کلمه جو
صفحه اصلی

authorities


اولیاى امور

انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: (used with "the") the police or other people in government.

- You must report crimes to the authorities.
[ترجمه ترگمان] باید جنایت را به مقامات گزارش دهی
[ترجمه گوگل] شما باید جنایات را به مقامات گزارش کنید

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] رای دهنده

جملات نمونه

1. government authorities refused to comment
مراجع دولتی از توضیح خودداری کردند.

2. one of the sapient authorities . . .
یکی از بزرگان اهل تمیز . . .

3. we spoke with the authorities concerned
با مقامات مربوطه صحبت کردیم.

4. he decided to complain to the authorities
او تصمیم گرفت به مسئولان امر شکایت کند.

5. the suggestion was ill received by the authorities
مراجع مربوطه پیشنهاد را بد تلقی کردند.

6. The authorities are taking steps to combat/fight/tackle racism in schools.
[ترجمه ترگمان]مقامات در حال برداشتن گام هایی برای مبارزه \/ مبارزه \/ مبارزه با نژادپرستی در مدارس هستند
[ترجمه گوگل]مقامات اقداماتی را برای مبارزه با نژادپرستی در مدارس انجام می دهند

7. The authorities did not interfere with us.
[ترجمه ترگمان]مقامات با ما مداخله نکردند
[ترجمه گوگل]مقامات با ما درگیر نبودند

8. Amnesty International denounced the failure by the authorities to take action.
[ترجمه ترگمان]سازمان عفو بین الملل شکست مقامات برای اقدام را محکوم کرد
[ترجمه گوگل]سازمان عفو ​​بین الملل به شکست مقامات برای انجام اقدامات محکوم شده است

9. The authorities conducted an extensive investigation into his tax affairs.
[ترجمه ترگمان]مقامات تحقیقات گسترده ای را در زمینه امور مالیاتی وی انجام دادند
[ترجمه گوگل]مقامات تحقیق گسترده ای در مورد امور مالیاتی خود انجام دادند

10. The authorities proved unyielding on one crucial opposition demand.
[ترجمه ترگمان]مقامات در یک تقاضای بسیار شدید مخالف مقاومت کردند
[ترجمه گوگل]مقامات در مورد یک تقاضای عمده مخالفت با یکدیگر مخالفت کردند

11. The authorities offered to stop firing missiles if the rebels agreed to stop attacking civilian targets.
[ترجمه ترگمان]مقامات پیشنهاد کردند که اگر شورشیان موافقت کردند که حمله به اهداف غیر نظامی را متوقف کنند، موشک ها را متوقف کنند
[ترجمه گوگل]مقامات برای جلوگیری از شلیک موشک ها پیشنهاد دادند اگر شورشیان موافقت کردند که حمله به اهداف غیرنظامی را متوقف کنند

12. He killed 12 people before the authorities finally nabbed him.
[ترجمه ترگمان]او ۱۲ نفر را قبل از اینکه مقامات او را دستگیر کنند کشت
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه مقامات نهایتا او را دستگیر کردند، 12 نفر را کشت

13. This provided a pretext for the authorities to cancel the elections.
[ترجمه ترگمان]این امر بهانه ای برای مقامات برای لغو انتخابات ارائه کرد
[ترجمه گوگل]این بهانه ای برای مقامات برای لغو انتخابات بود

14. Several religious leaders have interceded with the authorities on behalf of the condemned prisoner.
[ترجمه ترگمان]چندین تن از رهبران مذهبی از طرف زندانی محکوم شده از مقامات حمایت کرده اند
[ترجمه گوگل]چندین رهبر مذهبی از طرف زندانی محکوم شده با مقامات ادعا کرده اند

پیشنهاد کاربران

مقامات

مناصب

صلاحیتها

مسئولین

قبلش ( local ) بزاریم میتونیم بگیم اداره های محلی

متصدیان

مسولین مربوطه

اولیای امور

صاحب منصبان، افراد صاحب اختیار، منابع قدرت، مسئولان، مراجع

مسئولین با مقامات

مراجع ذی صلاح

صاحب نظران

مسیولان ذیربط

مقامات عالی رتبه
military authorities: مقامات عالی رتبه ی نظامی

نظریه پردازان


کلمات دیگر: