کلمه جو
صفحه اصلی

backside


معنی : پشت، کفل، عقب هر چیزی
معانی دیگر : عقب، بخش پشتی هرچیز، خصوصی، محرمانه

انگلیسی به فارسی

کفل، پشت، عقب هر چیزی، خصوصی، محرمانه


عقب، پشت، کفل، عقب هر چیزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) the fleshy portion of the body upon which one sits; buttocks.
مشابه: bottom, buttock, rear

(2) تعریف: the rear portion of anything.
متضاد: front
مشابه: back

• butt, rear-end, buttocks
your backside is the part of your body that you sit on; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] سمت دفاع

مترادف و متضاد

پشت (اسم)
back, rear, support, continuation, sequel, backbone, backside, reverse, dorsum, back part, generation, flesh side, wrong side

کفل (اسم)
seat, slat, backside, posterior, rump, hip, buttock, gluteus, breech, haunch, hunkers, toby

عقب هر چیزی (اسم)
backside

rear end


Synonyms: behind, bottom, butt, buttocks, derrière, fanny, posterior, rear, rump, seat, tail, tush


Antonyms: front


جملات نمونه

1. After cycling for the whole day, my backside was very sore.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه تمام روز دوچرخه سواری کردم، باسن من خیلی درد گرفته بود
[ترجمه گوگل]پس از دوچرخه سواری برای کل روز، پشت من خیلی زخمی بود

2. She needs a kick up the backside .
[ترجمه ترگمان]اون به یه اردنگی احتیاج داره
[ترجمه گوگل]او نیاز به یک ضربه زدن به عقب دارد

3. Some help you were! You sat on your backside most of the afternoon!
[ترجمه ترگمان]! یه کم کمک کردی! تو بیشتر بعد از ظهر رو پشت سرت نشسته بودی
[ترجمه گوگل]برخی به شما کمک کردند! شما بعد از ظهر در پشت خود نشسته اید!

4. You'll get a smack on your backside if you're not careful.
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی یک ضربه محکم به باسن تو می زنی
[ترجمه گوگل]اگر دقت نکنید، به عقب بر روی کمربند خود خواهید رسید

5. Get off your backside and do some work!
[ترجمه ترگمان]کونت رو قطع کن و یه کار بکن
[ترجمه گوگل]پشت خود را پشت سر بگذارید و کاری انجام دهید!

6. He sits on his backside.
[ترجمه ترگمان]اون پشت سرش نشسته
[ترجمه گوگل]او در پشت خود نشسته است

7. But the word backside outraged him to the depths of his soul.
[ترجمه ترگمان]اما کلمه باسن او را به اعماق روح خود رسانده بود
[ترجمه گوگل]اما کلمه پشت او او را به عمق روحش خشمگین کرد

8. The guard fell on his backside.
[ترجمه ترگمان]نگهبان پشت سرش به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]گاردین پشت سر او افتاد

9. The guard signals to the rearward backside observer as he passes.
[ترجمه ترگمان]نگهبان هنگام عبور از پشت ناظر به پشت سر اشاره می کند
[ترجمه گوگل]گارد محافظ سیگنال را به عقب عقب مانیتور به عنوان عبور می کند

10. Jinju stood up, brushed the dirt off her backside with her bundle, and slowly headed home.
[ترجمه ترگمان]Jinju بلند شد، گرد و خاک را با بقچه ای کنار زد و به آرامی به طرف خانه برگشت
[ترجمه گوگل]جینجو ایستاد، خمیر را از کنار او کنار گذاشت و با آرنجش خم شد و به آرامی به خانه برگشت

11. I do all the work, while all you do is sit around on your backside all day.
[ترجمه ترگمان]من همه کارا رو انجام میدم، و تنها کاری که تو می کنی اینه که کل روز رو پشت سر داشته باشی
[ترجمه گوگل]من تمام کارها را انجام می دهم، در حالیکه تمام کاری که انجام می دهید، تمام روز در کنار شما قرار دارد

12. What he needs is a good boot up the backside!
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که نیاز داره یه چکمه خوب بالای باسن هست
[ترجمه گوگل]آنچه که او نیاز دارد بوت خوب پشتی است!

13. She's so lazy - she needs a good boot up the backside.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی تنبل است - اون به یک چکمه خوب احتیاج داره
[ترجمه گوگل]او خیلی تنبل است - او نیاز به یک بوت خوب پشت

14. He gave the donkey a mighty prod in the backside.
[ترجمه ترگمان]ضربه محکمی به الاغ زد
[ترجمه گوگل]او به شاه یک کاراکتر قدرتمند در پشتی داد

15. He was woken some time later by being kicked in the backside quite painfully.
[ترجمه ترگمان]چند لحظه بعد با لگد به پشت به طور دردناک از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]او بعدها از خواب بیدار شد و به شدت درگیر در پشت بود


کلمات دیگر: