miscellaneous

متفاوت گوناگون متنوع


کلمات دیگر: