کلمه جو
صفحه اصلی

tandem


معنی : جفت، قطار، دوپشته، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری، پشت سر هم
معانی دیگر : صف یک نفری، (به) قطار، (به صورت) یدک، دو ترکه، دو پشته (سه پشته و غیره)، کالسکه ی دوچرخه که اسب های آن را پشت سرهم (و نه در کنارهم) بسته اند، (اسب های کالسکه و غیره) پشت سر هم بسته شده، قطاری، (دوچرخه ای که دو زین و چهار رکاب دارد و دو نفری آن را پا می زنند) دوچرخه ی دونفره

انگلیسی به فارسی

درشکه یادوچرخه دو نفری، جفت، قطار، دو اسبه


دوپشته، پشت سر هم


پشت سر هم، دوپشته، جفت، قطار، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
عبارات: in tandem
• : تعریف: one behind another; in single file.
صفت ( adjective )
• : تعریف: arranged one behind another.

- tandem seats
[ترجمه ترگمان] کسب جایگاه پشت سر هم
[ترجمه گوگل] کرسی های دو طرفه
اسم ( noun )
(1) تعریف: a two-wheeled carriage drawn by two or more horses harnessed one behind the other, or a team of horses so arranged.

(2) تعریف: a bicycle, truck, or the like that has duplicate parts, such as seats or axles, arranged one behind the other.

(3) تعریف: a relationship of two people or things that depends on cooperation.

• coming one after another
one after another
two-wheeled carriage pulled by two horses harnessed one behind the other; team of horses harnessed in single file; vehicle having parts arranged one behind the other; bicycle for two riders
a tandem is a bicycle designed for two riders.
if two people do something in tandem, they do it working together. if two things happen in tandem, they happen together.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] سیستم درب کناری یا سیستم تاندوم ؛ نوعی سیستم شیر دوشی که در آن گاو ها در دو طرف گودالی، پشت سرهم در یک راستا قرار می گیرند .
[ریاضیات] پشت سر هم

مترادف و متضاد

جفت (اسم)
match, couple, twin, afterbirth, pair, placenta, coupling, mate, team, double, cobber, peer, twain, cully, dyad, tandem, syzygy

قطار (اسم)
train, row, string, rank, file, tandem

دوپشته (اسم)
tandem

دو اسبه (اسم)
tandem

درشکه یا دوچرخه دو نفری (اسم)
tandem

پشت سر هم (قید)
tandem, in indian file, in single file

جملات نمونه

1. in tandem
1- پشت سرهم،دوپشته (یاسه پشته و غیره)،دوترکه

2. the horses were harnessed in tandem
اسب ها را یکی به دنبال دیگری مهار کرده بودند.

3. to ride a horse in tandem
دو نفره (دو ترکه یا دوپشته) سوار اسب شدن

4. the two brothers run the restaurant in tandem
آن دو برادر رستوران رابا هم اداره می کنند.

5. Malcolm's contract will run in tandem with his existing one.
[ترجمه ترگمان]قرارداد مالکوم با روش موجود همراه خواهد شد
[ترجمه گوگل]قرارداد مالکوم با همکاری او در حال اجراست

6. The two companies often work in tandem.
[ترجمه ترگمان]این دو شرکت اغلب پشت سر هم کار می کنند
[ترجمه گوگل]این دو شرکت اغلب در پشت سر هم کار می کنند

7. The heart and lungs will be transplanted in tandem.
[ترجمه ترگمان]قلب و ریه ها به صورت tandem پیوند خواهند یافت
[ترجمه گوگل]قلب و ریه ها در کنار هم پیوند می خورند

8. Stock prices pushed sharply higher this afternoon in tandem with a rise in the dollar.
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام این بعد از ظهر به دلیل افزایش دلار به شدت بالاتر رفت
[ترجمه گوگل]قیمت سهام در این روز بعد از ظهر با افزایش روز افزون به شدت افزایش یافت

9. The group operated in tandem with local criminals.
[ترجمه ترگمان]این گروه در کنار مجرمان محلی فعالیت می کرد
[ترجمه گوگل]این گروه در کنار مجرمان محلی فعالیت می کرد

10. You can almost hear them booed in tandem by the Giants' irate fans.
[ترجمه ترگمان]شما تقریبا می توانید آن ها را به دنبال طرفداران خشمگین Giants هو کنید
[ترجمه گوگل]شما تقریبا می توانید آنها را بشنوید که طرفداران غریبه غول پیکر هستند

11. Think back to the day Joan Yancey of Tandem returned from the sales conference.
[ترجمه ترگمان]به روزی که جوآن Yancey از Tandem از کنفرانس فروش بازگشته است فکر کنید
[ترجمه گوگل]فکر می کنم به روز Joan Yancey از Tandem از کنفرانس فروش بازگشت

12. The campaign for access must run in tandem with the campaign for clean rivers.
[ترجمه ترگمان]کمپین دسترسی باید به موازات مبارزه برای رودخانه های تمیز اجرا شود
[ترجمه گوگل]مبارزه برای دسترسی باید همراه با کمپین برای رودخانه های تمیز باشد

13. These simulations require economists to work in tandem with water and air-quality scientists.
[ترجمه ترگمان]این شبیه سازی ها به اقتصاددانان نیاز دارند تا در کنار دانشمندان با کیفیت آب و هوا کار کنند
[ترجمه گوگل]این شبیه سازی ها به اقتصاد دانان نیاز دارند تا با دانشمندان آب و با کیفیت هوا کار کنند

14. A tandem relationship . . . A great deal of discussion has centred around the meaning of this word Paraclete.
[ترجمه ترگمان]یک رابطه پشت سر هم، بحث زیادی پیرامون معنای این کلمه متمرکز بوده است
[ترجمه گوگل]یک رابطه تداوم بحث بزرگ در مورد معنای این کلمه Paraclete متمرکز است

15. These splendid shows run in tandem until 3 March.
[ترجمه ترگمان]این نمایش های باشکوه تا ۳ مارس ادامه دارند
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه های پر زرق و برق در کنار هم تا مارس 3 اجرا می شود

to ride a horse in tandem

دو نفره (دو ترکه یا دوپشته) سوار اسب شدن


The horses were harnessed in tandem.

اسبها را یکی به دنبال دیگری مهار کرده بودند.


The two brothers run the restaurant in tandem.

آن دو برادر رستوران رابا هم اداره می‌کنند.


اصطلاحات

in tandem

1- پشت سرهم، دوپشته (یاسه پشته و غیره)، دوترکه


in tandem

2- با هم، جفتی، به‌طور مشترک، همکارانه، باهمکاری، (به‌طور) هماهنگ


پیشنهاد کاربران

همزمان با هم

In random with each other
همزمان با هم

توالی، دنباله

شانه به شانه

توامان
با هم
با یکدیگر

همزمان
at the same time

دوپشته سواری
سه پشته سواری
دواسبه سواری

هم راستا، مقارن

جفتِ پشت سرهم

راستا

هم سو حرکت کردن


پیاپی، پی در پی، متوالی


کلمات دیگر: